كنز العرفان في فقه القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'محمدباقر' به 'محمد باقر'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'محمدباقر' به 'محمد باقر')
خط ۱۰: خط ۱۰:
|-
|-
|پدیدآورندگان  
|پدیدآورندگان  
|data-type='authors'|[[شریف‌زاده، محمدباقر]] (حاشيه نويس)
|data-type='authors'|[[شریف‌زاده، محمد باقر]] (حاشيه نويس)


[[فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله]] (نويسنده)
[[فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله]] (نويسنده)


[[بهبودی، محمدباقر]] (مصحح)
[[بهبودی، محمد باقر]] (مصحح)
|-
|-
|زبان  
|زبان  
خط ۴۵: خط ۴۵:




'''كنز العرفان في فقه القرآن'''، اثر [[فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله|جمال‌الدين مقداد بن عبدالله سيورى]]، معروف به فاضل مقداد (متوفى 826ق)، با تعليق شيخ محمدباقر شريف‌زاده و تصحيح [[بهبودی، محمدباقر|محمدباقر بهبودى]]، كتابى است پيرامون تفسير آيات الأحكام كه به زبان عربى و در قرن نهم هجرى نوشته شده است.
'''كنز العرفان في فقه القرآن'''، اثر [[فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله|جمال‌الدين مقداد بن عبدالله سيورى]]، معروف به فاضل مقداد (متوفى 826ق)، با تعليق شيخ محمد باقر شريف‌زاده و تصحيح [[بهبودی، محمد باقر|محمد باقر بهبودى]]، كتابى است پيرامون تفسير آيات الأحكام كه به زبان عربى و در قرن نهم هجرى نوشته شده است.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۶۷: خط ۶۷:
فاضل مقداد در ابتداى هر باب فقهى، عنوان باب را، در لغت و اصطلاح تعريف كرده است؛ چنان‌كه روش [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و شاگردان و پيروان او، تكيه بر همين تعاريف و نقض و ابرام آن‌هاست؛ به‌عنوان مثال، در ابتداى كتاب طهارت فرموده است: «طهارت در لغت به معناى پاكيزگى است و شرعا به‌نحو حقيقى، بر رافع حدث يا مبيح براى نماز، اطلاق شده است». به عقيده وى، بهترين تعريف «طهارت»، «إستعمال طهور مشروط بالنية» است<ref>همان، ص173-174</ref>
فاضل مقداد در ابتداى هر باب فقهى، عنوان باب را، در لغت و اصطلاح تعريف كرده است؛ چنان‌كه روش [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و شاگردان و پيروان او، تكيه بر همين تعاريف و نقض و ابرام آن‌هاست؛ به‌عنوان مثال، در ابتداى كتاب طهارت فرموده است: «طهارت در لغت به معناى پاكيزگى است و شرعا به‌نحو حقيقى، بر رافع حدث يا مبيح براى نماز، اطلاق شده است». به عقيده وى، بهترين تعريف «طهارت»، «إستعمال طهور مشروط بالنية» است<ref>همان، ص173-174</ref>


نويسنده در اين تفسير به منابع گوناگون توجه دارد. او بسيار مصر است كه كلمات و سخنان «فاضل معاصر» را نقد كند. شيخ يوسف بحرانى (1186ق) در «لؤلؤ البحرين» و نيز علامه سيد محمدباقر خوانسارى (1313ق) در «[[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]]» گفته‌اند كه مراد از فاضل معاصر، احمد بن عبدالله بن متوج بحرانى، صاحب تفسيرى در آيات الأحكام با عنوان «النهاية في تفسير الخمسمائة» است. [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ تهرانى]] نيز از مؤلف «نظام الأقوال» نقل مى‌كند كه هر جا كنز العرفان فرموده: «قال المعاصر»، مراد همان احمد بن عبدالله بن متوج بحرانى است<ref>همان، ص174</ref>
نويسنده در اين تفسير به منابع گوناگون توجه دارد. او بسيار مصر است كه كلمات و سخنان «فاضل معاصر» را نقد كند. شيخ يوسف بحرانى (1186ق) در «لؤلؤ البحرين» و نيز علامه سيد محمد باقر خوانسارى (1313ق) در «[[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]]» گفته‌اند كه مراد از فاضل معاصر، احمد بن عبدالله بن متوج بحرانى، صاحب تفسيرى در آيات الأحكام با عنوان «النهاية في تفسير الخمسمائة» است. [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ تهرانى]] نيز از مؤلف «نظام الأقوال» نقل مى‌كند كه هر جا كنز العرفان فرموده: «قال المعاصر»، مراد همان احمد بن عبدالله بن متوج بحرانى است<ref>همان، ص174</ref>


نويسنده در شرح لغات و تركيب، بر تفسير «[[الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل|الكشاف]]» [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] تكيه دارد؛ همان‌طوركه به تفسير طبرى نظر دارد و علاوه بر نقل، به نقد آن هم مى‌پردازد؛ مثلا در ذيل آيه 22 سوره نساء: ''' «و لا تنكحوا ما نكح آبائكم من النساء إلا ما قد سلف إنه كان فاحشة و مقتا و ساء سبيلا» '''، فرموده: «طبرى، «ما» را در آيه، مصدرى دانسته و گفته: لا تنكحوا نكاح آبائكم؛ أي مثله؛ «مثل نكاح‌هاى فاسد پدران خود نكاح نكنيد» و حتى سزاوار است برخلاف آنان عمل كنيد (برخلاف ديدگاه طبرى، به عقيده من) «ما» موصول اسمى است و ضمير مفعول، به سبب تخفيف، محذوف است و تقدير آن چنين است: لا تنكحوا ما نكحه آبائكم»<ref>همان</ref>
نويسنده در شرح لغات و تركيب، بر تفسير «[[الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل|الكشاف]]» [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] تكيه دارد؛ همان‌طوركه به تفسير طبرى نظر دارد و علاوه بر نقل، به نقد آن هم مى‌پردازد؛ مثلا در ذيل آيه 22 سوره نساء: ''' «و لا تنكحوا ما نكح آبائكم من النساء إلا ما قد سلف إنه كان فاحشة و مقتا و ساء سبيلا» '''، فرموده: «طبرى، «ما» را در آيه، مصدرى دانسته و گفته: لا تنكحوا نكاح آبائكم؛ أي مثله؛ «مثل نكاح‌هاى فاسد پدران خود نكاح نكنيد» و حتى سزاوار است برخلاف آنان عمل كنيد (برخلاف ديدگاه طبرى، به عقيده من) «ما» موصول اسمى است و ضمير مفعول، به سبب تخفيف، محذوف است و تقدير آن چنين است: لا تنكحوا ما نكحه آبائكم»<ref>همان</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش