۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
4.فروتنى و خاكسارى و كبرزدايى، از درسهاى عظيم اين سفر و فريضه است. اين درس، از همان آغاز پوشيدن جامه احرام، در گوش دل و جان خوانده مىشود، تا طواف و سعى و هروله و حضور در عرفات و منا و مشعر و رمى جمرات و حلق موى سر و... اگر لباسهاى عادى نشان تشخّص است، اينجا دو جامه احرام، آن را از انسان مىگيرد و همه مثل هم مىشوند. اگر «خودمحورى» نشانه تكبّر و خودبزرگبينى است، اينجا خود را در «جمع» فانى ساختن و قطرهوار به دريا پيوستن و خود را نديدن و مطرح نكردن در كار است و خاكى بودن و خاكى زيستن. سعى بين صفا و مروه گامى ديگر در اين راه است و «هروله»، تكاندن خود از غرورها و كبرهاست... بناست كه حاجى همچو ابراهيم خليل، در اينجا بتشكنى كند و شيطان را رجم و سنگسار كند؛ امّا بت او، همان «نفس» است و شيطانش همان «خود». وقتى حجّ حاجى تمام است كه توانسته باشد نفسانيّات را در «مذبح ايمان» ذبح كند و «خود» را در قربانگاه منا، زير پا بنهد و تيغ بر حلق «نفس امّاره» بگذارد... | |||
راستى... چه تعداد از اين انبوه زائران خانه خدا، به عمق معارف حج و درسهاى اين سفر شگفت، پى بردهاند و در عالم روحى آن به سر مىبرند؟ و چه تعداد، برخوردى سطحى و نگاههاى بىعمق و بىنفوذ دارند و شكلگرايانى هستند، گريزان يا بىخبر از محتوا؟... ما أكثر الضّجيجَ وَ أقلّ الحَجيجَ!<ref>ر.ك: همان، ص89-90</ref> | راستى... چه تعداد از اين انبوه زائران خانه خدا، به عمق معارف حج و درسهاى اين سفر شگفت، پى بردهاند و در عالم روحى آن به سر مىبرند؟ و چه تعداد، برخوردى سطحى و نگاههاى بىعمق و بىنفوذ دارند و شكلگرايانى هستند، گريزان يا بىخبر از محتوا؟... ما أكثر الضّجيجَ وَ أقلّ الحَجيجَ!<ref>ر.ك: همان، ص89-90</ref> |
ویرایش