۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'محمدباقر' به 'محمد باقر') |
جز (جایگزینی متن - 'محمد باقر' به 'محمدباقر') |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|data-type='authors'|[[کلینی، محمد بن یعقوب]] (نويسنده) | |data-type='authors'|[[کلینی، محمد بن یعقوب]] (نويسنده) | ||
[[میرداماد، | [[میرداماد، محمدباقربن محمد]] (نويسنده) | ||
|- | |- | ||
|زبان | |زبان | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
'''الرواشح السماوية في شرح الأحاديث الإمامية''' اثر | '''الرواشح السماوية في شرح الأحاديث الإمامية''' اثر محمدباقر بن محمدحسینى استرآبادى مشهور به [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] شهرت وى كه در حكمت و فلسفه است و نوشتههاى فلسفى او، مدار مباحث عالى عقلى در حوزههاى علمى؛ امّا تصدّى كرسى درس حكمت، او را از علوم نقلى غافل نساخته، بلكه بخش وسيعى از تأليفات وى در زمينه فقه و حديث و... است. | ||
كتابهايى چون: سبع شداد، الحاشية على الاستبصار، الحاشية على رجال الكشى، عيون المسائل، شارع النجاة، شرعة التسمية، مقالة في تضعيف حديث سهو النبى و... از كتاب وى هستند كه به مباحث علوم نقلى پرداختهاند. | كتابهايى چون: سبع شداد، الحاشية على الاستبصار، الحاشية على رجال الكشى، عيون المسائل، شارع النجاة، شرعة التسمية، مقالة في تضعيف حديث سهو النبى و... از كتاب وى هستند كه به مباحث علوم نقلى پرداختهاند. | ||
يكى از نوشتههاى [[میرداماد، | يكى از نوشتههاى [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه در زمينه علوم نقلى به رشته تحرير درآمده، كتاب «الرواشح السماوية في شرح الأحاديث الامامية»[1] است كه يك دوره مباحث حديث شناسى در آن مطرح شده است. | ||
در اين نوشتار برآنيم كه كتاب مزبور را به علاقه مندان و محققان حوزه حديث بشناسانيم. باشد كه معرفى اين كتاب، زمينه نشر آن را به طرزى بديع و شكلى زيبا[2]، همراه با تحقيقى عالمانه فراهم آورد! | در اين نوشتار برآنيم كه كتاب مزبور را به علاقه مندان و محققان حوزه حديث بشناسانيم. باشد كه معرفى اين كتاب، زمينه نشر آن را به طرزى بديع و شكلى زيبا[2]، همراه با تحقيقى عالمانه فراهم آورد! | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
راشحه پنجم: در اين راشحه از اختلاف در حسن بودن احاديث عبدالعظيم حسنى، سخن به ميان رفته است و منشأ اختلاف، عدم وجود نص بر وثاقت او ذكر شده است. | راشحه پنجم: در اين راشحه از اختلاف در حسن بودن احاديث عبدالعظيم حسنى، سخن به ميان رفته است و منشأ اختلاف، عدم وجود نص بر وثاقت او ذكر شده است. | ||
نظر [[میرداماد، | نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] درباره عبدالعظيم حسنى اين است كه اگر هيچ نصى بر وثاقت وى وجود نداشته باشد، الاّ جمله معروفى كه امام هادى(ع) [پس از اينكه عبدالعظيم حسنى دين خويش را بر آن امام عرضه كرد] بيان فرمود، براى وثاقت او كافى است. | ||
راشحه ششم: ابواسحاق، ثعلبة بن ميمون كيست؟ مؤلف محترم با جستجو در كتاب مختلف اصحاب، ثابت مى كند كه احاديث وى صحيح هستند. | راشحه ششم: ابواسحاق، ثعلبة بن ميمون كيست؟ مؤلف محترم با جستجو در كتاب مختلف اصحاب، ثابت مى كند كه احاديث وى صحيح هستند. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
راشحه هفتم: [[شهيد اول]] در يكى از ابواب كتاب «اللمعة الدمشقية» مى گويد:... قال بعض الأصحاب انّ هذا الطلاق لايحتاج الى محلّل.... | راشحه هفتم: [[شهيد اول]] در يكى از ابواب كتاب «اللمعة الدمشقية» مى گويد:... قال بعض الأصحاب انّ هذا الطلاق لايحتاج الى محلّل.... | ||
[[میرداماد، | [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] منظور از «بعض الأصحاب» را عبداللّه بن بكير مى داند و او را با توجه به گفتار [[شهيد ثانى]]، غير امامى مى شمارد و سپس اقوال برخى از علما را نسبت به عبداللّه بن بكير و روايات او نقل مى كند و به بحث درباره شخصيت او میپردازد. | ||
راشحه هشتم: در اين راشحه درباره ابوعيسى محمد بن هارون الوراق، بحث شده و از او به عنوان يكى از اجلّه متكلمان شيعه سخن به ميان مى آيد. مؤلف، نظرات [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]، [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]]، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]]، امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] و ابن داود را درباره وى بيان كرده، سپس نتيجه مى گيرد كه وى ازممدوحين است و احاديث او حسن مى باشد. | راشحه هشتم: در اين راشحه درباره ابوعيسى محمد بن هارون الوراق، بحث شده و از او به عنوان يكى از اجلّه متكلمان شيعه سخن به ميان مى آيد. مؤلف، نظرات [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]، [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]]، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]]، امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] و ابن داود را درباره وى بيان كرده، سپس نتيجه مى گيرد كه وى ازممدوحين است و احاديث او حسن مى باشد. | ||
راشحه نهم: مشهور است كه چون اسماعيل بن ابى زياده سكونى، عامى است، لذا احاديث او مطروح و غير مقبول مى باشد؛ امّا [[میرداماد، | راشحه نهم: مشهور است كه چون اسماعيل بن ابى زياده سكونى، عامى است، لذا احاديث او مطروح و غير مقبول مى باشد؛ امّا [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] معتقد است كه علاوه بر غلط بودن اين مطلب، سكونى ثقه است و احاديث او موثق است. | ||
راشحه دهم: در اين راشحه، بحث از جرح و تعديل است و نظر [[میرداماد، | راشحه دهم: در اين راشحه، بحث از جرح و تعديل است و نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه جرح و تعديل اگر از باب نقل و شهادت باشد، حجت شرعى است؛ ولى اگر اجتهاد باشد، قابل اعتماد نيست. | ||
راشحه يازدهم: مؤلف محترم، در ادامه مباحث قبلى، اين سؤال را مطرح مى كند كه آيا حكم [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، محقق و شهيد، در كتابهاى استدلالى، مبنى بر صحت حديث، در حكم تزكيه و تعويل است. سپس در پاسخ مى گويد: چون ممكن است اين احكام اجتهادى باشد، لذا براى مجتهدان ديگر قابل قبول نيست. | راشحه يازدهم: مؤلف محترم، در ادامه مباحث قبلى، اين سؤال را مطرح مى كند كه آيا حكم [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، محقق و شهيد، در كتابهاى استدلالى، مبنى بر صحت حديث، در حكم تزكيه و تعويل است. سپس در پاسخ مى گويد: چون ممكن است اين احكام اجتهادى باشد، لذا براى مجتهدان ديگر قابل قبول نيست. | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
راشحه چهاردهم: در اين راشحه، بحث درباره اصحاب روايت و اصحاب ملاقات است. برخى از اصحاب، امامى را ملاقات كرده اند؛ ولى روايتى از آن امام نقل نمى كنند. | راشحه چهاردهم: در اين راشحه، بحث درباره اصحاب روايت و اصحاب ملاقات است. برخى از اصحاب، امامى را ملاقات كرده اند؛ ولى روايتى از آن امام نقل نمى كنند. | ||
راشحه پانزدهم: بحث درباره صفوان بن يحيى است كه او رواياتى را از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] نقل كرده است. با اينكه وى عصر حضرت را درك نكرده است، پس چگونه اصحاب احاديث او را تصحيح كرده، در اصحاب اجماع از طبقه سوم قرار داده اند؟ روايات او از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] با واسطه بوده و عدم ذكر واسطه، با «صحت» منافات دارد. [[میرداماد، | راشحه پانزدهم: بحث درباره صفوان بن يحيى است كه او رواياتى را از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] نقل كرده است. با اينكه وى عصر حضرت را درك نكرده است، پس چگونه اصحاب احاديث او را تصحيح كرده، در اصحاب اجماع از طبقه سوم قرار داده اند؟ روايات او از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] با واسطه بوده و عدم ذكر واسطه، با «صحت» منافات دارد. [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] بعد از بيان اشكال، به پاسخ اين سؤال میپردازد و در نهايت هم (با توجه به سخنانى كه درباره او نقل مى كند) مى فرمايد كه هرگز اسقاط از قبل صفوان، حديث او را از «صحت» خارج نمى كند. | ||
راشحه شانزدهم: بحث اين راشحه، درباره مراسيل ابن عمير است و در نهايت، نظر [[میرداماد، | راشحه شانزدهم: بحث اين راشحه، درباره مراسيل ابن عمير است و در نهايت، نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه در حقيقت، مراسيل او مسانيد است؛ نه اينكه مراسيل او حكم مسانيد را دارد (چنانچه توهم مى شود). | ||
راشحه هفدهم: آداب [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] را در نقل، بيان مى كند. | راشحه هفدهم: آداب [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] را در نقل، بيان مى كند. | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
راشحه بيست و پنجم: تحقيق درباره سويد بن قيس و ذو اليدين و ذو الثديه مى باشد. | راشحه بيست و پنجم: تحقيق درباره سويد بن قيس و ذو اليدين و ذو الثديه مى باشد. | ||
راشحه بيست و ششم: بحث درباره ابن سنان است كه بين ابوعبداللّه محمد بن خالد برقى و اسماعيل بن جابر واقع شده است. نظر [[میرداماد، | راشحه بيست و ششم: بحث درباره ابن سنان است كه بين ابوعبداللّه محمد بن خالد برقى و اسماعيل بن جابر واقع شده است. نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه اين شخص، محمد بن سنان است كه مشهور، عدم وثاقت اوست؛ نه عبداللّه بن سنان كه وثاقت او اتفاقى است. چون برقى و محمد بن سنان در يك طبقه هستند و هر دو از اصحاب [[امام رضا(ع)]] هستند؛ ولى عبداللّه بن سنان از اصحاب [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] است. | ||
راشحه بيست و هفتم: بحث در ضابطههاى «نسبت» و موارد اختلاف آن، نظير همدانى و همدانى، قاسانى و قاشانى، عُمانى و عَمانى و... | راشحه بيست و هفتم: بحث در ضابطههاى «نسبت» و موارد اختلاف آن، نظير همدانى و همدانى، قاسانى و قاشانى، عُمانى و عَمانى و... | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
راشحه سى و يكم: ذكر ديدگاههاى مختلف درباره تعدد افراد در جرح و تعديل و شهادت، موضوع اين راشحه است. آيا تعدد شرط است يا شرط نيست يا در برخى شرط است و در برخى شرط نيست؟ | راشحه سى و يكم: ذكر ديدگاههاى مختلف درباره تعدد افراد در جرح و تعديل و شهادت، موضوع اين راشحه است. آيا تعدد شرط است يا شرط نيست يا در برخى شرط است و در برخى شرط نيست؟ | ||
