۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ها ' به 'ها ') |
جز (جایگزینی متن - 'ميكند' به 'میكند') |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
مقدمه مترجم(رضا مشايخى) آغازگر مباحث بوده و مطالب در هشت كتاب تدوين شده است. | مقدمه مترجم(رضا مشايخى) آغازگر مباحث بوده و مطالب در هشت كتاب تدوين شده است. | ||
اين اثر، داستانى است اخلاقى به شكل تاريخ كورش، شاه پارس، كه از زمان كودكى او شروع شده و تا آخرين لحظات مرگ وى ادامه پيدا | اين اثر، داستانى است اخلاقى به شكل تاريخ كورش، شاه پارس، كه از زمان كودكى او شروع شده و تا آخرين لحظات مرگ وى ادامه پيدا میكند. | ||
ممكن بود اين اثر گزنفون درباره تاريخ ماد و هخامنشى منبع بى نظيرى باشد، به شرطى كه ما به اندازهاى كه نسبت به كتاب بازگشت ده هزار نفر(اثر ديگر مؤلف) اعتماد داريم، به اين كتاب نيز اعتماد داشته باشيم. | ممكن بود اين اثر گزنفون درباره تاريخ ماد و هخامنشى منبع بى نظيرى باشد، به شرطى كه ما به اندازهاى كه نسبت به كتاب بازگشت ده هزار نفر(اثر ديگر مؤلف) اعتماد داريم، به اين كتاب نيز اعتماد داشته باشيم. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
مقدمه بعد از بيان اهميت دولت هخامنشى و مؤسس آن، مختصرى از زندگى گزنفون را ارائه كرده، به شرح كوتاهى از كتاب ميپردازد. | مقدمه بعد از بيان اهميت دولت هخامنشى و مؤسس آن، مختصرى از زندگى گزنفون را ارائه كرده، به شرح كوتاهى از كتاب ميپردازد. | ||
كتاب اول به تولد كورش، خصوصيات جسمانى و معنوى، دوران كودكى و اوايل جوانى وى اختصاص دارد و او را چنين معرفى | كتاب اول به تولد كورش، خصوصيات جسمانى و معنوى، دوران كودكى و اوايل جوانى وى اختصاص دارد و او را چنين معرفى میكند كه «پدرش كمبوجيه، پادشاه پارس و مادرش ماندان دختر آستياژ، پادشاه ماد بود. طفلى بود به غايت زيبا، صاحب خصالى بس نيكو و خلقى شريف و بارأفت، دوست و هواخواه مطالعه و تحصيل و عاشق افتخار و پيروزى. تا جاى كه هرگونه مشقّت و محروميت را بر خويشتن تحمل ميكرد، تا اين كه مورد مدح و ستايش اقران قرار گيرد.» | ||
چون آستياژ اوصاف نو خويش را ميشنود از دخترش ميخواهد تا كورش را نزد او بفرستد و تا مدتى كه او در سرزمين مادها بود، دوستى و محبت آنها را جلب كرده و پس از فرا گرفتن سواركارى در آنجا، نزد كمبوجيه باز ميگردد. | چون آستياژ اوصاف نو خويش را ميشنود از دخترش ميخواهد تا كورش را نزد او بفرستد و تا مدتى كه او در سرزمين مادها بود، دوستى و محبت آنها را جلب كرده و پس از فرا گرفتن سواركارى در آنجا، نزد كمبوجيه باز ميگردد. | ||
كتاب دوم دوران نوجوانى كورش و تعاليم نظامى كه خود فراگرفته و به سربازانش آموخته بود را بيان داشته و مذاكره او با سفيران هند درباره جنگ را تشريح | كتاب دوم دوران نوجوانى كورش و تعاليم نظامى كه خود فراگرفته و به سربازانش آموخته بود را بيان داشته و مذاكره او با سفيران هند درباره جنگ را تشريح میكند. در اين باره آمده است: هنگامى كه كوروش با نيروى نظامى پارسى كه همراهش بودند به كمك دائى خود سياكزار، به ماد آمده بود، سفيرانى از طرف هند به ايران آمدند. سياكزار به كوروش پيام فرستاد كه براى ملاقات با سفيران هند حاضر شود و براى اينكه ملاقات در دربار صورت مى گرفت لباس گرانبهائى برايش فرستاد كه بپوشد و بيايد، كوروش بدون پوشيدن لباس بدربار آمد و سياكزار از او بازخواست كرد كه چرا با لباس ساده خود آمده و با اين كار باعث سرافكندگى وى نزد سفيران هند شده است. كوروش جواب داد: براى تو چه افتخارى داشت اگر لباس ارغوانى پوشيده طوق و ياره استعمال مى كردم ولى دير فرمان تو را بجا مى آوردم؟ و حال آن كه همين امروز با قشونى كه حاضر است اوامر تو را فوراً انجام دهند آمدهام. سياكزار ازين پاسخ شاد شد و فرمان داد كه فرستادگان پادشاه هند را وارد كنند سفرا گفتند كه از طرف پادشاه هند آمدهاند تا بپرسند كه چرا ماد مى خواهد با آسور جنگ كند و گفتند كه همين سؤال را از پادشاه آسور نيز خواهند كرد و هندىها بر ضد طرفى خواهند بود كه متعدى است، سياكزار جواب داد: ما نسبت به آسور تعدى نكرده ايم حالا لازم است برويد نزد پادشاه آسور و ببينيد او چه ميگويد | ||
درين وقت كوروش از كياسار اجازه خواست كه چند كلمه صحبت كند و پس از كسب اجازه گفت: همانطور كه شنيديد به پادشاه خود بگوئيد كه ما تعدى نكردهايم و اگر آسوريها نيز گفتند كه ما تعدى نكرده ايم، آن وقت ما حاضريم كه پادشاه هند را درين ميانه حكم قرار دهيم تا رسيدگى كرده حكم عادلانه بدهد. | درين وقت كوروش از كياسار اجازه خواست كه چند كلمه صحبت كند و پس از كسب اجازه گفت: همانطور كه شنيديد به پادشاه خود بگوئيد كه ما تعدى نكردهايم و اگر آسوريها نيز گفتند كه ما تعدى نكرده ايم، آن وقت ما حاضريم كه پادشاه هند را درين ميانه حكم قرار دهيم تا رسيدگى كرده حكم عادلانه بدهد. | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
آرى مردان بزرگ، صاحب قدرتى هستند كه به مراتب از سطوت و مهارت جنگى بالاتر است و مردم را با جاذبهاى بى مانند مجذوب و به فداكاريهاى بزرگ و اقدامات برجسته دلالت مينمايند. مؤلف اين قدرت و تسلط كورش را همه جا نمايان ساخته و بر خلاف غالب مورخان و نويسندگان يونانى كه افراد ملل غير يونانى را نميستايند، گزنفون از يك فرد مبرز ايرانى نمونه و سرمشقى ساخته كه با حقيقت تاريخى منطبق و برابر است. | آرى مردان بزرگ، صاحب قدرتى هستند كه به مراتب از سطوت و مهارت جنگى بالاتر است و مردم را با جاذبهاى بى مانند مجذوب و به فداكاريهاى بزرگ و اقدامات برجسته دلالت مينمايند. مؤلف اين قدرت و تسلط كورش را همه جا نمايان ساخته و بر خلاف غالب مورخان و نويسندگان يونانى كه افراد ملل غير يونانى را نميستايند، گزنفون از يك فرد مبرز ايرانى نمونه و سرمشقى ساخته كه با حقيقت تاريخى منطبق و برابر است. | ||
سرانجام، سياكسار به كورش حسادت كرده و در تعقيب دشمنان سستى | سرانجام، سياكسار به كورش حسادت كرده و در تعقيب دشمنان سستى میكند اما كورش، ماديهاى داوطلب را با خود به تعقيب دشمن ميبرد. اين امر موجب خشم گرفتن سياكسار عليه كورش ميشود. اما پس از مدتى در پى پيروزيهاى پى در پى كورش، سياكسار نزد كورش رفته و بعد از آشتى با او، با هم تصميم به ادامه جنگ ميگيرند. اينها حوادثى است كه در كتاب چهارم و پنجم مطرح ميشود. | ||
در كتاب ششم و هفتم آمدن مجدد سفيران هندى، نبرد كورش با آسوريان و مصريان، تصرف سارد و نيز محاصره و تسخير نينوا بيان ميشود. | در كتاب ششم و هفتم آمدن مجدد سفيران هندى، نبرد كورش با آسوريان و مصريان، تصرف سارد و نيز محاصره و تسخير نينوا بيان ميشود. | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
مثلاً بنا به نوشته گزنفون آشور در زمان آستياگ و كورش با اين كه در خاك ماد قدرتى نداشت ولى هيركانيه(گرگان) را در تصرف داشت و با باختر(بلخ) متحد بود. به عقيده او هيركانيه به خاك آشور نزديكتر از خاك ماد بود و آشور بر سر راه ماد و اراضى كادوسيان(طالش) و سكائيان قرار داشت و كلدانيان(بابليان) بدون واسطه با پادشاه هند ارتباط داشتند. | مثلاً بنا به نوشته گزنفون آشور در زمان آستياگ و كورش با اين كه در خاك ماد قدرتى نداشت ولى هيركانيه(گرگان) را در تصرف داشت و با باختر(بلخ) متحد بود. به عقيده او هيركانيه به خاك آشور نزديكتر از خاك ماد بود و آشور بر سر راه ماد و اراضى كادوسيان(طالش) و سكائيان قرار داشت و كلدانيان(بابليان) بدون واسطه با پادشاه هند ارتباط داشتند. | ||
گزنفون درباره انتقال قدرت به هخامنشيان نيز دچار اشتباه شده است. آن كورشى كه در تاريخ آمده و جد خويش، آستياگ را از سلطنت ساقط كرد و در نوشتههاى هرودت و كتسياس آمده است، براى بازى كردن نقش قهرمان نيكو خصالى كه بلندترين آرمان گزنفون به شمار ميرفت و در داستان وى مورد نياز بود، سودى نداشت. به گفته گزنفون آستياگ در محيط صلح و آرامش، هنگامى كه شاه ماد، در بستر خويش است، فوت | گزنفون درباره انتقال قدرت به هخامنشيان نيز دچار اشتباه شده است. آن كورشى كه در تاريخ آمده و جد خويش، آستياگ را از سلطنت ساقط كرد و در نوشتههاى هرودت و كتسياس آمده است، براى بازى كردن نقش قهرمان نيكو خصالى كه بلندترين آرمان گزنفون به شمار ميرفت و در داستان وى مورد نياز بود، سودى نداشت. به گفته گزنفون آستياگ در محيط صلح و آرامش، هنگامى كه شاه ماد، در بستر خويش است، فوت میكند و كورش فتوحات خويش را نه در سمت شاهى بلكه به عنوان سردار كياكسارهوخشتره فرزند آستياگ كسب میكند. كورش سردار سپاه، افتخارات فراوانى به دست آورده بود كه با خضوع تمام نثار پاى كياكسار كه پادشاهى حقير ولى قانونى است میكند، در عوض پرهيزگارى و فرمانبردارى، كورش به پاداش خويش رسيده و هوخشتره كه پسرى نداشت، دختر خود را به او داده و كورش پادشاهى ايران و نيمى از جهان آن روز را به ارث ميبرد. | ||
در حالى كه ميدانيم آستياگ فرزند هوخشتره است نه هوخشتره فرزند آستياگ و كورش سلطنت را از جدش آستياگ با شمشير ميستاند نه از طريق ارث و واگذارى مسالمت آميز... بنابرين كورش نامه چندان ارزش تاريخى ندارد زيرا وقايع تاريخى در اين اثر يا تحريف شدهاند و يا به منظور اندرزگويى و تعليم اخلاقيات جعل شده است اما از لحاظ تاريخ و فرهنگ و وضع زندگى ايران آن زمان، منبع درجه اولى محسوب ميگردد. | در حالى كه ميدانيم آستياگ فرزند هوخشتره است نه هوخشتره فرزند آستياگ و كورش سلطنت را از جدش آستياگ با شمشير ميستاند نه از طريق ارث و واگذارى مسالمت آميز... بنابرين كورش نامه چندان ارزش تاريخى ندارد زيرا وقايع تاريخى در اين اثر يا تحريف شدهاند و يا به منظور اندرزگويى و تعليم اخلاقيات جعل شده است اما از لحاظ تاريخ و فرهنگ و وضع زندگى ايران آن زمان، منبع درجه اولى محسوب ميگردد. |
ویرایش