پرش به محتوا

باقلانی، محمد بن طیب: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-
|-
|متولد  
|متولد  
|data-type='authorbirthDate'|
|data-type='authorbirthDate'|حوالی‌ سال‌ ۳۲۸ق‌/۹۴۰م‌
|-
|-
|محل تولد
|محل تولد
خط ۲۸: خط ۲۸:
|-
|-
|برخی آثار
|برخی آثار
|data-type='authorWritings'|[[‏الإتقان في علوم القرآن؛ و بالهامش: إعجاز القرآن]]  
|data-type='authorWritings'|[[‏الإنتصار للقرآن]]  
 


[[الإنصاف فيما يجب إعتقاده و لا يجوز الجهل به]]
|-class='articleCode'
|-class='articleCode'
|کد مؤلف
|کد مؤلف
خط ۳۸: خط ۳۸:




'''باقلاّنى، ابوبكر محمد بن الطيّب بن محمد بن جعفر بن قاسم بصرى بغدادى''' معروف به '''باقلاّنى''' يا '''ابن الباقلاّنى''' متوفى شنبه 22 ذو القعدۀ 403 در بغداد، از بزرگان متكلمان اشعرى و از حاميان بزرگ عقايد اهل سنت، كه اكثر قريب به اتفاق آنها از او با احترام ياد كرده‌اند.نسبت باقلاّنى، به قول [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]](ج 3، ص 270)، به «باقلاّ» و بيع آن است، هر چند بر طبق قواعد عربى بايد«باقلاّوى» یا «باقلاّيى»گفت، بر خلاف قياس به باقلاّنى شهرت يافته است و [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]] هم در الانساب «باقلاّنى» ضبط كرده است و همۀ كتب تراجم نيز نام او را به اين صورت نوشته‌اند بجز ابن الجوزى (ج 7، ص 265)كه «باقلاّوى»آورده است كه به دليل متأخر بودن او قابل اعتنا نيست.
'''باقلاّنى، ابوبكر محمد بن الطيّب بن محمد بن جعفر بن قاسم بصرى بغدادى''' معروف به '''باقلاّنى''' يا '''ابن الباقلاّنى''' (متوفى شنبه 22 ذو القعدۀ 403 در بغداد)،  متکلم‌ نامدار اشعری‌ مذهب‌ و از حاميان بزرگ عقايد اهل سنت، كه اكثر قريب به اتفاق آنها از او با احترام ياد كرده‌اند.


نسبت باقلاّنى، به قول [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]](ج 3، ص 270)، به «باقلاّ» و بيع آن است، هر چند بر طبق قواعد عربى بايد«باقلاّوى» یا «باقلاّيى»گفت، بر خلاف قياس به باقلاّنى شهرت يافته است و [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]] هم در الانساب «باقلاّنى» ضبط كرده است و همۀ كتب تراجم نيز نام او را به اين صورت نوشته‌اند بجز ابن الجوزى (ج 7، ص 265)كه «باقلاّوى»آورده است كه به دليل متأخر بودن او قابل اعتنا نيست.
مفصلترين شرح حال او در ترتيب المدارك و تقريب المسالك لمعرفة اعلام مذهب الامام مالك(ج 4، ص 585- 602)، تأليف عياض بن موسى (متوفى 544)آمده است.
مفصلترين شرح حال او در ترتيب المدارك و تقريب المسالك لمعرفة اعلام مذهب الامام مالك(ج 4، ص 585- 602)، تأليف عياض بن موسى (متوفى 544)آمده است.
== ولادت ==
تاريخ تولد باقلاّنى معلوم نيست.در بصره به دنيا آمد و در آن شهر بزرگ شد و از علماى بزرگ و محدثّان و فقهاى آنجا، كه در آن زمان از مراكز مهم فرهنگى و علمى عالم اسلام بود، علم كلام و فقه و حديث و تفسير را فرا گرفت.
== تحصیلات ==
بنا به گفتۀ [[ذهبى]] در سير اعلام النّبلاء(ج 17، ص 191)،«علم معقول» را از ابوعبداللّه محمد بن احمد بن مجاهد طائى، شاگرد [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعرى]]، فرا گرفته بود.از جملۀ استادان او در كلام ابوالحسن باهلى بصرى بود كه او نيز از شاگردان [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعرى]] بود و، به گفتۀ خود باقلاّنى، او با ابواسحاق اسفراينى (اسفراينى*، ابواسحاق) و ابن فورك به درس شيخ باهلى مى‌رفته‌اند ([[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]]، ص 178).


تاريخ تولد باقلاّنى معلوم نيست.در بصره به دنيا آمد و در آن شهر بزرگ شد و از علماى بزرگ و محدثّان و فقهاى آنجا، كه در آن زمان از مراكز مهم فرهنگى و علمى عالم اسلام بود، علم كلام و فقه و حديث و تفسير را فرا گرفت.بنا به گفتۀ [[ذهبى]] در سير اعلام النّبلاء(ج 17، ص 191)،«علم معقول» را از ابوعبداللّه محمد بن احمد بن مجاهد طائى، شاگرد [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعرى]]، فرا گرفته بود.از جملۀ استادان او در كلام ابوالحسن باهلى بصرى بود كه او نيز از شاگردان [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعرى]] بود و، به گفتۀ خود باقلاّنى، او با ابواسحاق اسفراينى (اسفراينى*، ابواسحاق) و ابن فورك به درس شيخ باهلى مى‌رفته‌اند ([[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]]، ص 178).باقلاّنى از اوان جوانى به قدرت در علم كلام و مناظره با مخالفان در مسائل دينى اشتهار يافت، به طورى كه عضد الدولۀ ديلمى، كه در آن هنگام والى فارس بود و در شيراز اقامت داشت، او را از بصره به شيراز فرا خواند.داستان رفتن باقلاّنى از بصره به شيراز و ورود او به مجلس عضد الدوله و مناظره با بزرگان و رؤساى معتزله در حضور او در ترتيب المدارك، از قول خود باقلاّنى، بتفصيل نقل شده است كه تماما به نفع خود باقلاّنى و عقايد او تنظيم شده و «يكجانبه» است.با اينهمه، اگر هم در جزئيات و تفاصيل آن زياده‌رويهايى باشد، اصل قضيه و مباحثۀ او با سران معتزله و ظهور قدرت او
 
در احتجاج و استدلال ظاهرا درست است؛زيرا باقلاّنى اشعرى مذهب، كه عقايدش كاملا مخالف عضد الدولۀ شيعى بود، توانست با فصاحت كلام و نيروى استدلال و احتجاج در عضد الدوله نفوذ كند تا آنجا كه به دستور او معلم فرزندش شد.
== مناظره با متکلمین ==
باقلاّنى از اوان جوانى به قدرت در علم كلام و مناظره با مخالفان در مسائل دينى اشتهار يافت، به طورى كه عضد الدولۀ ديلمى، كه در آن هنگام والى فارس بود و در شيراز اقامت داشت، او را از بصره به شيراز فرا خواند.داستان رفتن باقلاّنى از بصره به شيراز و ورود او به مجلس عضد الدوله و مناظره با بزرگان و رؤساى معتزله در حضور او در ترتيب المدارك، از قول خود باقلاّنى، بتفصيل نقل شده است كه تماما به نفع خود باقلاّنى و عقايد او تنظيم شده و «يكجانبه» است.با اينهمه، اگر هم در جزئيات و تفاصيل آن زياده‌رويهايى باشد، اصل قضيه و مباحثۀ او با سران معتزله و ظهور قدرت او در احتجاج و استدلال ظاهرا درست است؛زيرا باقلاّنى اشعرى مذهب، كه عقايدش كاملا مخالف عضد الدولۀ شيعى بود، توانست با فصاحت كلام و نيروى استدلال و احتجاج در عضد الدوله نفوذ كند تا آنجا كه به دستور او معلم فرزندش شد.


عضد الدوله، كه وسعت نظر و بلند پروازيهايى وراى اختلاف مذاهب و فرق داشت،ظاهرا نمى‌خواست دربار او در شيراز منحصر به علماى معتزله شود و در بغداد و عراق، كه مركز عالم اسلام بود، به اين صفت اشتهار يابد و مايل بود كه بجز شيعه و معتزله از نمايندگان مذهب اشعرى نيز، كه در آن زمان در ميان مردم قدرت و نفوذ فراوان داشتند و از نفوذ معتزله در همه جا كاسته بودند، كسانى در دربار خود داشته باشد.ازينرو، باقلاّنى جوان را كه، در محيط كلامى بصره در جدل و احتجاج مشهور شده بود، به دربار خود خواند.
عضد الدوله، كه وسعت نظر و بلند پروازيهايى وراى اختلاف مذاهب و فرق داشت،ظاهرا نمى‌خواست دربار او در شيراز منحصر به علماى معتزله شود و در بغداد و عراق، كه مركز عالم اسلام بود، به اين صفت اشتهار يابد و مايل بود كه بجز شيعه و معتزله از نمايندگان مذهب اشعرى نيز، كه در آن زمان در ميان مردم قدرت و نفوذ فراوان داشتند و از نفوذ معتزله در همه جا كاسته بودند، كسانى در دربار خود داشته باشد.ازينرو، باقلاّنى جوان را كه، در محيط كلامى بصره در جدل و احتجاج مشهور شده بود، به دربار خود خواند.
خط ۵۶: خط ۶۵:


عضد الدوله در 367 وارد بغداد شد و تا پايان عمر (372) در آن شهر ماند و باقلاّنى نيز به بغداد رفت و بساط درس و مناظرۀ خود را در آن شهر، كه از هر جهت مركز عالم اسلام بود، گسترد.
عضد الدوله در 367 وارد بغداد شد و تا پايان عمر (372) در آن شهر ماند و باقلاّنى نيز به بغداد رفت و بساط درس و مناظرۀ خود را در آن شهر، كه از هر جهت مركز عالم اسلام بود، گسترد.
== سفر به روم شرقی ==


شهرت او و حرمت و عظمتش در نظر عضد الدوله باعث شد كه از سوى او به سفارت روم شرقى برگزيده شود.
شهرت او و حرمت و عظمتش در نظر عضد الدوله باعث شد كه از سوى او به سفارت روم شرقى برگزيده شود.
خط ۸۰: خط ۹۱:
ابوحيّان توحيدى نيز، كه معاصر باقلاّنى بوده، او را سخت نكوهش كرده است.ابوعبداللّه العارض، وزير ديلمى، در يكى از شبهاى انس، دربارۀ اهل كلام مى‌پرسد و عقيدۀ او را دربارۀ باقلاّنى مى‌خواهد.ابوحيان مى‌گويد:باقلاّنى مى‌پندارد كه سنّت را يارى مى‌دهد و معتزله را مجاب مى‌كند و حديث رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را نشر مى‌دهد، اما او به مذهب خرّميان و طريقه‌هاى ملحدان است(ج 1، ص 143).اين گفتۀ ابوحيان بهتان صرف و دروغ محض است و تنها محملى كه دارد اين است كه باقلاّنى را عضد الدوله و پسرش و شايد به طور كلى آل بويه حمايت مى‌كرده است و او دل خوشى از اين خاندان نداشته و كتاب او در نكوهش و ذمّ ابن العميد و صاحب بن عبّاد معروف است.
ابوحيّان توحيدى نيز، كه معاصر باقلاّنى بوده، او را سخت نكوهش كرده است.ابوعبداللّه العارض، وزير ديلمى، در يكى از شبهاى انس، دربارۀ اهل كلام مى‌پرسد و عقيدۀ او را دربارۀ باقلاّنى مى‌خواهد.ابوحيان مى‌گويد:باقلاّنى مى‌پندارد كه سنّت را يارى مى‌دهد و معتزله را مجاب مى‌كند و حديث رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را نشر مى‌دهد، اما او به مذهب خرّميان و طريقه‌هاى ملحدان است(ج 1، ص 143).اين گفتۀ ابوحيان بهتان صرف و دروغ محض است و تنها محملى كه دارد اين است كه باقلاّنى را عضد الدوله و پسرش و شايد به طور كلى آل بويه حمايت مى‌كرده است و او دل خوشى از اين خاندان نداشته و كتاب او در نكوهش و ذمّ ابن العميد و صاحب بن عبّاد معروف است.


== منصب قاضی‌القضاتی==
باقلاّنى مدتى به منصب «قضا» در ثغر (ولايات سرحدّى ميان شام و آسياى صغير) منصوب شد از اينرو به «قاضى باقلاّنى» نيز معروف است.او را پسرى بود به نام حسن كه پس از مرگش بر او نماز گزارد و او را در خانه‌اش در «درب المجوس» از نهر طابق به خاك سپرد.سپس جنازۀ او را به گورستان باب حرب منتقل كردند(خطيب بغدادى، ج 5، ص 382).
باقلاّنى مدتى به منصب «قضا» در ثغر (ولايات سرحدّى ميان شام و آسياى صغير) منصوب شد از اينرو به «قاضى باقلاّنى» نيز معروف است.او را پسرى بود به نام حسن كه پس از مرگش بر او نماز گزارد و او را در خانه‌اش در «درب المجوس» از نهر طابق به خاك سپرد.سپس جنازۀ او را به گورستان باب حرب منتقل كردند(خطيب بغدادى، ج 5، ص 382).


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش