۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(←وفات) |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class= | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:NUR01152.jpg|بندانگشتی|باقلانی، محمد بن طیب]] | [[پرونده:NUR01152.jpg|بندانگشتی|باقلانی، محمد بن طیب]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
|- | |- | ||
! نام!! data-type= | ! نام!! data-type="authorName" |باقلانی، محمد بن طیب | ||
|- | |- | ||
|نام های دیگر | |نام های دیگر | ||
|data-type= | | data-type="authorOtherNames" | ابنالباقلانی، محمد بن طیب | ||
باقلانی، ابوبکر محمد بن طیب | باقلانی، ابوبکر محمد بن طیب | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر | ||
|data-type= | | data-type="authorfatherName" |طیب | ||
|- | |- | ||
|متولد | |متولد | ||
|data-type= | | data-type="authorbirthDate" |حوالی سال ۳۲۸ق/۹۴۰م | ||
|- | |- | ||
|محل تولد | |محل تولد | ||
|data-type= | | data-type="authorBirthPlace" |بصره | ||
|- | |- | ||
|رحلت | |رحلت | ||
|data-type= | | data-type="authorDeathDate" |شنبه 22 ذو القعدۀ 403 هـ.ق | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
|data-type= | | data-type="authorTeachers" | | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
|data-type= | | data-type="authorWritings" |[[الإنتصار للقرآن]] | ||
|- class="articleCode" | |||
|-class= | |||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
|data-type= | | data-type="authorCode" |AUTHORCODE1152AUTHORCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
خط ۹۹: | خط ۹۸: | ||
== وفات == | == وفات == | ||
باقلانی در بغداد | باقلانی در بغداد درگذشت، او را پسرى بود به نام حسن كه پس از مرگش بر او نماز گزارد و او را در خانهاش در «درب المجوس» از نهر طابق به خاك سپرد.سپس جنازۀ او را به گورستان باب حرب منتقل كردند.<ref>خطيب بغدادى، ج 5، ص 382</ref> | ||
==تأليفات | ==تأليفات == | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۷: | ||
غزالى در فيصل التفرقه بين الاسلام و الزندقه به تعريف كفر و حدّ تأويل و قانون آن پرداخته و گفته است:و لا يلزم كفر المؤوّلين ماداموا يلازمون قانون التّأويل، كفر تأويل كنندگان مادامى كه به قانون تأويل ملتزم باشند لازم نمىآيد.احتمال زياد مىرود كه روى سخن غزالى در بيان قانون تأويل و در اظهار اين قول با قاضى باقلاّنى در آن كتاب باشد. | غزالى در فيصل التفرقه بين الاسلام و الزندقه به تعريف كفر و حدّ تأويل و قانون آن پرداخته و گفته است:و لا يلزم كفر المؤوّلين ماداموا يلازمون قانون التّأويل، كفر تأويل كنندگان مادامى كه به قانون تأويل ملتزم باشند لازم نمىآيد.احتمال زياد مىرود كه روى سخن غزالى در بيان قانون تأويل و در اظهار اين قول با قاضى باقلاّنى در آن كتاب باشد. | ||
==عقايد و آراء | ==عقايد و آراء == | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۳: | ||
مخالفان طريقۀ خاصى دارد كه پس از او بيشتر متكلّمان اشعرى تا زمان جوينى و غزالى از آن پيروى كردهاند.در فقه، پيرو مذهب مالكى است. | مخالفان طريقۀ خاصى دارد كه پس از او بيشتر متكلّمان اشعرى تا زمان جوينى و غزالى از آن پيروى كردهاند.در فقه، پيرو مذهب مالكى است. | ||
[[ابن خلدون]] در مقدمه<ref>ج 2، ص 974</ref> مىگويد:قاضى ابوبكر باقلاّنى علم كلام را از ايشان (شاگردان ابوالحسن اشعرى)فرا گرفت و در طريقۀ ايشان پيشوا شد و اين طريقه را تهذيب كرد و مقدمات عقليّهاى را كه نظرها و دلايل بر آن مبتنى است وضع كرد، مانند اثبات جوهر فرد و خلأ و اثبات اينكه عرض قايم به عرض نتواند بود و اينكه عرض در دو زمان (دو آن پشت سر هم) باقى نمىماند و جز اينها كه ادلۀ كلاميشان بر آن مباحث مبتنى است. باقلاّنى اين قواعد را، از حيث وجوب اعتقاد به آن، تابع عقايد ايمانى ساخت؛زيرا اين ادلّه بسته به آن قواعد است و اگر دليل باطل شود سبب بطلان حكم مىشود. | [[ابن خلدون]] در مقدمه<ref>ج 2، ص 974</ref> مىگويد: قاضى ابوبكر باقلاّنى علم كلام را از ايشان (شاگردان ابوالحسن اشعرى)فرا گرفت و در طريقۀ ايشان پيشوا شد و اين طريقه را تهذيب كرد و مقدمات عقليّهاى را كه نظرها و دلايل بر آن مبتنى است وضع كرد، مانند اثبات جوهر فرد و خلأ و اثبات اينكه عرض قايم به عرض نتواند بود و اينكه عرض در دو زمان (دو آن پشت سر هم) باقى نمىماند و جز اينها كه ادلۀ كلاميشان بر آن مباحث مبتنى است. باقلاّنى اين قواعد را، از حيث وجوب اعتقاد به آن، تابع عقايد ايمانى ساخت؛زيرا اين ادلّه بسته به آن قواعد است و اگر دليل باطل شود سبب بطلان حكم مىشود. | ||
[[ابن خلدون]] در جاى ديگر <ref>ج 2، ص 1029</ref> مىگويد:پس از آن، شيخ | [[ابن خلدون]] در جاى ديگر <ref>ج 2، ص 1029</ref> مىگويد:پس از آن، شيخ ابوالحسن اشعرى و قاضى ابوبكر باقلاّنى و...بر آن شدند كه ادلۀ عقايد«منعكس» است، به اين معنى كه اگر اين ادله باطل شود حكم نيز باطل مىشود و به همين جهت قاضى ابوبكر باقلاّنى اين دلايل را به منزلۀ «عقايد» دانست و گفت كه قدح و طعن در اين ادلّه به منزلۀ قدح در خود عقايد است، زيرا عقايد بر آن مبتنى است. | ||
بعيد مىنمايد كه در آثار موجود اشعرى و باقلاّنى مطلب صريحى باشد حاكى از اينكه قواعد و مقدمات عقليهاى كه اعتقادات ايمانى بر آن متكى است در وجوب اعتقاد و ايمان مثل خود اعتقادات ايمانى است و همچنين، در آثار موجود اين دو، اصطلاح«ادلۀ منعكسه»ظاهرا نيامده است. | بعيد مىنمايد كه در آثار موجود اشعرى و باقلاّنى مطلب صريحى باشد حاكى از اينكه قواعد و مقدمات عقليهاى كه اعتقادات ايمانى بر آن متكى است در وجوب اعتقاد و ايمان مثل خود اعتقادات ايمانى است و همچنين، در آثار موجود اين دو، اصطلاح«ادلۀ منعكسه»ظاهرا نيامده است. |
ویرایش