پرش به محتوا

جماليات المفردة القرآنية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ميشود' به 'می‌شود'
جز (جایگزینی متن - 'ميداند' به 'می‌داند')
جز (جایگزینی متن - 'ميشود' به 'می‌شود')
خط ۵۲: خط ۵۲:
نگارنده پس از اشاره به اعجاز لغوى قرآن، اين بحث را ابتكارى در اين علم دانسته و پس از ذكر منابعى كه در تدوين كتاب از آنها بهره گرفته و مقدمه‌اى پيرامون مفهوم جميل و اثبات فطرى بودن حب جمال براى انسان، نظريات [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، ابى حيان و [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]]  را مبنى بر اينكه گوش و چشم وسائل درك زيبايى و انتقال آن به قلب هستند، مفاد آيه '''(ان السمع و البصر و الفوآد كل اولئك كان عنهم مسئولا)''' را ارتباط بين اين اعضا مى داند.  
نگارنده پس از اشاره به اعجاز لغوى قرآن، اين بحث را ابتكارى در اين علم دانسته و پس از ذكر منابعى كه در تدوين كتاب از آنها بهره گرفته و مقدمه‌اى پيرامون مفهوم جميل و اثبات فطرى بودن حب جمال براى انسان، نظريات [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، ابى حيان و [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]]  را مبنى بر اينكه گوش و چشم وسائل درك زيبايى و انتقال آن به قلب هستند، مفاد آيه '''(ان السمع و البصر و الفوآد كل اولئك كان عنهم مسئولا)''' را ارتباط بين اين اعضا مى داند.  


در فصل اول پس از بيان مفهوم مفرد در ادبيات و جوانب زيبايى آن، به آراء بعض معاصرين اشاره ولى بحث در راستاى توضيح نقش مفرد در نصوص ادبى معاصر است. بعد از عرضه كردن خصوصيات دلالت مفردات قرآن و رابطه منظمشان و رفع توهم تناقض در بعض مفردات، به اهميت دو عنوان «مفرد و نظم» تاكيد و ادله‌اى را كه عليه جرجانى كه قائل بر منطبق بودن نظريات جديدى بر قرآن است رد شده و مطرح ميشود كه، هيچ ترادفى در لغات قرآن نيست و هر لفظى در قرآن معناى ادبى منحصر به فرد خود را دارد و بدين جهت اصطلاح ترادف را توضيح و پس از اشاره به اقوال بعضى علما مثل ابن سكيت كه قائل به ترادف است و بعضى ديگر مثل ابى هلال عسكرى و ابى منصور ثعالبى كه ترادف را قبول ندارند، شواهدى از بعض نصوص قرآنى دال بر تفاوت معنايى لغات به ظاهر مترادف آمده نتيجه‌گيرى ميشود كه: ترادف در لغات ممكن الوجود است لكن وجودش در قرآن منتفى است.  
در فصل اول پس از بيان مفهوم مفرد در ادبيات و جوانب زيبايى آن، به آراء بعض معاصرين اشاره ولى بحث در راستاى توضيح نقش مفرد در نصوص ادبى معاصر است. بعد از عرضه كردن خصوصيات دلالت مفردات قرآن و رابطه منظمشان و رفع توهم تناقض در بعض مفردات، به اهميت دو عنوان «مفرد و نظم» تاكيد و ادله‌اى را كه عليه جرجانى كه قائل بر منطبق بودن نظريات جديدى بر قرآن است رد شده و مطرح می‌شود كه، هيچ ترادفى در لغات قرآن نيست و هر لفظى در قرآن معناى ادبى منحصر به فرد خود را دارد و بدين جهت اصطلاح ترادف را توضيح و پس از اشاره به اقوال بعضى علما مثل ابن سكيت كه قائل به ترادف است و بعضى ديگر مثل ابى هلال عسكرى و ابى منصور ثعالبى كه ترادف را قبول ندارند، شواهدى از بعض نصوص قرآنى دال بر تفاوت معنايى لغات به ظاهر مترادف آمده نتيجه‌گيرى می‌شود كه: ترادف در لغات ممكن الوجود است لكن وجودش در قرآن منتفى است.  


در آخر فصل بحثى مستفاد از آيات و روايات، پيرامون تاثير موسيقى آيات و نظم قرار گرفتن كلمات قرآن آمده و اين اولين چيزى بود كه اعراب هنگام نزول قرآن، آنرا حس كرده و در هيچ نثر مرسل و مسجّعى تا آن زمان نظيرش را نديده بودند تا جائيكه خيال كردند قرآن شعر است. پس از بيان مظاهرى از موسيقى قرآن و تشبيه قرآن به شعر، معارضه شعراء با قرآن و خصوصيات فنى قرآن، نتيجه آن است كه موسيقى قرآن براى همه مشخص است، اين نواى زيبا، غرض دينى جهت تاثير در اعماق قلب، ابراز معانى شدت، رحمت، تهديد، لطف و... دارد.  
در آخر فصل بحثى مستفاد از آيات و روايات، پيرامون تاثير موسيقى آيات و نظم قرار گرفتن كلمات قرآن آمده و اين اولين چيزى بود كه اعراب هنگام نزول قرآن، آنرا حس كرده و در هيچ نثر مرسل و مسجّعى تا آن زمان نظيرش را نديده بودند تا جائيكه خيال كردند قرآن شعر است. پس از بيان مظاهرى از موسيقى قرآن و تشبيه قرآن به شعر، معارضه شعراء با قرآن و خصوصيات فنى قرآن، نتيجه آن است كه موسيقى قرآن براى همه مشخص است، اين نواى زيبا، غرض دينى جهت تاثير در اعماق قلب، ابراز معانى شدت، رحمت، تهديد، لطف و... دارد.  
خط ۶۲: خط ۶۲:
در فصل چهارم پس از بيان زيبايى مفردات قرآنى، اشاره به تلاش محققين در تبيين دلالت صيغه‌هاى مفرد قرآن ميفرمايد: در بيانات قرآنى صيغه‌هاى مفردى آمده كه معانى هر يك از آنها در صيغه ديگر نمى باشد، در همينجا اقوالى از قدما دلالت بر فصاحت و كثرت اهتمام ايشان به لغات دارد، چرا كه قدما علاقه بين ساختار داخلى لغات و معنا را درك كرده‌اند گرچه مصطلحات امروزى در كلام آنها نميباشد.  
در فصل چهارم پس از بيان زيبايى مفردات قرآنى، اشاره به تلاش محققين در تبيين دلالت صيغه‌هاى مفرد قرآن ميفرمايد: در بيانات قرآنى صيغه‌هاى مفردى آمده كه معانى هر يك از آنها در صيغه ديگر نمى باشد، در همينجا اقوالى از قدما دلالت بر فصاحت و كثرت اهتمام ايشان به لغات دارد، چرا كه قدما علاقه بين ساختار داخلى لغات و معنا را درك كرده‌اند گرچه مصطلحات امروزى در كلام آنها نميباشد.  


پس از بررسى علت كوتاه بودن سوره‌هاى مكى و طولانى بودن سوره‌هاى مدنى سبك قرآن را نص ادبى خالى از هر كلام زائد دانسته و به وجوه ايجاز مفردات قرآن و سپس به تحمل معانى زياد در قالب الفاظ مفرد قرآن با الهام از كلام [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] اشاره شده و در ادامه بعضى شواهد و تحليلهايى در تاييد نظريات علماء مى‌آيد. نگارنده معتقدند: طبيعى است تمام مفردات قرآن مناسب مقام باشند چرا كه نظم كلمات آن به گونه‌اى نيست كه احساس شود جاى آنها مناسب مقام نميباشد يا زيادى هستند، لغات قرآن حجم معينى دارد. هيچ جا ايجازى ديده نميشود كه بتوان اطناب جاى آن بيايد يا بالعكس، اين بخش متضمن بعضى افكار مثل: ملائمت الفاظ مفرد غريب و... كه در قرآن استعمال شده‌اند، ميباشد مثلا در آيه 85 سوره يوسف لفظ '''«تالله»''' و '''«تفتأ»''' و '''«حرض»''' نسبت به ساير كلمات مترادفشان، غريب هستند، در عين حال ارتباط زيادى بين آنها ديده ميشود.  
پس از بررسى علت كوتاه بودن سوره‌هاى مكى و طولانى بودن سوره‌هاى مدنى سبك قرآن را نص ادبى خالى از هر كلام زائد دانسته و به وجوه ايجاز مفردات قرآن و سپس به تحمل معانى زياد در قالب الفاظ مفرد قرآن با الهام از كلام [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] اشاره شده و در ادامه بعضى شواهد و تحليلهايى در تاييد نظريات علماء مى‌آيد. نگارنده معتقدند: طبيعى است تمام مفردات قرآن مناسب مقام باشند چرا كه نظم كلمات آن به گونه‌اى نيست كه احساس شود جاى آنها مناسب مقام نميباشد يا زيادى هستند، لغات قرآن حجم معينى دارد. هيچ جا ايجازى ديده نمی‌شود كه بتوان اطناب جاى آن بيايد يا بالعكس، اين بخش متضمن بعضى افكار مثل: ملائمت الفاظ مفرد غريب و... كه در قرآن استعمال شده‌اند، ميباشد مثلا در آيه 85 سوره يوسف لفظ '''«تالله»''' و '''«تفتأ»''' و '''«حرض»''' نسبت به ساير كلمات مترادفشان، غريب هستند، در عين حال ارتباط زيادى بين آنها ديده می‌شود.  


در آخر دلالتهاى خاص بعض مفردات قرآنى مثل لفظ '''غليظ'''، '''الظمآن'''، '''الحطمه''' و... كه خداوند متعال غرض خاصى از القاء آن به مخاطب دارد بيان ميشود.  
در آخر دلالتهاى خاص بعض مفردات قرآنى مثل لفظ '''غليظ'''، '''الظمآن'''، '''الحطمه''' و... كه خداوند متعال غرض خاصى از القاء آن به مخاطب دارد بيان می‌شود.  


ايشان در آخرين بحث در تعريف فواصل قرآنى چنين مينويسد: فواصل كلمه آخر آياتند كه غالبا متضمن واو و نون يا ياء و نون هستند، در اصطلاحات قدما نيز به سازگارى فواصل با مقام آنها به الفاظى مثل ايغال، تصدير و توشيح مطرح شده است.  
ايشان در آخرين بحث در تعريف فواصل قرآنى چنين مينويسد: فواصل كلمه آخر آياتند كه غالبا متضمن واو و نون يا ياء و نون هستند، در اصطلاحات قدما نيز به سازگارى فواصل با مقام آنها به الفاظى مثل ايغال، تصدير و توشيح مطرح شده است.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش