۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'آنحضرت' به 'آن حضرت') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
استاد [[رسول جعفريان]] در مقدمهاش بر كتاب حاضر نوشته است: در اثر حاضر، مؤلف محترم كوشيده تا هرآنچه را در مآخذ مختلف و بهصورت پراكنده درباره نقطويان (و حروفيه) آمده است گردآورى كرده، آنها را تحت عنوان تازهها در اختيار مشتاقان مباحث فرقهشناسى و اديان قرار دهد. پديد آمدن اين فرقه در قرن نهم هجرى در ايران و به دنبال آن، روى كارآمدن صوفيان اردبيل و پيش از آن پديد آمدن فرقه مشعشعى و نوربخشى و غيره، حكايت از آن دارد كه سرزمين ايران، آبستن شكلگيرى اين قبيل عقايد و افكار بوده و است؛ بهويژه كه به دنبال آن، جريان شيخىگرى و بابىگرى هم در قرن سيزدهم هجرى در ايران پديد آمد و باز نشان داد كه ايرانزمين به دليل برخى از سنتهاى فكرى موجود در آن و همچنين با سوءاستفاده از برخى از آموزههاى شيعى در زمينه ولايت و مهدويت، همواره ممكن است بسترى براى پديد آمدن اين قبيل گرايشهاى غالى و انحرافى باشد، گرايشهايى كه اغلب در پوشش عرفان، يا به تعبير مؤلف محترم اين اثر «عرفانبافى»، تلاش مىكنند تا حس معنويتگراى انسان ايرانى را كه بخش عمده ادبياتش غزل است، به سوى خود جذب كنند. همچنين در اين اثر، پيوند ميان برخى از مذاهب و نگرههاى مذهبى موجود در هند با آنچه در ايران بوده يا پس از آن پيوند پديد آمده، مورد توجه قرار گرفته است<ref>مقدمه جعفريان، ص 9- 12</ref> | استاد [[رسول جعفريان]] در مقدمهاش بر كتاب حاضر نوشته است: در اثر حاضر، مؤلف محترم كوشيده تا هرآنچه را در مآخذ مختلف و بهصورت پراكنده درباره نقطويان (و حروفيه) آمده است گردآورى كرده، آنها را تحت عنوان تازهها در اختيار مشتاقان مباحث فرقهشناسى و اديان قرار دهد. پديد آمدن اين فرقه در قرن نهم هجرى در ايران و به دنبال آن، روى كارآمدن صوفيان اردبيل و پيش از آن پديد آمدن فرقه مشعشعى و نوربخشى و غيره، حكايت از آن دارد كه سرزمين ايران، آبستن شكلگيرى اين قبيل عقايد و افكار بوده و است؛ بهويژه كه به دنبال آن، جريان شيخىگرى و بابىگرى هم در قرن سيزدهم هجرى در ايران پديد آمد و باز نشان داد كه ايرانزمين به دليل برخى از سنتهاى فكرى موجود در آن و همچنين با سوءاستفاده از برخى از آموزههاى شيعى در زمينه ولايت و مهدويت، همواره ممكن است بسترى براى پديد آمدن اين قبيل گرايشهاى غالى و انحرافى باشد، گرايشهايى كه اغلب در پوشش عرفان، يا به تعبير مؤلف محترم اين اثر «عرفانبافى»، تلاش مىكنند تا حس معنويتگراى انسان ايرانى را كه بخش عمده ادبياتش غزل است، به سوى خود جذب كنند. همچنين در اين اثر، پيوند ميان برخى از مذاهب و نگرههاى مذهبى موجود در هند با آنچه در ايران بوده يا پس از آن پيوند پديد آمده، مورد توجه قرار گرفته است<ref>مقدمه جعفريان، ص 9- 12</ref> | ||
نويسنده بر آن است كه: مذاهب گوناگونى كه تحت عنوان تشيع مىآيند و قدر مشترك همه آنها احقيت على(ع) و جانشينى بلافصل | نويسنده بر آن است كه: مذاهب گوناگونى كه تحت عنوان تشيع مىآيند و قدر مشترك همه آنها احقيت على(ع) و جانشينى بلافصل آن حضرت، بعد از پيغمبر اسلام(ص) است، و طريقههاى مختلفى كه تحت عنوان تصوف مىآيند و قدر مشترك همه آنها رابطه انسان و خدا فراتر از محدوده شريعت رسمى است، همه از آغاز پيدايش در ايران، خاك حاصلخيزى يافتهاند و بيش از هرجا به رشد و نمو نايل شدهاند<ref>متن كتاب، ص 13</ref> | ||
بر طبق پژوهش نويسنده: فضاى ايران بعد از مغول و همزمان با يورشهاى تيمور و سپس تركتازىهاى تركمانان از جهت فرهنگى و اجتماعى زمينه پيدايش نحلهها و فرقههاى تندرو را فراهم آورد؛ چه جنبشهاى، اجتماعى و سياسى در ايران تا همين اواخر شكل مذهبى به خود مىگرفته است. خصوصاً در قرون گذشته، آنچه از ديدگاه مورخان رسمى، بىدينى يا بددينى تلقّى شده، غالباً فرقههاى افراطى از ديدگاه اجتماعى و سياسى بودهاند. يكى از اين نحلهها، حروفىگرى است كه به دست فضل اللّه استرآبادى متخلص به نعيمى (796- 740ق) پديد آمد و در مدت كمى از شمال خراسان و حاشيه خزر تا فارس و اصفهان و از آذربايجان تا عراق و سوريه و آناتولى گسترش يافت و حتى به اروپا (منطقه بالكان) رسيد<ref>همان، ص 23</ref> | بر طبق پژوهش نويسنده: فضاى ايران بعد از مغول و همزمان با يورشهاى تيمور و سپس تركتازىهاى تركمانان از جهت فرهنگى و اجتماعى زمينه پيدايش نحلهها و فرقههاى تندرو را فراهم آورد؛ چه جنبشهاى، اجتماعى و سياسى در ايران تا همين اواخر شكل مذهبى به خود مىگرفته است. خصوصاً در قرون گذشته، آنچه از ديدگاه مورخان رسمى، بىدينى يا بددينى تلقّى شده، غالباً فرقههاى افراطى از ديدگاه اجتماعى و سياسى بودهاند. يكى از اين نحلهها، حروفىگرى است كه به دست فضل اللّه استرآبادى متخلص به نعيمى (796- 740ق) پديد آمد و در مدت كمى از شمال خراسان و حاشيه خزر تا فارس و اصفهان و از آذربايجان تا عراق و سوريه و آناتولى گسترش يافت و حتى به اروپا (منطقه بالكان) رسيد<ref>همان، ص 23</ref> |
ویرایش