۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ....<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '....<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به چند مطلب مفيد و جالب ذيل كافى است: | براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به چند مطلب مفيد و جالب ذيل كافى است: | ||
#وضع عمومى شعر در دوره ايلخانان: درباره سرايندگى دوره مغول مىتوان گفت كه شعر عرفانى نمونههاى كامل پيدا كرد و در واقع بهترين و لطيفترين معانى تصوف در اين عصر به قالب عبارت موزون فارسى درآمد... و به اين ترتيب ادبيات عظيم عرفانى را به وجود آورد و كلمات در ادبيات صوفيانه معانى ديگرى پيدا كردند؛ مثلا: عاشق يعنى صوفى و... ازاينرو اشعار [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] و مولوى و سعدى و حافظ پر است از اينگونه رمزها و كنايات و اصطلاحات كه بدون اطلاع از تصوف فهم آنها ممكن نيست | #وضع عمومى شعر در دوره ايلخانان: درباره سرايندگى دوره مغول مىتوان گفت كه شعر عرفانى نمونههاى كامل پيدا كرد و در واقع بهترين و لطيفترين معانى تصوف در اين عصر به قالب عبارت موزون فارسى درآمد... و به اين ترتيب ادبيات عظيم عرفانى را به وجود آورد و كلمات در ادبيات صوفيانه معانى ديگرى پيدا كردند؛ مثلا: عاشق يعنى صوفى و... ازاينرو اشعار [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] و مولوى و سعدى و حافظ پر است از اينگونه رمزها و كنايات و اصطلاحات كه بدون اطلاع از تصوف فهم آنها ممكن نيست.<ref>ر.ك:متن كتاب، ص1-2</ref> | ||
#:يكى از شاعران اين دوره عبارت است از: معينالدين معلم كه در زمان خود از علماى بزرگ بشمار مىرفت و پيوسته اوقاتش مصروف تدريس علوم عقلى و نقلى مىشد. در اوايل سلطنت سلاطين آل مظفر در يزد مىزيسته و صاحب تاريخ معينى و هم از وزراى آل مظفر بوده است... معينالدين در نظم و نثر ماهر بوده و براى نمونه دوبيتى از اشعار او نقل مىشود:{{شعر}} | #:يكى از شاعران اين دوره عبارت است از: معينالدين معلم كه در زمان خود از علماى بزرگ بشمار مىرفت و پيوسته اوقاتش مصروف تدريس علوم عقلى و نقلى مىشد. در اوايل سلطنت سلاطين آل مظفر در يزد مىزيسته و صاحب تاريخ معينى و هم از وزراى آل مظفر بوده است... معينالدين در نظم و نثر ماهر بوده و براى نمونه دوبيتى از اشعار او نقل مىشود:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''خون مىچكدم بهجاى آب از ديده''|2=''كار من و دل هست خراب از ديده''}} | #:{{ب|''خون مىچكدم بهجاى آب از ديده''|2=''كار من و دل هست خراب از ديده''}} | ||
#:{{ب|''برخيز و بيا كه تا تو رفتى رفته است''|2=''رنگ از رخ و صبر از دل و خواب ازديده''}}{{پایان شعر}} | #:{{ب|''برخيز و بيا كه تا تو رفتى رفته است''|2=''رنگ از رخ و صبر از دل و خواب ازديده''}}{{پایان شعر}} | ||
#در دوره صفويه سبك شعر فارسى تغيير حاصل كرده و شيوه تازهاى در غزل فارسى پديد آمد كه مىتوان آن را شيوه بيان حال و يا جزئىگويى ناميد. تذكرهنويسان اين طرز تازه را كه حد فاصلى است بين سبك عراقى و هندى به نامهاى مختلف ذكر كردهاند از جمله واقعهگويى. ويژگىهاى اين سبك را مىتوان در نكتهسنجى و خيالپرورى و مضمونآفرينى و سادگى زبان خلاصه كرد كه بهتدريج به پيچيدگى و باريكانديشى و خيالبافى گرايش مىكند و سبك هندى را به وجود مىآورد. در اين دوره لغات عاميانه هم به آن افزوده مىشود؛ ازاينرو شعر وحشى پر است از اينگونه اصطلاحات و تعبيرات. | #در دوره صفويه سبك شعر فارسى تغيير حاصل كرده و شيوه تازهاى در غزل فارسى پديد آمد كه مىتوان آن را شيوه بيان حال و يا جزئىگويى ناميد. تذكرهنويسان اين طرز تازه را كه حد فاصلى است بين سبك عراقى و هندى به نامهاى مختلف ذكر كردهاند از جمله واقعهگويى. ويژگىهاى اين سبك را مىتوان در نكتهسنجى و خيالپرورى و مضمونآفرينى و سادگى زبان خلاصه كرد كه بهتدريج به پيچيدگى و باريكانديشى و خيالبافى گرايش مىكند و سبك هندى را به وجود مىآورد. در اين دوره لغات عاميانه هم به آن افزوده مىشود؛ ازاينرو شعر وحشى پر است از اينگونه اصطلاحات و تعبيرات. | ||
#:جزئىگويى و تازهجويى، باريكانديشى و ايراد مضامين پيچيده در شعر و تمايل گويندگان به صنايع شعرى و تكلفات، بيشتر شد و همين عوامل مختصات سبك معمول اين عصر كه به سبك هندى مشهور است بشمار مىرود | #:جزئىگويى و تازهجويى، باريكانديشى و ايراد مضامين پيچيده در شعر و تمايل گويندگان به صنايع شعرى و تكلفات، بيشتر شد و همين عوامل مختصات سبك معمول اين عصر كه به سبك هندى مشهور است بشمار مىرود.<ref>ر.ك: همان، ص29</ref> | ||
#:يكى از شاعران اين دوره وحشى بافقى است كه از جمله چنين سروده است: | #:يكى از شاعران اين دوره وحشى بافقى است كه از جمله چنين سروده است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
{{ب|''اين مهره مومى كه دل ماست چه بايد''|2=''با برق جنون كآتش ياقوتگداز است''}} | {{ب|''اين مهره مومى كه دل ماست چه بايد''|2=''با برق جنون كآتش ياقوتگداز است''}} | ||
{{ب|''وحشى تو برون نامده از سعى كم خويش''|2=''ورنه دَرِ اين خانه به روى همه باز است''}} | {{ب|''وحشى تو برون نامده از سعى كم خويش''|2=''ورنه دَرِ اين خانه به روى همه باز است''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}.<ref>ر.ك: همان، ص41-42</ref> | ||
#شعر معاصر از نظر وحدت و يكپارچگى مانند ادوار گذشته نيست؛ يعنى امروز برخلاف قديم سبك واحدى نداريم و فىالمثل نمىتوانيم سبكى به نام سبك شعر معاصر داشته باشيم؛ زيرا ادب زمان ما پر است از تنوعات و گوناگونىها. از يك طرف كهنقالبترين غزليات سنتگرا را داريم و از طرف ديگر نوترين اشعار غربزده را كه هيچ مشابهتى با هم ندارند. تنها مسئله مشترك بين شيوهها و سبكهاى گوناگون امروز زبان امروز است كه نسبتا داراى يكپارچگى است و خاص اين روزگار است و | #شعر معاصر از نظر وحدت و يكپارچگى مانند ادوار گذشته نيست؛ يعنى امروز برخلاف قديم سبك واحدى نداريم و فىالمثل نمىتوانيم سبكى به نام سبك شعر معاصر داشته باشيم؛ زيرا ادب زمان ما پر است از تنوعات و گوناگونىها. از يك طرف كهنقالبترين غزليات سنتگرا را داريم و از طرف ديگر نوترين اشعار غربزده را كه هيچ مشابهتى با هم ندارند. تنها مسئله مشترك بين شيوهها و سبكهاى گوناگون امروز زبان امروز است كه نسبتا داراى يكپارچگى است و خاص اين روزگار است و.<ref>ر.ك: همان، ص199</ref> | ||
#:يكى از شاعران اين دوره، عبارت است از: خانم نسرين وافى، فرزند حبيباللّه و متخلّص به «نوا»، كه در شهريور 1353ش ديده به جهان گشوده... و اشعار او بيشتر به سبك شعر نيمايى و كلاسيك است. از اشعار اوست:{{شعر}} | #:يكى از شاعران اين دوره، عبارت است از: خانم نسرين وافى، فرزند حبيباللّه و متخلّص به «نوا»، كه در شهريور 1353ش ديده به جهان گشوده... و اشعار او بيشتر به سبك شعر نيمايى و كلاسيك است. از اشعار اوست:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''پنجره بىقرار تو، كوچه در انتظار تو''|2=''بيا بيا نسيم جان، مرغ دلم هَزار تو''}} | #:{{ب|''پنجره بىقرار تو، كوچه در انتظار تو''|2=''بيا بيا نسيم جان، مرغ دلم هَزار تو''}} | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
#:{{ب|''واحه به واحه، كو به كو، شوق تو مىكَشد مرا''|2=''به آرزوى گم شدن در آستان بار تو''}} | #:{{ب|''واحه به واحه، كو به كو، شوق تو مىكَشد مرا''|2=''به آرزوى گم شدن در آستان بار تو''}} | ||
#:{{ب|''تو از ديار كهكشان، تو از تبار عاطفه''|2=''ستارههاى آسمان، درون كولهبار تو''}} | #:{{ب|''تو از ديار كهكشان، تو از تبار عاطفه''|2=''ستارههاى آسمان، درون كولهبار تو''}} | ||
#:{{ب|''به دوش مىكشد غزل، حديث بىقراريم''|2=''مرور مىكند دلم، دوباره انتظار تو''}}{{پایان شعر}} | #:{{ب|''به دوش مىكشد غزل، حديث بىقراريم''|2=''مرور مىكند دلم، دوباره انتظار تو''}}{{پایان شعر}}.<ref>ر.ك: همان، ص639-641</ref> | ||
#نويسنده در ملحقات، نام تعدادى (40 نفر) از شاعران يزدى را افزوده و اندك توضيحاتى درباره آنان و بيت يا ابياتى از آنها آورده است.<ref>ر.ك: همان، ص643-654</ref> | #نويسنده در ملحقات، نام تعدادى (40 نفر) از شاعران يزدى را افزوده و اندك توضيحاتى درباره آنان و بيت يا ابياتى از آنها آورده است.<ref>ر.ك: همان، ص643-654</ref> | ||
ویرایش