راشحه سى و دوم: در اين بخش، بحث درباره تعارض جرح و تعديل است كه در صورت تعارض، كدام يك متقدّم است؟ نظر [[میرداماد، | راشحه سى و دوم: در اين بخش، بحث درباره تعارض جرح و تعديل است كه در صورت تعارض، كدام يك متقدّم است؟ نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه هيچ كدام رجحانى بر ديگرى ندارد و نظرى را كه قائل به تقدم جرح است، رد مى كند. | ||
راشحه سى و سوم: بحث از اين است كه اگر فردى توثيق شد و اين فرد از كسى روايت كرد، آيا بدون اينكه تصريح به وثاقت فرد دوم شود، فرد دوم هم ثقه است يا نه؟ نظرات متعددى در اينجا مطرح است كه به طرح آن نظرها و بحث درباره آنها پرداخته شده است. نظر [[میرداماد، | راشحه سى و سوم: بحث از اين است كه اگر فردى توثيق شد و اين فرد از كسى روايت كرد، آيا بدون اينكه تصريح به وثاقت فرد دوم شود، فرد دوم هم ثقه است يا نه؟ نظرات متعددى در اينجا مطرح است كه به طرح آن نظرها و بحث درباره آنها پرداخته شده است. نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه اگر كسى عادت او اين باشد كه جز از «عدل» روايت نمى كند، نقل روايت او به منزله توثيق و تعديل آن فرد است و الاّ نه. | ||
راشحه سى و چهارم: اين راشحه، ادامه بحث قبلى مى باشد كه: اگر كسى ثقه است و معمولا هم از ثقه نقل مى كند، در عين حال اگر از ضعيفى نقل كرد، اين قابل قبول نمى باشد. در بخشى ديگر از اين راشحه به بحث مقابل میپردازد كه گا از روايات افراد ضعيف (كه طبق قاعده ضعيف است) رواياتى استثنا شده كه قابل قبول اند؛ از جمله در مورد احمد بن هلال (با اينكه او محكوم به غلو شده، ولى در عين حال) [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] مى نويسد كه روايات او قابل اعتماد نيست، مگر آنچه وى از كتاب مشيخه از حسن بن محبوب نقل كرده است و نيز مانند طلحة بن زيد كه شيخ مى فرمايد «مذهبش عامى است؛ ولى كتابش قابل اعتماد مى باشد». | راشحه سى و چهارم: اين راشحه، ادامه بحث قبلى مى باشد كه: اگر كسى ثقه است و معمولا هم از ثقه نقل مى كند، در عين حال اگر از ضعيفى نقل كرد، اين قابل قبول نمى باشد. در بخشى ديگر از اين راشحه به بحث مقابل میپردازد كه گا از روايات افراد ضعيف (كه طبق قاعده ضعيف است) رواياتى استثنا شده كه قابل قبول اند؛ از جمله در مورد احمد بن هلال (با اينكه او محكوم به غلو شده، ولى در عين حال) [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] مى نويسد كه روايات او قابل اعتماد نيست، مگر آنچه وى از كتاب مشيخه از حسن بن محبوب نقل كرده است و نيز مانند طلحة بن زيد كه شيخ مى فرمايد «مذهبش عامى است؛ ولى كتابش قابل اعتماد مى باشد». | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۵: | ||
[[میرداماد، | [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] درباره اخبار تحريف شده مى فرمايد كه تحريفها دو دسته هستند: يا تحريف در اثر زياد شدن است و يا كم شدن و يا جايگزين كردن چيزى به جاى چيز ديگر و هر سه قسم هم يا در متن صورت مى پذيرد و يا در سند. وى احاديث متعددى را ذكر مى كند كه يا از جهت سند و يا متن، تحريف شده اند و از جمله، حديث منقول از امام باقر(ع) است در بحث توحيد كه حضرت در ضمن حديث مى فرمايد: «لعل النمل الصغار يتوهّم أن للّه تعالى زبانيين». زبانى، شاخك مورچه را مى گويند؛ ولى اين كلمه تحريف شده است به زبانيتين[4] (و زبانيه به فرشتگان عذاب مى گويند). | ||
== احاديث مصحّف == | == احاديث مصحّف == | ||
[[میرداماد، | [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] مى فرمايد كه تصحيف بر دو قسم است: | ||
#محسوس لفظى؛ | #محسوس لفظى؛ | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۲: | ||
وى سپس تصحيفات متعددى را در اين زمينه ذكر مى كند. نخست، تصحيفاتى را كه از طريق بصر در اسناد و بعد در متن صورت پذيرفته ياد مى كند و بعد به تصحيفاتى میپردازد كه از ناحيه سمع در اسناد و متن، اتفاق افتاده است. | وى سپس تصحيفات متعددى را در اين زمينه ذكر مى كند. نخست، تصحيفاتى را كه از طريق بصر در اسناد و بعد در متن صورت پذيرفته ياد مى كند و بعد به تصحيفاتى میپردازد كه از ناحيه سمع در اسناد و متن، اتفاق افتاده است. | ||
بعد از بيان تصحيفات محسوس لفظى به بحث از معقول معنوى میپردازد و مى فرمايد كه منظور، آن تصحيفاتى است كه در معنا تحقق پيدا كرده است؛ يعنى لفظ حديث را به همان نحو كه وارد شده، ذكر مى كنند؛ ولى معنايى كه بيان مى شود، مطابق منظور گوينده نيست. وى در جمله احاديثى كه دچار تحريف معنوى شده اند، حديث منزلت را ذكر مى كند. بعد به تصحيفاتى كه در عصر خود [[میرداماد، | بعد از بيان تصحيفات محسوس لفظى به بحث از معقول معنوى میپردازد و مى فرمايد كه منظور، آن تصحيفاتى است كه در معنا تحقق پيدا كرده است؛ يعنى لفظ حديث را به همان نحو كه وارد شده، ذكر مى كنند؛ ولى معنايى كه بيان مى شود، مطابق منظور گوينده نيست. وى در جمله احاديثى كه دچار تحريف معنوى شده اند، حديث منزلت را ذكر مى كند. بعد به تصحيفاتى كه در عصر خود [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اتفاق افتاده، چه در لفظ و چه در معنا میپردازد؛ از جمله اين تصحيفات آن است كه در زيارت عاشورا اتفاق افتاده است كه كلمه «تايعت» در جمله «اللّهمّ العن العصابة الّتى جاهدت الحسين -عليهالسلام - و شايعت و بايعت و تايعت على قتله» را به «تابعت» تبديل كردهاند.[5] همچنين، روايتى كه درباب متعه است كه «اگر منعى صورت نمى پذيرفت، مازنى الا شفى». در اين روايت، شفى درست است نه شقى؛ و شفى به معنى قليل است. | ||
== احاديث موضوع == | == احاديث موضوع == | ||
[[میرداماد، | [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، بدترين قسم از اقسام خبر ضعيف را خبر موضوع مى داند. سپس اقسام احاديث موضوع را بيان مى كند. نظر ايشان اين است كه قطعا بين روايات ما روايت جعلى و ساختگى وجود دارد؛ چون هم در روايات پيامبر و هم روايات [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]]، خبر از روايات ساختگى داده شده است. از پيامبر نقل شد كه فرمود: «ستكثر بعدى القالة علىّ»؛ يا در روايت ديگر حضرت فرمود: «يكذّب علىّ بعدى». در روايتى از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] آمده است كه فرمود: «لكل رجل منّا رجلا يكذب عليه». [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] مى گويد: اگر اين احاديث درست باشند، پس روايات جعلى وجود دارد؛ چون پيامبر(ص) و [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] خبر داده اند و اگر اين روايات را پيامبر(ص) و [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] بيان نفرموده باشند، خود اين روايات ساختگى هستند. پس آنچه مسلم است، ساختگى بودن برخى از روايات است. | ||
وى اقسام احاديث ساختگى را به اين شرح ذكر مى نمايد: | وى اقسام احاديث ساختگى را به اين شرح ذكر مى نمايد: | ||
خط ۱۹۰: | خط ۱۹۰: | ||
#دسته ديگر، كسانى بودند كه براى به دست آوردن نان، حديث ساختند و شاهد مدعا اين داستان معروف است كه كسى در بغداد از [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و يحيى بن معين حديث نقل مى كرد و هر دو حاضر بودند. به او گفتند: ما كى چنين چيزى گفتيم؟ گفت: مگر در دنيا فقط شما دوتا [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و يحيى بن معين هستيد؟ من از هفده [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] مطلب نوشته ام. | #دسته ديگر، كسانى بودند كه براى به دست آوردن نان، حديث ساختند و شاهد مدعا اين داستان معروف است كه كسى در بغداد از [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و يحيى بن معين حديث نقل مى كرد و هر دو حاضر بودند. به او گفتند: ما كى چنين چيزى گفتيم؟ گفت: مگر در دنيا فقط شما دوتا [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و يحيى بن معين هستيد؟ من از هفده [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] مطلب نوشته ام. | ||
[[میرداماد، | [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، سپس جريانى را كه بين عايشه و ابوهريره اتفاق افتاده را نقل مى كند كه ابوهريره روايتى از پيامبر نقل كرد. عايشه به او گفت: كى پيامبر چنين چيزى فرمود؟ گفت: هنگامى كه پدرت را به خلافت نصب كرد! | ||
مؤلف، بعد از شرح اقسام چند گانه، میپردازد به تصحيف ديگرى كه اتفاق افتاده است، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گا كلام خود را مسندا نقل مى كند و گا كلمات حكما را به پيامبر نسبت مى دهد[6] گا كلامى را مى شنود و در آنها يك جمله (كه ربطى به حديث ندارد)، خيال مى كند كه جزو حديث است؛ بعد آن را به عنوان حديث نقل مى كند. نكته اى كه در اين بخش قابل تأمل است، اين است كه [[میرداماد، | مؤلف، بعد از شرح اقسام چند گانه، میپردازد به تصحيف ديگرى كه اتفاق افتاده است، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گا كلام خود را مسندا نقل مى كند و گا كلمات حكما را به پيامبر نسبت مى دهد[6] گا كلامى را مى شنود و در آنها يك جمله (كه ربطى به حديث ندارد)، خيال مى كند كه جزو حديث است؛ بعد آن را به عنوان حديث نقل مى كند. نكته اى كه در اين بخش قابل تأمل است، اين است كه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين بخش، بيان مى كند كه يكى از كار جاعلان حديث، اين بوده كه حديث ضعيف السند را با سند صحيح نقل مى كردند كه اگر چنين كارى صورت پذيرفته باشد، براى سند صحيح هم مشكل ايجاد مى شود و بايد به سراغ راه ديگرى جهت پذيرش روايات رفت.[7] | ||
در ادامه كتاب، مؤلف به نقل نظريه اى میپردازد كه عده اى معتقدند كه اصلا جعل حديث، هنگامى كه نفعى بر آن مترتب شود، جايز است (مثلا مردم ترغيب به دين شوند يا باعث پرهيز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به اين روايت پيامبر است كه فرمود: «من كذب علىّ متعمدا ليضلّ به الناس، فليتبوّأ مقعده من النار» و تحليلشان اين است كه پيامبر فرموده است: «من كذب علىّ»؛ امّا ما كه دروغ عليه پيامبر نمى سازيم؛ بلكه حديث براى عزت پيامبر و رونق دين او مى سازيم. | در ادامه كتاب، مؤلف به نقل نظريه اى میپردازد كه عده اى معتقدند كه اصلا جعل حديث، هنگامى كه نفعى بر آن مترتب شود، جايز است (مثلا مردم ترغيب به دين شوند يا باعث پرهيز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به اين روايت پيامبر است كه فرمود: «من كذب علىّ متعمدا ليضلّ به الناس، فليتبوّأ مقعده من النار» و تحليلشان اين است كه پيامبر فرموده است: «من كذب علىّ»؛ امّا ما كه دروغ عليه پيامبر نمى سازيم؛ بلكه حديث براى عزت پيامبر و رونق دين او مى سازيم. |
ویرایش