۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ....<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '....<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
كتاب حاضر از مقدمه مصححان و مقدمه نويسنده و متن اصلى تشكيل شده است. | كتاب حاضر از مقدمه مصححان و مقدمه نويسنده و متن اصلى تشكيل شده است. | ||
نويسنده، مقدمه كتابش را اينگونه زيبا آغاز كرده است: خدايى را ستايش كنيم و پرستش، كه هستى و بودش را آلايش نيستى و نابودى نيست؛ پس يكتا و بىهمتا و زنده و دانا و بينا و شنوا و گوياست. بايسته گوهر پاكش را وابستگى و پيوستگى و آميختگى، شايسته و بجا نيست و پاكيزه بودش را، تيرگى و افسردگى و كشيدگى و اندازه و جاى و سوى و روزگار و پذيرش، روا، نه؛ كه درياى شاداب هستىاش را نه كرانه بود و نه پاياب | نويسنده، مقدمه كتابش را اينگونه زيبا آغاز كرده است: خدايى را ستايش كنيم و پرستش، كه هستى و بودش را آلايش نيستى و نابودى نيست؛ پس يكتا و بىهمتا و زنده و دانا و بينا و شنوا و گوياست. بايسته گوهر پاكش را وابستگى و پيوستگى و آميختگى، شايسته و بجا نيست و پاكيزه بودش را، تيرگى و افسردگى و كشيدگى و اندازه و جاى و سوى و روزگار و پذيرش، روا، نه؛ كه درياى شاداب هستىاش را نه كرانه بود و نه پاياب.<ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص1</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
4. نويسنده در پاسخ به پرسش هفتم چنين نوشته است: جمهور متكلمين به عينيت صفات واجب الوجود - جل جلاله - با ذات او قائل نيستند، بلكه اشاعره صفات را زايد بر ذات مىدانند و... و قوه و ماده كه بعضى از حكماى فرنگ قائلند، همچو مىنمايد كه همان هيولى و صورت است كه حكماى مشائين قائلند كه صورت را حال و هيولى را محل مىدانند و مىگويند كه هريك به ديگرى محتاج بود، بهطورىكه دور لازم نيايد؛ يعنى هيولى به ذات صورت مطلقه محتاج است و آن صورت مقوم او بود و صورت در تشخيص محتاج باشد به هيولى و همه اجسام از اين دو مركبند و ميانه اين دو تلازم بود و از هم منفك نشوند؛ لكن اين مطلب مستلزم نباشد انكار واجب الوجود را - جل جلاله - چنانكه حكماى مشاء با قول به اين مطلب اثبات واجب الوجود به براهين قاطعه كردهاند و اما قول فرقهاى از حكماى فرنگ كه گفتهاند يك وجود بيش نبود، اين مطلب بهتفصيل بيان شد. به مطالب گذشته رجوع فرمايند. | 4. نويسنده در پاسخ به پرسش هفتم چنين نوشته است: جمهور متكلمين به عينيت صفات واجب الوجود - جل جلاله - با ذات او قائل نيستند، بلكه اشاعره صفات را زايد بر ذات مىدانند و... و قوه و ماده كه بعضى از حكماى فرنگ قائلند، همچو مىنمايد كه همان هيولى و صورت است كه حكماى مشائين قائلند كه صورت را حال و هيولى را محل مىدانند و مىگويند كه هريك به ديگرى محتاج بود، بهطورىكه دور لازم نيايد؛ يعنى هيولى به ذات صورت مطلقه محتاج است و آن صورت مقوم او بود و صورت در تشخيص محتاج باشد به هيولى و همه اجسام از اين دو مركبند و ميانه اين دو تلازم بود و از هم منفك نشوند؛ لكن اين مطلب مستلزم نباشد انكار واجب الوجود را - جل جلاله - چنانكه حكماى مشاء با قول به اين مطلب اثبات واجب الوجود به براهين قاطعه كردهاند و اما قول فرقهاى از حكماى فرنگ كه گفتهاند يك وجود بيش نبود، اين مطلب بهتفصيل بيان شد. به مطالب گذشته رجوع فرمايند. | ||
اما آنكه آنچه در سؤالات نوشته شده محض صورت سؤال بود كلامى متين باشد؛ زيرا كه مقام تدين، غير مقام بحث علمى باشد و... طريق نجات آن است كه انسان پس از اطلاع بر رئوس مسائل اعتقاديه بناى اعتقاد خود را بر اين گذارد كه هريك از آنها كه مطابق اعتقاد ائمه معصومين(ع) بود معتقد باشد و هريك كه مطابق نباشد، منكر؛ به همين قدر ناجى بود، مگر بعضى از اعتقادات كه موقوفعليه اصل شرع و دين باشد و همين قدر، مايه كمال نفسانى علمى باشد؛ چنانكه در اخبار اهل بيت عصمت(ع)، از علم و علما مدح و تمجيد فرمودهاند و | اما آنكه آنچه در سؤالات نوشته شده محض صورت سؤال بود كلامى متين باشد؛ زيرا كه مقام تدين، غير مقام بحث علمى باشد و... طريق نجات آن است كه انسان پس از اطلاع بر رئوس مسائل اعتقاديه بناى اعتقاد خود را بر اين گذارد كه هريك از آنها كه مطابق اعتقاد ائمه معصومين(ع) بود معتقد باشد و هريك كه مطابق نباشد، منكر؛ به همين قدر ناجى بود، مگر بعضى از اعتقادات كه موقوفعليه اصل شرع و دين باشد و همين قدر، مايه كمال نفسانى علمى باشد؛ چنانكه در اخبار اهل بيت عصمت(ع)، از علم و علما مدح و تمجيد فرمودهاند و.<ref>ر.ك: متن كتاب، ص488-491</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش