۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(لینک درون متنی) |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class= | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:NUR13916J1.jpg|بندانگشتی|السياسة]] | [[پرونده:NUR13916J1.jpg|بندانگشتی|السياسة]] | ||
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right" | {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right" | ||
|+ | |+ | ||
|- | |- | ||
! نام کتاب!! data-type= | ! نام کتاب!! data-type="bookName" |السياسة | ||
|- | |- | ||
|نام های دیگر کتاب | |نام های دیگر کتاب | ||
|data-type= | | data-type="otherBookNames" | | ||
|- | |- | ||
|پدیدآورندگان | |پدیدآورندگان | ||
|data-type= | | data-type="authors" |[[ارسطو]] (نويسنده) | ||
[[سيد، احمد لطفي ]] (محقق ) | [[سيد، احمد لطفي ]] (محقق ) | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
|- | |- | ||
|زبان | |زبان | ||
|data-type= | | data-type="language" |عربي | ||
|- | |- | ||
|کد کنگره | |کد کنگره | ||
|data-type= | | data-type="congeressCode" style="direction:ltr" |JC 71 /الف4س9 | ||
|- | |- | ||
|موضوع | |موضوع | ||
|data-type= | | data-type="subject" |علوم سياسي - متون قديمی تا 1800 | ||
|- | |- | ||
|ناشر | |ناشر | ||
|data-type= | | data-type="publisher" |الهيئة المصرية العامة للکتاب | ||
|- | |- | ||
|مکان نشر | |مکان نشر | ||
|data-type= | | data-type="publishPlace" |مصر - قاهره | ||
|- | |- | ||
||سال نشر | ||سال نشر | ||
|ata-type= | | ata-type="publishYear" |مجلد1: 2008م , | ||
|-class= | |- class="articleCode" | ||
|کد اتوماسیون | |کد اتوماسیون | ||
|data-type= | | data-type="automationCode" |AUTOMATIONCODE13916AUTOMATIONCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''السياسة''' از مهمترین آثار ارسطو و کتابی است پیرامون فلسفه سیاست و انواع حکومتها. | '''السياسة''' از مهمترین آثار [[ارسطو]] و کتابی است پیرامون فلسفه سیاست و انواع حکومتها. | ||
===زبان کتاب=== | ===زبان کتاب=== | ||
کتاب به زبان یونانی بوده و بارتلمی سانت هلیر به فرانسه و | کتاب به زبان یونانی بوده و بارتلمی سانت هلیر به فرانسه و پس از آن، توسط احمد لطفی سیر به عربی ترجمه شده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
کتاب حاضر، مانند دیگر نوشتههای | کتاب حاضر، مانند دیگر نوشتههای [[ارسطو]]، اثری یکپارچه نیست، بلکه مشتمل بر نوشتههای جداگانهای است که در زمانی بعد، احتمالاً بهوسیله خود [[ارسطو]] یا شاگردانش، گردآوری شده است. این کتاب در دوره دوم اقامت [[ارسطو]] در آتن پدید آمده و از آخرین نوشتههای اوست. این اثر، 8 کتاب یا مقاله را دربر میگیرد که محتوای آنها چنین است: | ||
کتاب یکم: پیشگفتاری کوتاه؛ سازمان خانواده یا «تدبیر منزل» بهعنوان عنصر اصلی جامعه و دولت، بهویژه خصلت اقتصادی آن<ref>خراسانی، شرفالدین، ج7، ص594</ref>. | کتاب یکم: پیشگفتاری کوتاه؛ سازمان خانواده یا «تدبیر منزل» بهعنوان عنصر اصلی جامعه و دولت، بهویژه خصلت اقتصادی آن<ref>خراسانی، شرفالدین، ج7، ص594</ref>. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
بدینسان، شرط پیشین تحقق فضیلت اخلاقی جامعه است از سوی دیگر، هسته اصلی جامعه، خانواده است که سپس به شکل گروهها در میآید و سرانجام در دولتشهر یا دولت، شکل میگیرد. دولتشهر ازآنرو پدید آمد که «خوش زیستی» انسانها را فراهم کند، زیرا همانگونه که در طبیعت دیده میشود در مورد انسانها نیز، پیشرفت بهسوی کمال، هدف نهایی است<ref>ر.ک: همان، ص594- 595</ref>. | بدینسان، شرط پیشین تحقق فضیلت اخلاقی جامعه است از سوی دیگر، هسته اصلی جامعه، خانواده است که سپس به شکل گروهها در میآید و سرانجام در دولتشهر یا دولت، شکل میگیرد. دولتشهر ازآنرو پدید آمد که «خوش زیستی» انسانها را فراهم کند، زیرا همانگونه که در طبیعت دیده میشود در مورد انسانها نیز، پیشرفت بهسوی کمال، هدف نهایی است<ref>ر.ک: همان، ص594- 595</ref>. | ||
آنگاه ارسطو به تفضیل درباره خانواده -همچون نخستین هسته و عنصر جامعه- و در درون آن، درباره پیوند میان زن و مرد، پدران و مادران و فرزندان و سپس سروران و بردگان سخن میگوید. ارسطو در دفاع از بردهداری میگوید که مالکیت، بخشی از خانهداری یا فن تدبیر منزل و اقتصاد است و هیچکس بدون ضروریات زندگی نمیتواند زیست کند و خوش زیست کند و همانگونه که در فنون معین، انسانها برای انجام دادن کارهایشان ناگزیر باید کارافزارهای ویژه خود داشته باشند، در امور خانهداری نیز چنین است. از میان کارافزاها، برخی بیجان است و برخی جاندار؛ مثلاً برای سکاندار کشتی، سکان افزاری بیجان و دیدبان افزاری جاندار است. ازاینرو، خدمتکار نیز یک افزار است. به همینسان دارایی هم افزاری بر زندگی است و مالکیت مجموعهای از کار افزارهاست، برده نیز یک دارایی جاندار است و خدمتکار نیز کار افزاری است که کار چندین کارافزار دیگر را انجام میدهد. پس بردگان نزد ارسطو کارافزارهای لازم زندگیند<ref>ر.ک: همان، ص595</ref>. | آنگاه [[ارسطو]] به تفضیل درباره خانواده -همچون نخستین هسته و عنصر جامعه- و در درون آن، درباره پیوند میان زن و مرد، پدران و مادران و فرزندان و سپس سروران و بردگان سخن میگوید. ارسطو در دفاع از بردهداری میگوید که مالکیت، بخشی از خانهداری یا فن تدبیر منزل و اقتصاد است و هیچکس بدون ضروریات زندگی نمیتواند زیست کند و خوش زیست کند و همانگونه که در فنون معین، انسانها برای انجام دادن کارهایشان ناگزیر باید کارافزارهای ویژه خود داشته باشند، در امور خانهداری نیز چنین است. از میان کارافزاها، برخی بیجان است و برخی جاندار؛ مثلاً برای سکاندار کشتی، سکان افزاری بیجان و دیدبان افزاری جاندار است. ازاینرو، خدمتکار نیز یک افزار است. به همینسان دارایی هم افزاری بر زندگی است و مالکیت مجموعهای از کار افزارهاست، برده نیز یک دارایی جاندار است و خدمتکار نیز کار افزاری است که کار چندین کارافزار دیگر را انجام میدهد. پس بردگان نزد [[ارسطو]] کارافزارهای لازم زندگیند<ref>ر.ک: همان، ص595</ref>. | ||
آنگاه ارسطو برای اثبات وابستگی ضروری برده به سرور میگوید: دارایی به همان چیزی گفته میشود که به یک جزء یا پارهای از آن [دلالت دارد]، زیرا جزء یا پاره نهتنها پارهای از چیز دیگر است، بلکه همگی از آن چیز دیگر است؛ بنابراین، سرور تنها سرور برده است و از آن او نیست، اما برده نهتنها بردهی سرور است، بلکه همگی و یکپارچه از آن اوست<ref>ر.ک: همان</ref>. | آنگاه [[ارسطو]] برای اثبات وابستگی ضروری برده به سرور میگوید: دارایی به همان چیزی گفته میشود که به یک جزء یا پارهای از آن [دلالت دارد]، زیرا جزء یا پاره نهتنها پارهای از چیز دیگر است، بلکه همگی از آن چیز دیگر است؛ بنابراین، سرور تنها سرور برده است و از آن او نیست، اما برده نهتنها بردهی سرور است، بلکه همگی و یکپارچه از آن اوست<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
انگیزه این نظریات | انگیزه این نظریات [[ارسطو]]، اصل تقسیم کار جسمی و فکری است؛ برده کارافزاری است که تنها میتواند نیروی تن خود را به کار گیرد؛ زیرا به تعبیر ارسطو کسی که تواناست با نیروی اندیشه پیشبینی کند، طبیعتاً رئیس و سرور است و کسی که تواناست با تن خود کارها را انجام دهد. طبیعتاً مرئوس و برده است. از سوی دیگر، ارسطو میان کسانی که برده زاده شده و کسانی که در جنگها به اسارت و به بردگی کشیده شدهاند فرق مینهد. وی نظر کسانی را نقل میکند که میگویند: اگر یونانیان در جنگ اسیر شدند، نباید برده شوند؛ اما غیر یونانیان بردهاند. پایه نظر ایشان این است که بعضی طبیعتاً در همهجا بردهاند و بعضی دیگر در هیچجا برده نیستند<ref>همان</ref>. | ||
سپس ارسطو درباره شهروند مفصلاً بررسی میکند و میکوشد که تعریفی از شهروند واقعی بدهد. شهروند بهطور مطلق کسی است که بتواند در امور قضایی و اداری شرکت کند. این تعریف درباره شهروند در دموکراسی صادق است<ref>همان</ref>. | سپس [[ارسطو]] درباره شهروند مفصلاً بررسی میکند و میکوشد که تعریفی از شهروند واقعی بدهد. شهروند بهطور مطلق کسی است که بتواند در امور قضایی و اداری شرکت کند. این تعریف درباره شهروند در دموکراسی صادق است<ref>همان</ref>. | ||
ارسطو سپس به بررسی شکلهای گوناگون دولت میپردازد: هدف اصلی از دولت یا سازمان سیاسی، خوشزیستی انسانهاست. چه مشترکا برای همه و چه برای فرد سازمان سیاسی و حکومت هر دو یکی است. حکومت بالاترین مرتبه از دولت است. در این میان با یک تن فرمانروایی دارد. یا چند تن با اکثریت منظور همه آنها تأمین منافع مشترک است. نخستین شکل دولت، حکومت «پادشاهی» است دوم «فرمانروایی چند تن» و سوم «فرمانروایی عامه مردم» یا دموکراسی. هنگامیکه عامه مردم با در نظر داشت منافع مشترک و همگانی فرمان میدهند. آن شکل سازمان سیاسی جمهوری نامیده میشود. هر یک از شکلهای حکومت، دارای یکشکل انحرافی است خودکامگی (استبداد) شکل انحرافی حکومت پادشاهی فرمانروایی چند تن، شکل انحرافی فرمانروایی اشرافی (ارستوکراسی) و دموکراسی، شکل انحرافی حکومت جمهوری است؛ زیرا خودکامگی یعنی فرمانروایی به سود یک توانگران (سرمایهداران) و دموکراسی فرمانروایی به سود تهیدستان است<ref>همان، ص596</ref>. | [[ارسطو]] سپس به بررسی شکلهای گوناگون دولت میپردازد: هدف اصلی از دولت یا سازمان سیاسی، خوشزیستی انسانهاست. چه مشترکا برای همه و چه برای فرد سازمان سیاسی و حکومت هر دو یکی است. حکومت بالاترین مرتبه از دولت است. در این میان با یک تن فرمانروایی دارد. یا چند تن با اکثریت منظور همه آنها تأمین منافع مشترک است. نخستین شکل دولت، حکومت «پادشاهی» است دوم «فرمانروایی چند تن» و سوم «فرمانروایی عامه مردم» یا دموکراسی. هنگامیکه عامه مردم با در نظر داشت منافع مشترک و همگانی فرمان میدهند. آن شکل سازمان سیاسی جمهوری نامیده میشود. هر یک از شکلهای حکومت، دارای یکشکل انحرافی است خودکامگی (استبداد) شکل انحرافی حکومت پادشاهی فرمانروایی چند تن، شکل انحرافی فرمانروایی اشرافی (ارستوکراسی) و دموکراسی، شکل انحرافی حکومت جمهوری است؛ زیرا خودکامگی یعنی فرمانروایی به سود یک توانگران (سرمایهداران) و دموکراسی فرمانروایی به سود تهیدستان است<ref>همان، ص596</ref>. | ||
آنگاه ارسطو مفصلاً مزایا و معایب هر یک از شکلهای حکومت را بررسی میکند و سرانجام این پرسش را به میان میآورد که حکومت و دولت برای اکثر دولتشهرها و بهطورکلی برای انسان، برای چیست؟ وی در اینجا به آنچه در «اخلاق نیکوماخس» گفته بود، اشاره میکند که زندگی سعادتمند زندگی بدون مانع هماهنگ با فضیلت است و فضیلت نیز رعایت حد میانی یا اعتدال است <ref>همان</ref>. | آنگاه ارسطو مفصلاً مزایا و معایب هر یک از شکلهای حکومت را بررسی میکند و سرانجام این پرسش را به میان میآورد که حکومت و دولت برای اکثر دولتشهرها و بهطورکلی برای انسان، برای چیست؟ وی در اینجا به آنچه در «اخلاق نیکوماخس» گفته بود، اشاره میکند که زندگی سعادتمند زندگی بدون مانع هماهنگ با فضیلت است و فضیلت نیز رعایت حد میانی یا اعتدال است <ref>همان</ref>. | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
وی سپس میافزاید که همه دولتها دارای 3 بخش یا طبقه از انسانهایند؛ توانگران، تهیدستان و کسانی که در میانه جای دارند. ارسطو درباره علتها و انگیزههای شورشها و انقلابها در نظامهای سیاسی گوناگون و در درون دولتها، بهتفصیل سخن گفته است. وی همچنین به بررسی دولت و نظام سیاسی افلاطون، آنگونه که در نوشتههای جمهوری و «قانونها»ی وی تصویر میشود میپردازد و بهویژه از پیشنهادهای افلاطون درباره اشتراکی کردن کودکان، زنان و مالکیت، شدیداً انتقاد میکند و آنها را ناپسند، غیرعملی و زیانبار میشمارد<ref>ر.ک: همان، ص596- 597</ref>. | وی سپس میافزاید که همه دولتها دارای 3 بخش یا طبقه از انسانهایند؛ توانگران، تهیدستان و کسانی که در میانه جای دارند. ارسطو درباره علتها و انگیزههای شورشها و انقلابها در نظامهای سیاسی گوناگون و در درون دولتها، بهتفصیل سخن گفته است. وی همچنین به بررسی دولت و نظام سیاسی افلاطون، آنگونه که در نوشتههای جمهوری و «قانونها»ی وی تصویر میشود میپردازد و بهویژه از پیشنهادهای افلاطون درباره اشتراکی کردن کودکان، زنان و مالکیت، شدیداً انتقاد میکند و آنها را ناپسند، غیرعملی و زیانبار میشمارد<ref>ر.ک: همان، ص596- 597</ref>. | ||
ارسطو کتاب هفتم و هشتم نوشته خود را بهنظام سیاسی آرمانی اختصاص داده است. جامعه آرمانی ارسطو، یک دولتشهر کوچک یونانی و سازمان سیاسی آن است، جامعهای بی جنبش و بی گسترش که باید یکبار برای همیشه سازمان یابد. نظام چنین جامعهای باید درست هماهنگ با نظام کلی زندگی جانوران و جهان باشد<ref>ر.ک: همان، ص597</ref>. این نظام دارای ساختار و وسایلی است. نخستین وسایل لازم سیاسی شمار جمعیت و خصال طبیعی مردم، سپس وسعت و ویژگی منطقه زندگی ایشان است. ایشان بزرگی دولت را در بسیاری جمعیت میداند. درحالیکه شمار جمعیت بهاندازه کارایی آن مهم نیست<ref>ر.ک: همان، ص597- 598</ref>. | [[ارسطو]] کتاب هفتم و هشتم نوشته خود را بهنظام سیاسی آرمانی اختصاص داده است. جامعه آرمانی ارسطو، یک دولتشهر کوچک یونانی و سازمان سیاسی آن است، جامعهای بی جنبش و بی گسترش که باید یکبار برای همیشه سازمان یابد. نظام چنین جامعهای باید درست هماهنگ با نظام کلی زندگی جانوران و جهان باشد<ref>ر.ک: همان، ص597</ref>. این نظام دارای ساختار و وسایلی است. نخستین وسایل لازم سیاسی شمار جمعیت و خصال طبیعی مردم، سپس وسعت و ویژگی منطقه زندگی ایشان است. ایشان بزرگی دولت را در بسیاری جمعیت میداند. درحالیکه شمار جمعیت بهاندازه کارایی آن مهم نیست<ref>ر.ک: همان، ص597- 598</ref>. | ||
ارسطو سپس به وظایف ششگانه لازم در دولت آرمانی خود میپردازد: نخست، تأمین خوراک؛ دوم، ایجاد فنون و صنایع؛ سوم، تهیه سلاح؛ چهارم، ایجاد درآمد مالی کافی برای تأمین نیازهای داخلی و جنگ؛ پنجم و شاید مقدم بر همه، توجه به امور دینی (الهی) که معمولاً شغل روحانیان است؛ ششم و لازمتر از همه، داشتن نیروی داوری کننده (قضات). <ref>ر.ک: همان، ص598</ref>. | [[ارسطو]] سپس به وظایف ششگانه لازم در دولت آرمانی خود میپردازد: نخست، تأمین خوراک؛ دوم، ایجاد فنون و صنایع؛ سوم، تهیه سلاح؛ چهارم، ایجاد درآمد مالی کافی برای تأمین نیازهای داخلی و جنگ؛ پنجم و شاید مقدم بر همه، توجه به امور دینی (الهی) که معمولاً شغل روحانیان است؛ ششم و لازمتر از همه، داشتن نیروی داوری کننده (قضات). <ref>ر.ک: همان، ص598</ref>. | ||
ارسطو سپس به مسئله فرهنگ و آموزشوپرورش در جامعه آرمانی خود میپردازد. وی پس از اشاره با نقش بخت یا تصادف در اعیین خیرهای بیرونی یک جامعه تأکید میکند که امر فضیلت و سعادت در یک دولت نه کار بخت و تصادف بلکه امر دانش و انتخاب ترجیحی است. وی سپس برنامهای تفصیلی برای مردان، زنان، کودکان و جوانان پیشنهاد میکند. در این میان سودمندترین آموزشها خواندن، نوشتن، ورزش و موسیقی است. ارسطو سرانجام به این نکته اشاره میکند که هر چه در روزگار او اکثر کسان برای لذت بردن به موسیقی میپرداختهاند اما کسان دیگری در آغاز آن را در کار آموزشوپرورش و فرهنگ گنجانده بودهاند <ref>ر.ک: همان، ص598- 599</ref>. | ارسطو سپس به مسئله فرهنگ و آموزشوپرورش در جامعه آرمانی خود میپردازد. وی پس از اشاره با نقش بخت یا تصادف در اعیین خیرهای بیرونی یک جامعه تأکید میکند که امر فضیلت و سعادت در یک دولت نه کار بخت و تصادف بلکه امر دانش و انتخاب ترجیحی است. وی سپس برنامهای تفصیلی برای مردان، زنان، کودکان و جوانان پیشنهاد میکند. در این میان سودمندترین آموزشها خواندن، نوشتن، ورزش و موسیقی است. [[ارسطو]] سرانجام به این نکته اشاره میکند که هر چه در روزگار او اکثر کسان برای لذت بردن به موسیقی میپرداختهاند اما کسان دیگری در آغاز آن را در کار آموزشوپرورش و فرهنگ گنجانده بودهاند <ref>ر.ک: همان، ص598- 599</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش