۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ميپردازد' به 'میپردازد') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'ميكند' به 'میكند') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
اين كتاب دو فصل دارد: «سلجوقيان کرمان» و «حكومت غز». فصل نخست از پيشينه و پادشاهى ملك قاورد و ذكر جنگجوييها و دلاوريهاى وى آغاز ميشود، از جانشينان وى يكى پس از ديگرى ياد | اين كتاب دو فصل دارد: «سلجوقيان کرمان» و «حكومت غز». فصل نخست از پيشينه و پادشاهى ملك قاورد و ذكر جنگجوييها و دلاوريهاى وى آغاز ميشود، از جانشينان وى يكى پس از ديگرى ياد میكند و تا پايان كار محمدشاه پيش میرود و فصل دوم آن با عنوان «خاتمه»، دربردارنده ماجراى رفتن ملك دينار به کرمان و پادشاهى او تا «زمان طلوع رايت قتلق سلطان» و حكومت ملوك ايج است. نويسنده، بخشهاى گوناگون اين نوشتار را با عنوان «گفتار در ذكرِ...»، از يكديگر جدا میسازد و گزارشهاى خود را بر پايه تاريخچه و روزگار هر يك از شاهان و حاكمان استوار میسازد و از اينرو، گاهى سخنانش را در برخى از گفتارها تكرار میكند. سبك و شيوه نثر اين كتاب از پيچيدگى (تعقيد) تهى نيست و آن را تقليدى از نوشتار بدايع الازمان افضلالدين ميتوان برشمرد. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
نويسنده در آغاز به لشكركشى قاورد سلجوقى (466 442ق 1073/ 1050م)[2] و رويارويياش با بهرام و گرفتن بردسير اشاره | نويسنده در آغاز به لشكركشى قاورد سلجوقى (466 442ق 1073/ 1050م)[2] و رويارويياش با بهرام و گرفتن بردسير اشاره میكند و به توصيف مردان جنگآور و دليرش و سلاحهاى آنان میپردازد. بهرام با توجه به نيروى قارود و سپاه او، مصلحت خود و رعيتش را در صلح با وى ديد، اما از سوى ديگر مرزبان بنسلطانالدوله ديلمى (باكالنجار) كه پس از مرگ عمويش ابوالفوارس (حاكم کرمان) بر آنجا فرمان مىراند، از شيراز به سوى قاورد لشكر كشيد و با همدستى بهرام و رئيس خناب (جايى نزديك سيرجان) كشته شد و مَلك قاورد، مُلك کرمان را گرفت. قاورد پادشاهى مدبر و شبزندهدار بود و خود و خاندانش 150 سال بر آنجا فرمان راندند. شيوه حكومتدارى و اخلاق جهاندارى و مردمدوستى وى، ماجراى فتح قفص و ولايتهاى عمان و سيستان نيز در همين فصل گنجانده شده است. قاورد سرانجام فارس را نيز گرفت و به درخواست مكتوب اميران ملكشاه، به انگيزه نبرد با اين پادشاه جوان به همدان رفت، اما به هر روى، شكست خورد. او و دو پسرش را هنگام گريختن اسير كردند و پس از چند روز آنان را كشتند. | ||
پس از قاورد، پسرش کرمانشاه بر تخت شاهى نشست و پس از يك سال درگذشت. فصل بعدى كتاب به پادشاهى سلطان شاه، پسر ديگر قاورد میپردازد و قصيدههايى در وصف او ميآورد. وى از اسارت ملكشاه گريخت و كار پادشاهى را يك سال در دست گرفت و جز به عشرت نپرداخت. سرانجام ملكشاه كه سوگند خورده بود کرمان را ويران سازد، بدين شهر رسيد و براى اثبات راستى اين سوگند، برج فيروزه را ويران كرد و پس از هفده روز بازگشت. | پس از قاورد، پسرش کرمانشاه بر تخت شاهى نشست و پس از يك سال درگذشت. فصل بعدى كتاب به پادشاهى سلطان شاه، پسر ديگر قاورد میپردازد و قصيدههايى در وصف او ميآورد. وى از اسارت ملكشاه گريخت و كار پادشاهى را يك سال در دست گرفت و جز به عشرت نپرداخت. سرانجام ملكشاه كه سوگند خورده بود کرمان را ويران سازد، بدين شهر رسيد و براى اثبات راستى اين سوگند، برج فيروزه را ويران كرد و پس از هفده روز بازگشت. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
گفتار هفتم، از پادشاهى مغيثالدين محمد بن ارسلانشاه، هفتمين شاه قاوردى و عدالت و سياست و دانايى وى و داستان برانگيختن فقيهان به فقهآموزى و كشمكشهايش با سلجوقشاه و پيدايى كتابخانهاى با پنجهزار كتاب و مدرسهها و مسجدها و رباطها در دوره او گزارش ميدهد. | گفتار هفتم، از پادشاهى مغيثالدين محمد بن ارسلانشاه، هفتمين شاه قاوردى و عدالت و سياست و دانايى وى و داستان برانگيختن فقيهان به فقهآموزى و كشمكشهايش با سلجوقشاه و پيدايى كتابخانهاى با پنجهزار كتاب و مدرسهها و مسجدها و رباطها در دوره او گزارش ميدهد. | ||
نويسنده در فصل هشتم، به ماجراى پادشاهى طغرلشاه بنمحمد و عدل و لطف او بر رعيت و رونق يافتن كار اصحاب لهو و طرب در روزگار وى و مرگ او (يك سال پس از كسوف 557 قمرى) اشاره | نويسنده در فصل هشتم، به ماجراى پادشاهى طغرلشاه بنمحمد و عدل و لطف او بر رعيت و رونق يافتن كار اصحاب لهو و طرب در روزگار وى و مرگ او (يك سال پس از كسوف 557 قمرى) اشاره میكند و با ذكر خصالى از افضلالدين ابوحامد (نويسنده بدايعالازمان)، بر پايه كتاب او به دوران پادشاهى فرزندان طغرلشاه (ارسلان، تورانشاه و بهرامشاه) و ويژگيهاى آنان ميپرازد و در فصل نهم، داستان پادشاهى بهرامشاه را پى ميگيرد. | ||
درونمايه گفتار درازدامن دهم، پيشينه و چگونگى رسيدن ملك ارسلان به تخت شاهى و گزارشهايى درباره رويدادهاى دوران اوست. وى به بَم رفت و مردم آن سامان به استقبالش آمدند. بهرامشاه و مؤيدالدين از اين رويداد ناخوشنود شدند. اتابك محمد از بردسير به بم، نزد ملك ارسلان شتافت، تورانشاه با لشكر فارس به بردسير حمله كرد و بهرامشاه به سوى خراسان كوچيد و ملك ارسلان تورانشاه و فارسیان را شكست داد. | درونمايه گفتار درازدامن دهم، پيشينه و چگونگى رسيدن ملك ارسلان به تخت شاهى و گزارشهايى درباره رويدادهاى دوران اوست. وى به بَم رفت و مردم آن سامان به استقبالش آمدند. بهرامشاه و مؤيدالدين از اين رويداد ناخوشنود شدند. اتابك محمد از بردسير به بم، نزد ملك ارسلان شتافت، تورانشاه با لشكر فارس به بردسير حمله كرد و بهرامشاه به سوى خراسان كوچيد و ملك ارسلان تورانشاه و فارسیان را شكست داد. |
ویرایش