پرش به محتوا

لماذا اخترنا مذهب الشيعة الإمامية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۴۸: خط ۴۸:
ناشر در سخن ابتدایی‌اش بر کتاب از فشارها و تهدیدات واردآمده بر شیعیان در طول تاریخ و امیدش به هدایت عده‌ای دیگر با خواندن این کتاب، سخن می‌گوید<ref>ر.ک: سخن ناشر، ص7-8</ref>
ناشر در سخن ابتدایی‌اش بر کتاب از فشارها و تهدیدات واردآمده بر شیعیان در طول تاریخ و امیدش به هدایت عده‌ای دیگر با خواندن این کتاب، سخن می‌گوید<ref>ر.ک: سخن ناشر، ص7-8</ref>


مؤلف از فضای پیش از ظهور اسلام و ظهور پیامبر اسلام(ص) و دستاوردهای بزرگ مادی و معنوی او طی بیست‌وسه سال برای مسلمانان و انحراف مسلمین پس از رحلت ایشان و تقدم مفضول امت بر فاضل آنان و جاهل آنان بر عالمشان سخن می‌گوید. او می‌پرسد: چگونه ممکن است پیامبری که قرآن درباره او فرموده: «بالمؤمنين رئوف رحيم» (توبه: 128)، جانشینی پس از خودش برای مؤمنان انتخاب نکرده باشد؟ و پاسخ می‌دهد: در موارد متعددی چنین امری توسط او صورت گرفته است و بارزترین آنها اعلان در روز غدیر خم در حجةالوداع بوده است. او با استناد به آیه: «ما كان لهم الخيرة» (قصص: 68)، امر امامت را انتصابی می‌داند و برای نشان دادن وقوع این امر پیش از اسلام به آیات دیگری که درباه آدم، داود و ابراهیم(ع) هستند و خلافت در آنها انتصابی دانسته شده، استشهاد می‌کند. وی دنیاطلبی و عناد عده‌ای را باعث انحراف جامعه مسلمانان بعد از رسول‌الله(ص) می‌داند و مختصری از آنچه را که بعد از وفات آن حضرت گذشت، همچون: سقیفه بنی ساعده، وصیت ابوبکر به خلافت عمر و شورای شش نفره و انتخاب عثمان، سخن می‌گوید. او از اخذ آرای فقهی اهل سنت از یکی از چهار شخص: ابوحنیفه نعمان بن ثابت امام مذهب حنفی، انس بن مالک امام مالکیان، محمد بن ادریس امام مذهب شافعیان و [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] پیشوای حنبلیان سخن به میان می‌آورد و تعریضی به اهل سنت می‌زند که اینها افرادی هستند که اصلا در زمان پیامبر(ص) وجود نداشتند، چه رسد به اینکه نصی از پیامبر مبنی بر اخذ احکام شرعی از آنان وجود داشته باشد. وی شیعیان را تنها فرقه‌ای می‌داند که به احکام رسیده از [[امام على(ع)|علی بن ابی‌طالب(ع)]] و فرزندان ایشان عمل می‌کنند؛ افرادی که نص پیامبر اسلام(ص) مبنی بر تبعیت از آنان و اخذ احکام از آنها وجود دارد<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص9-17</ref>
مؤلف از فضای پیش از ظهور اسلام و ظهور پیامبر اسلام(ص) و دستاوردهای بزرگ مادی و معنوی او طی بیست‌وسه سال برای مسلمانان و انحراف مسلمین پس از رحلت ایشان و تقدم مفضول امت بر فاضل آنان و جاهل آنان بر عالمشان سخن می‌گوید. او می‌پرسد: چگونه ممکن است پیامبری که قرآن درباره او فرموده: «بالمؤمنين رئوف رحيم» (توبه: 128)، جانشینی پس از خودش برای مؤمنان انتخاب نکرده باشد؟ و پاسخ می‌دهد: در موارد متعددی چنین امری توسط او صورت گرفته است و بارزترین آنها اعلان در روز غدیر خم در حجةالوداع بوده است. او با استناد به آیه: «ما كان لهم الخيرة» (قصص: 68)، امر امامت را انتصابی می‌داند و برای نشان دادن وقوع این امر پیش از اسلام به آیات دیگری که درباه آدم، داود و ابراهیم(ع) هستند و خلافت در آنها انتصابی دانسته شده، استشهاد می‌کند. وی دنیاطلبی و عناد عده‌ای را باعث انحراف جامعه مسلمانان بعد از رسول‌الله(ص) می‌داند و مختصری از آنچه را که بعد از وفات آن حضرت گذشت، همچون: سقیفه بنی ساعده، وصیت ابوبکر به خلافت عمر و شورای شش نفره و انتخاب عثمان، سخن می‌گوید. او از اخذ آرای فقهی اهل سنت از یکی از چهار شخص: ابوحنیفه نعمان بن ثابت امام مذهب حنفی، انس بن مالک امام مالکیان، محمد بن ادریس امام مذهب شافعیان و [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] پیشوای حنبلیان سخن به میان می‌آورد و تعریضی به اهل سنت می‌زند که اینها افرادی هستند که اصلا در زمان پیامبر(ص) وجود نداشتند، چه رسد به اینکه نصی از پیامبر مبنی بر اخذ احکام شرعی از آنان وجود داشته باشد. وی شیعیان را تنها فرقه‌ای می‌داند که به احکام رسیده از [[امام على(ع)|علی بن ابی‌طالب(ع)]] و فرزندان ایشان عمل می‌کنند؛ افرادی که نص پیامبر اسلام(ص) مبنی بر تبعیت از آنان و اخذ احکام از آنها وجود دارد<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص9-17</ref>


مؤلف در سه فصل به معرفی افرادی می‌پردازد که مذهب پیشین خود را رها کرده‌اند و به تشیّع گرویده‌اند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص21-253</ref>او در فصل اول به ترتیب الفبا نام هفتادوپنج نفر از این افراد را به‌همراه اسباب هدایتشان ذکر می‌کند؛ به‌عنوان مثال هشام بن حکم شیبانی یکی از این افراد است. او متکلمی بود که به دست امام جعفر صادق(ع) شیعه شد. طبق روایت عمرو بن یزید، هشام پیش از تشیعش معتقد به مذهب جهمیه بود. در برخوردی که با [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] داشت، حضرت از وی سؤالی می‌پرسند و هشام از آن به حیرت می‌افتد و برای یافتن پاسخ مدتی از جعفر بن محمد(ع) فرصت می‌گیرد. او پس از چند روز تحقیق و پرسش، از پاسخ عاجز می‌ماند و به امام(ع) مراجعه می‌کند و پاسخ را از خود حضرت صادق(ع) می‌گیرد. امام ششم(ع) مجددا سؤالی از وی می‌پرسند؛ سؤالی که مذهب اعتقادی هشام را به چالش می‌کشید. او با نگرانی، چند روزی را هم در پی پاسخ به این سؤال بود، ولی چون جوابی نیافت، مجددا پیش امام(ع) آمد و حضرت(ع) به او گفتند: قصد داشتم مدتی را در وادی حیرت به سر ببری و آنجا منتظر من باشی و سپس پاسخ این سؤال هشام را هم دادند. در ادامه همین مسیر، هشام مذهب سابقش را ترک کرده و جزء شیعیان و شاگردان [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] شد<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>
مؤلف در سه فصل به معرفی افرادی می‌پردازد که مذهب پیشین خود را رها کرده‌اند و به تشیّع گرویده‌اند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص21-253</ref>او در فصل اول به ترتیب الفبا نام هفتادوپنج نفر از این افراد را به‌همراه اسباب هدایتشان ذکر می‌کند؛ به‌عنوان مثال هشام بن حکم شیبانی یکی از این افراد است. او متکلمی بود که به دست امام جعفر صادق(ع) شیعه شد. طبق روایت عمرو بن یزید، هشام پیش از تشیعش معتقد به مذهب جهمیه بود. در برخوردی که با [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] داشت، حضرت از وی سؤالی می‌پرسند و هشام از آن به حیرت می‌افتد و برای یافتن پاسخ مدتی از جعفر بن محمد(ع) فرصت می‌گیرد. او پس از چند روز تحقیق و پرسش، از پاسخ عاجز می‌ماند و به امام(ع) مراجعه می‌کند و پاسخ را از خود حضرت صادق(ع) می‌گیرد. امام ششم(ع) مجددا سؤالی از وی می‌پرسند؛ سؤالی که مذهب اعتقادی هشام را به چالش می‌کشید. او با نگرانی، چند روزی را هم در پی پاسخ به این سؤال بود، ولی چون جوابی نیافت، مجددا پیش امام(ع) آمد و حضرت(ع) به او گفتند: قصد داشتم مدتی را در وادی حیرت به سر ببری و آنجا منتظر من باشی و سپس پاسخ این سؤال هشام را هم دادند. در ادامه همین مسیر، هشام مذهب سابقش را ترک کرده و جزء شیعیان و شاگردان [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] شد<ref>ر.ک: همان، ص10</ref>


نویسنده در فصل دوم کسانی را نام می‌برد که شیعه اثنا‌عشری شده‌اند، اما اسباب تشیع آنان مشخص نیست. تعداد این اشخاص چهارده نفر است؛ ابراهیم بن محمد بن سعید زیدی ثقفی کوفی معروف به ابواسحاق، احمد بن داود بن سعید فزاری معروف به ابویحیی جرجانی از محدثان بزرگ، مالک بن اسماعیل بن زیاد کوفی نهدی شیخ بخاری در [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]]، محمد بن احمد ابوالفضل جعفی زیدی کوفی معروف به صابونی، محمد بن مسعود سلمی سمرقندی معروف به [[عیاشی، محمد بن مسعود|عیاشی]]، قاضی نعمان بن ابی‌عبدالله محمد بن منصور مالکی ابوحنیفه مغربی، شیعیان تونس، ساکنان قریه مهل پاکستان و... از این افراد هستند<ref>ر.ک: همان، ص257-265</ref>
نویسنده در فصل دوم کسانی را نام می‌برد که شیعه اثنا‌عشری شده‌اند، اما اسباب تشیع آنان مشخص نیست. تعداد این اشخاص چهارده نفر است؛ ابراهیم بن محمد بن سعید زیدی ثقفی کوفی معروف به ابواسحاق، احمد بن داود بن سعید فزاری معروف به ابویحیی جرجانی از محدثان بزرگ، مالک بن اسماعیل بن زیاد کوفی نهدی شیخ بخاری در [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]]، محمد بن احمد ابوالفضل جعفی زیدی کوفی معروف به صابونی، محمد بن مسعود سلمی سمرقندی معروف به [[عیاشی، محمد بن مسعود|عیاشی]]، قاضی نعمان بن ابی‌عبدالله محمد بن منصور مالکی ابوحنیفه مغربی، شیعیان تونس، ساکنان قریه مهل پاکستان و... از این افراد هستند<ref>ر.ک: همان، ص257-265</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش