پرش به محتوا

حکیم‌نامه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' .' به '.'
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۷۳: خط ۷۳:
مثنوی با توحید و تسبیح خداوند و آفرینش آدم و صفات کمال او و نعت پیامبر‌ اکرم‌(ص) آغاز‌ می‌شود و سپس اوحدالدین درباره انگیزه خود برای سرودن‌ این‌ مثنوی سخن می‌گوید. در میان شعرا و حکمای پیشین، اوحدالدین علاقه خاصی به حکیم سنایی داشته است و یک مصراع از یکی‌ از‌ قصیده‌های‌ سنایی را نیز در کتاب اجتماع علامه نقل کرده است. به‌ قول اوحدالدین، حکمت سنایی که در اشعار او بیان شده است در دانش را به روی خواننده می‌گشاید‌ و جان‌ او‌ را زنده می‌سازد. مثنوی سیر العباد او پیراهنی است سراسر از‌ نور‌ و رازی که خود را نوآموز مکتب سنایی می‌خواند می‌خواهد که ذیلی بر آستین این پیراهن بدوزد<ref>ر.ک: پورجوادی، نصرالله، ص26</ref>.
مثنوی با توحید و تسبیح خداوند و آفرینش آدم و صفات کمال او و نعت پیامبر‌ اکرم‌(ص) آغاز‌ می‌شود و سپس اوحدالدین درباره انگیزه خود برای سرودن‌ این‌ مثنوی سخن می‌گوید. در میان شعرا و حکمای پیشین، اوحدالدین علاقه خاصی به حکیم سنایی داشته است و یک مصراع از یکی‌ از‌ قصیده‌های‌ سنایی را نیز در کتاب اجتماع علامه نقل کرده است. به‌ قول اوحدالدین، حکمت سنایی که در اشعار او بیان شده است در دانش را به روی خواننده می‌گشاید‌ و جان‌ او‌ را زنده می‌سازد. مثنوی سیر العباد او پیراهنی است سراسر از‌ نور‌ و رازی که خود را نوآموز مکتب سنایی می‌خواند می‌خواهد که ذیلی بر آستین این پیراهن بدوزد<ref>ر.ک: پورجوادی، نصرالله، ص26</ref>.


دومین مثنوی اوحدالدین رازی نیز که درباره تبدل‌ صورت‌هاست، جنبه فلسفی دارد. اوحدالدین‌ سعی کرده است برای توضیح مفهوم صورت نوعی هر چیز که ذاتی آن است و صورت‌های فرعی که عارض یک‌چیز می‌شود، داستانی خیالی خلق کند. زمان وقوع این داستان هم دی یا دیروز‌ است‌، همان‌طور که زمان حکایت زبان حال ذیل سیر العباد نیز دی بود. شاعر تکه مومی را که صورتی بر آن نقش کرده است به کودکی می‌دهد. کودک موم را می‌گیرد و به‌ خانه‌ می‌برد. او‌ گمان می‌کند که صورتی که در آن موم است صورت نوعی و ذاتی است و شاعر برای این‌که او را‌ از این پندار به درآورد موم را از آن کودک می‌ستاند‌ و آن‌ شکل‌ یا نقش را نابود می‌کند و نقشی دیگر بر آن می‌زند و... . تا اینجا رازی سعی کرده است مسئله فلسفی خود را مطرح کند. موم صورتی دارد و آن صورت از میان می‌رود ولی خود‌ موم‌ از میان نمی‌رود و چون هنوز هم موم هست، پس باید صورت و ماده هر دو در او جمع باشد. ولی چطور ممکن است که یک‌چیز هم دارای صورت باشد و هم نباشد. پاسخ‌ رازی‌ به این مسئله که در دنباله داستان آمده این است که موم فی‌نفسه صورتی دارد که صورت نوعی یا صورت ذاتی است و موم خود قائم به آن صورت است‌ و نمی‌توان‌ آن‌ را از او گرفت. ولی‌ درعین‌حال، موم صورتی فرعی هم به خود می‌گیرد و این صورت فرعی که شکلی خاص است عارضی است و زمانی از بین می‌رود ولی باز شکل‌ دیگری‌ به‌ جان آن می‌نشیند؛ بنابراین، موم هم دارای صورت‌ نوعی‌ یا ذاتی است و هم دارای شکل یعنی صورت عارضی و فرعی و درحالی‌که صورت نوعی دائمی است، صورت عارضی‌ یا‌ فرعی متبدل‌ می‌شود و موم به اشکال مختلف درمی‌آید. مسئله‌ای که رازی مطرح‌ کرده است مسئله فلسفی ساده‌ای است و او ظاهراً با خلق این داستان و طرح مسئله به‌صورت ادبی بیشتر خواسته‌ است‌ تفنن‌ کند<ref>ر.ک: همان، ص30-28</ref>.  
دومین مثنوی اوحدالدین رازی نیز که درباره تبدل‌ صورت‌هاست، جنبه فلسفی دارد. اوحدالدین‌ سعی کرده است برای توضیح مفهوم صورت نوعی هر چیز که ذاتی آن است و صورت‌های فرعی که عارض یک‌چیز می‌شود، داستانی خیالی خلق کند. زمان وقوع این داستان هم دی یا دیروز‌ است‌، همان‌طور که زمان حکایت زبان حال ذیل سیر العباد نیز دی بود. شاعر تکه مومی را که صورتی بر آن نقش کرده است به کودکی می‌دهد. کودک موم را می‌گیرد و به‌ خانه‌ می‌برد. او‌ گمان می‌کند که صورتی که در آن موم است صورت نوعی و ذاتی است و شاعر برای این‌که او را‌ از این پندار به درآورد موم را از آن کودک می‌ستاند‌ و آن‌ شکل‌ یا نقش را نابود می‌کند و نقشی دیگر بر آن می‌زند و.... تا اینجا رازی سعی کرده است مسئله فلسفی خود را مطرح کند. موم صورتی دارد و آن صورت از میان می‌رود ولی خود‌ موم‌ از میان نمی‌رود و چون هنوز هم موم هست، پس باید صورت و ماده هر دو در او جمع باشد. ولی چطور ممکن است که یک‌چیز هم دارای صورت باشد و هم نباشد. پاسخ‌ رازی‌ به این مسئله که در دنباله داستان آمده این است که موم فی‌نفسه صورتی دارد که صورت نوعی یا صورت ذاتی است و موم خود قائم به آن صورت است‌ و نمی‌توان‌ آن‌ را از او گرفت. ولی‌ درعین‌حال، موم صورتی فرعی هم به خود می‌گیرد و این صورت فرعی که شکلی خاص است عارضی است و زمانی از بین می‌رود ولی باز شکل‌ دیگری‌ به‌ جان آن می‌نشیند؛ بنابراین، موم هم دارای صورت‌ نوعی‌ یا ذاتی است و هم دارای شکل یعنی صورت عارضی و فرعی و درحالی‌که صورت نوعی دائمی است، صورت عارضی‌ یا‌ فرعی متبدل‌ می‌شود و موم به اشکال مختلف درمی‌آید. مسئله‌ای که رازی مطرح‌ کرده است مسئله فلسفی ساده‌ای است و او ظاهراً با خلق این داستان و طرح مسئله به‌صورت ادبی بیشتر خواسته‌ است‌ تفنن‌ کند<ref>ر.ک: همان، ص30-28</ref>.  


داستان خیالی اوحدالدین توجه خواجه‌نصیرالدین طوسی را به خود جلب کرده و مثنوی دیگری سروده و در آن مسئله خلقت عالم و بازگشت همه‌چیز به ذات حق‌تعالی را مطرح کرده است مسئله‌ای که موردعلاقه رازی هم بوده چنانکه وی خود هم در حکیم‌نامه و هم در ذیل سیرالعباد بدان پرداخته است<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص28</ref>.
داستان خیالی اوحدالدین توجه خواجه‌نصیرالدین طوسی را به خود جلب کرده و مثنوی دیگری سروده و در آن مسئله خلقت عالم و بازگشت همه‌چیز به ذات حق‌تعالی را مطرح کرده است مسئله‌ای که موردعلاقه رازی هم بوده چنانکه وی خود هم در حکیم‌نامه و هم در ذیل سیرالعباد بدان پرداخته است<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص28</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش