۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
فصل اول از قسمت نخست | فصل اول از قسمت نخست | ||
در اين فصل از شناخت عصر [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] ، شرح حال وى، زنديق بودن او، اثر فرهنگى ايرانيان و آثار [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] سخن به ميان آمده است. | در اين فصل از شناخت عصر [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]]، شرح حال وى، زنديق بودن او، اثر فرهنگى ايرانيان و آثار [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] سخن به ميان آمده است. | ||
محقق، در خصوص بحث اول مىنويسد: نبرد«زاب» بين دو لشكر مروان بن محمد و ابومسلم خراسانى، زوال عصر اموى و قيام دولت جديد عباسى را در پى داشت. امويان خلافتشان در شام، 90 سال به طول انجاميد. در ايام خلافت خويش، به مسئله عرب و عربيت توجه خاص نمودند و خلفاى اموى گرايشهاى عربى خود را حفظ كردند، مقام اعراب را برافراشتند و آنان را نفوذ كلمه بخشيدند و كارگزاران دولتى و سرداران سپاه را تنها از ميان اعراب انتخاب مىكردند و ملل غير عرب را تابع آنان مىخواندند، اما زمانى كه حكومت اموى در شام سقوط كرد و خلافت به فرزندان عباس رسيد، اوضاع دگرگون شد و اين انقلاب سياسى تمام شئونات جامعه اسلامى را دچار تحول نمود. پايتخت از شام، به عراق منتقل شد. پايههاى دولت عباسى بر شانههاى ايرانيان، بهخصوص و شعوبيه بهطور عموم استوار بود. | محقق، در خصوص بحث اول مىنويسد: نبرد«زاب» بين دو لشكر مروان بن محمد و ابومسلم خراسانى، زوال عصر اموى و قيام دولت جديد عباسى را در پى داشت. امويان خلافتشان در شام، 90 سال به طول انجاميد. در ايام خلافت خويش، به مسئله عرب و عربيت توجه خاص نمودند و خلفاى اموى گرايشهاى عربى خود را حفظ كردند، مقام اعراب را برافراشتند و آنان را نفوذ كلمه بخشيدند و كارگزاران دولتى و سرداران سپاه را تنها از ميان اعراب انتخاب مىكردند و ملل غير عرب را تابع آنان مىخواندند، اما زمانى كه حكومت اموى در شام سقوط كرد و خلافت به فرزندان عباس رسيد، اوضاع دگرگون شد و اين انقلاب سياسى تمام شئونات جامعه اسلامى را دچار تحول نمود. پايتخت از شام، به عراق منتقل شد. پايههاى دولت عباسى بر شانههاى ايرانيان، بهخصوص و شعوبيه بهطور عموم استوار بود. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
در ادامه، محقق، به شرح حال، زندگى، آيين و مذهب [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] و سبب كشته شدن او و نقل اقوال در اين خصوص مىپردازد. | در ادامه، محقق، به شرح حال، زندگى، آيين و مذهب [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] و سبب كشته شدن او و نقل اقوال در اين خصوص مىپردازد. | ||
محقق، در مورد پستهاى اجتماعى وى، مىنويسد: «[[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] ، زندگى دبيرى خود را در دولت بنى اميه آغاز كرد. در اين ايام، بيست سال از عمرش مىگذشت. در ديوانهاى کرمان، كاتب «عمر بن هبير» شد. پس از انقلاب عباسى، به «عيسى بن على»، عموى سفاح و منصور كه والى اهواز بود، پيوست و دبير او شد و در ضمن، تعليم و تهذيب برادرزادگان او را هم به عهده گرفت.» | محقق، در مورد پستهاى اجتماعى وى، مىنويسد: «[[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]]، زندگى دبيرى خود را در دولت بنى اميه آغاز كرد. در اين ايام، بيست سال از عمرش مىگذشت. در ديوانهاى کرمان، كاتب «عمر بن هبير» شد. پس از انقلاب عباسى، به «عيسى بن على»، عموى سفاح و منصور كه والى اهواز بود، پيوست و دبير او شد و در ضمن، تعليم و تهذيب برادرزادگان او را هم به عهده گرفت.» | ||
محقق، در مورد شخصيت [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] مىنويسد: «از حيث اخلاق و عقل و علم، به كمال بود و در سخن، سخنورى ممتاز، جوانمرد و كريم النفس بود، غمخوار نيازمندان بود و در دوستى صادق بود و همواره خود را مواظبت مىنمود كه از جادهى وفا و مروت پاى بيرون ننهد.» | محقق، در مورد شخصيت [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] مىنويسد: «از حيث اخلاق و عقل و علم، به كمال بود و در سخن، سخنورى ممتاز، جوانمرد و كريم النفس بود، غمخوار نيازمندان بود و در دوستى صادق بود و همواره خود را مواظبت مىنمود كه از جادهى وفا و مروت پاى بيرون ننهد.» | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
اين اسباب، باعث قدرت ايرانيان و غلبه فرهنگ ايرانى شده و يكى از ابزارهاى اين غلبه فرهنگى، ترجمه كتب فارسى به عربى بود كه در رأس اين مترجمان، [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|عبدالله بن مقفع]] قرار دارد. | اين اسباب، باعث قدرت ايرانيان و غلبه فرهنگ ايرانى شده و يكى از ابزارهاى اين غلبه فرهنگى، ترجمه كتب فارسى به عربى بود كه در رأس اين مترجمان، [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|عبدالله بن مقفع]] قرار دارد. | ||
«[[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] ، آثار گرانبهايى بر جاى نهاد. از اين کتابها، «خداىنامه» را در سير ملوك ايران و کتاب «آييننامه» را در عادات و آداب ايرانيان در 1000 صفحه و کتاب «التاج» را در سيرت انوشيروان و کتاب «الدرة اليتيمة» يا «اليتيمة» را در اخبار بزرگان نيكوكار و کتاب «مزدك» را از زبان پهلوى به عربى ترجمه كرد. اين آثار در موضوع تاريخ و متعلقات آن مىباشد. | «[[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]]، آثار گرانبهايى بر جاى نهاد. از اين کتابها، «خداىنامه» را در سير ملوك ايران و کتاب «آييننامه» را در عادات و آداب ايرانيان در 1000 صفحه و کتاب «التاج» را در سيرت انوشيروان و کتاب «الدرة اليتيمة» يا «اليتيمة» را در اخبار بزرگان نيكوكار و کتاب «مزدك» را از زبان پهلوى به عربى ترجمه كرد. اين آثار در موضوع تاريخ و متعلقات آن مىباشد. | ||
وى، سه کتاب از كتب [[ارسطو]] را كه از يونانى به پهلوى ترجمه شده بود، از پهلوى به عربى ترجمه كرد. اين آثار، عبارتند از: «قاطيغورياس» يا «مقولات عشر» و «بارىارمينياس» يا «العبارة» و نيز «أنالوطيقا» يا «تحليل قياس» و نيز ترجمه کتاب «ايساغوجى» يا «مدخل» از «فورفيوس صورى» بدو منسوب است. | وى، سه کتاب از كتب [[ارسطو]] را كه از يونانى به پهلوى ترجمه شده بود، از پهلوى به عربى ترجمه كرد. اين آثار، عبارتند از: «قاطيغورياس» يا «مقولات عشر» و «بارىارمينياس» يا «العبارة» و نيز «أنالوطيقا» يا «تحليل قياس» و نيز ترجمه کتاب «ايساغوجى» يا «مدخل» از «فورفيوس صورى» بدو منسوب است. | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۴: | ||
بيانى است در نقد نظام حكومتى و وجوه اصلاح آن، بر مبناى تشكيلات حكومت ايرانى. اين اثر، داراى يك مقدمه و چند فصل مىباشد. مؤلف، نخست، به آماده ساختن منصور (خليفه عباسى) براى پذيرفتن مطالب رساله مىپردازد، سپس به تفصيل دردهاى اجتماعى، نواقص و نقاط ضعف را بيان مىكند و از اينكه حكام و سلاطين تا كنون در اصلاح امور اجتماع، اهتمام كافى به خرج ندادهاند، سخن مىگويد و بعد راههاى اصلاح را نشان مىدهد و آنها را طى فصولى بيان مىدارد. | بيانى است در نقد نظام حكومتى و وجوه اصلاح آن، بر مبناى تشكيلات حكومت ايرانى. اين اثر، داراى يك مقدمه و چند فصل مىباشد. مؤلف، نخست، به آماده ساختن منصور (خليفه عباسى) براى پذيرفتن مطالب رساله مىپردازد، سپس به تفصيل دردهاى اجتماعى، نواقص و نقاط ضعف را بيان مىكند و از اينكه حكام و سلاطين تا كنون در اصلاح امور اجتماع، اهتمام كافى به خرج ندادهاند، سخن مىگويد و بعد راههاى اصلاح را نشان مىدهد و آنها را طى فصولى بيان مىدارد. | ||
[[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] ، نخست، درباره سپاه و لشكر سخن مىگويد و بخش بزرگى از رساله خود را بدان اختصاص مىدهد، زيرا دولت جديد التأسيس و وسيع عباسى بدان نيازمند بوده است. محور كلام او سپاه خراسان است. او نقطه آغازين اصلاح سپاه را، وضع قانون مىداند تا براى آنها روشن شود كه چه كارهايى را بايد انجام دهند و از چه كارهايى بايد اجتناب نمايند، سپس از خليفه مىخواهد ميان سپاه و ميان ادارهى امور مالى حائل شود، زيرا متولى امر خراج شدن، به جنگاورى سپاه زيان مىرساند و آن را به ستم بر رعيت و خارج شدن از طاعت سلطان وامىدارد. | [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]]، نخست، درباره سپاه و لشكر سخن مىگويد و بخش بزرگى از رساله خود را بدان اختصاص مىدهد، زيرا دولت جديد التأسيس و وسيع عباسى بدان نيازمند بوده است. محور كلام او سپاه خراسان است. او نقطه آغازين اصلاح سپاه را، وضع قانون مىداند تا براى آنها روشن شود كه چه كارهايى را بايد انجام دهند و از چه كارهايى بايد اجتناب نمايند، سپس از خليفه مىخواهد ميان سپاه و ميان ادارهى امور مالى حائل شود، زيرا متولى امر خراج شدن، به جنگاورى سپاه زيان مىرساند و آن را به ستم بر رعيت و خارج شدن از طاعت سلطان وامىدارد. | ||
آنگاه، مؤلف، راه انتخاب فرماندهان را نشان مىدهد كه بايد از ميان بهترين افراد سپاه برگزيده شوند. در پايان، اشاره مىكند كه بايد به جزئيات احوال سپاهيان آگاه بود و از اخبار و حالاتشان مطلع گرديد، زيرا اين يك نوع دورانديشى است كه از بروز شر قبل از شروع آن ممانعت مىكند. | آنگاه، مؤلف، راه انتخاب فرماندهان را نشان مىدهد كه بايد از ميان بهترين افراد سپاه برگزيده شوند. در پايان، اشاره مىكند كه بايد به جزئيات احوال سپاهيان آگاه بود و از اخبار و حالاتشان مطلع گرديد، زيرا اين يك نوع دورانديشى است كه از بروز شر قبل از شروع آن ممانعت مىكند. |
ویرایش