پرش به محتوا

تاريخ الشيعة في لبنان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '....<ref>' به '.<ref>'
جز (جایگزینی متن - ' ....<ref>' به '.<ref>')
جز (جایگزینی متن - '....<ref>' به '.<ref>')
خط ۵۶: خط ۵۶:


#نويسنده در مقدمه‌اش - كه مكان و تاريخ و مشخصات نگارش آن را روشن نكرده - تأكيد كرده است كه تاريخ را نمى‌توان مسدود و يا اصلاح كرد و يا براى هميشه تغيير داد. پس بايد نور حقيقت روزى بدرخشد و باطل را از بين ببرد و آن را از خواب هرچند طولانى‌اش بيدار سازد. گاه صداى حقى در طول قاره‌ها و ملت‌ها و تمدن‌ها به گوش مى‌رسد كه مى‌گويد ابهام صورت و تصور تاريخى در لبنان، به اين مطلب بازمى‌گردد كه «مورخان محلى، حقايقى از تاريخ را طلبيده‌اند كه گواهى دهد كه هويت اين مناطق، به دروزى و مارونى بازمى‌گردد نه به مهاجران».<ref>ر. ك.: مقدمه كتاب، ج 1، ص 13</ref>
#نويسنده در مقدمه‌اش - كه مكان و تاريخ و مشخصات نگارش آن را روشن نكرده - تأكيد كرده است كه تاريخ را نمى‌توان مسدود و يا اصلاح كرد و يا براى هميشه تغيير داد. پس بايد نور حقيقت روزى بدرخشد و باطل را از بين ببرد و آن را از خواب هرچند طولانى‌اش بيدار سازد. گاه صداى حقى در طول قاره‌ها و ملت‌ها و تمدن‌ها به گوش مى‌رسد كه مى‌گويد ابهام صورت و تصور تاريخى در لبنان، به اين مطلب بازمى‌گردد كه «مورخان محلى، حقايقى از تاريخ را طلبيده‌اند كه گواهى دهد كه هويت اين مناطق، به دروزى و مارونى بازمى‌گردد نه به مهاجران».<ref>ر. ك.: مقدمه كتاب، ج 1، ص 13</ref>
#نويسنده تأكيد كرده است كه: جبل عامل، تنها استانى در لبنان بود كه تمام ساكنانش، حاكمان و مردمانش همگى وابسته به يك طائفه بودند كه در كنارش در طول تاريخ، عوارض و مشكلاتى داشتند كه رنگ و بوى مذهبى يا قومى داشت و ساير مناطق لبنان آن را مى‌شناختند. بيشتر ساكنان جبل عامل دروزى بودند....<ref>ر. ك.: متن كتاب، ج 1، ص 389</ref>
#نويسنده تأكيد كرده است كه: جبل عامل، تنها استانى در لبنان بود كه تمام ساكنانش، حاكمان و مردمانش همگى وابسته به يك طائفه بودند كه در كنارش در طول تاريخ، عوارض و مشكلاتى داشتند كه رنگ و بوى مذهبى يا قومى داشت و ساير مناطق لبنان آن را مى‌شناختند. بيشتر ساكنان جبل عامل دروزى بودند.<ref>ر. ك.: متن كتاب، ج 1، ص 389</ref>
#نويسنده همچنين يادآور شده است: تأسيس دولت يا امارتى كاتوليكى در مشرق‌زمين، خواب پرچم‌داران بسيارى از رجال دين و سياست است كه از زمان شكست حمله‌هاى صليبى اخير، تلاش در تحقق آن كرده‌اند و از هيچ انديشه و كوشش و همكارى براى ايجاد پايگاه نفوذ غرب در اراضى مقدسيا، در همسايگى آن، در هيچ زمانى خوددارى نورزيده‌اند. از جمله اين تلاش‌ها، عبارت است از آنچه پاپ فرانسيسكو سوريانو، رئيس دير فرنسيسكان در بيروت و مشاور پاپ در نزد مارونى‌ها در نصف دوم قرن پانزدهم ذكر كرده است كه حاكمان شهر بندقيه ونيز (شهرى در ايتاليا) كوشيدند شهر صور را از سلطان مملوكى بخرند، ولى موفق نشدند.<ref>ر. ك.: همان، ج 2، ص 208</ref>
#نويسنده همچنين يادآور شده است: تأسيس دولت يا امارتى كاتوليكى در مشرق‌زمين، خواب پرچم‌داران بسيارى از رجال دين و سياست است كه از زمان شكست حمله‌هاى صليبى اخير، تلاش در تحقق آن كرده‌اند و از هيچ انديشه و كوشش و همكارى براى ايجاد پايگاه نفوذ غرب در اراضى مقدسيا، در همسايگى آن، در هيچ زمانى خوددارى نورزيده‌اند. از جمله اين تلاش‌ها، عبارت است از آنچه پاپ فرانسيسكو سوريانو، رئيس دير فرنسيسكان در بيروت و مشاور پاپ در نزد مارونى‌ها در نصف دوم قرن پانزدهم ذكر كرده است كه حاكمان شهر بندقيه ونيز (شهرى در ايتاليا) كوشيدند شهر صور را از سلطان مملوكى بخرند، ولى موفق نشدند.<ref>ر. ك.: همان، ج 2، ص 208</ref>
#نويسنده يادآور شده است كه: روزگار سختى و مصيبت بر شيعيان در نصف دوم قرن هجدهم ميلادى استمرار يافت و تنها عوامل اقتدار و استقلالشان مورد تعرض قرار نگرفت، بلكه شدت بلا از اين هم گذشت و به اصل وجود و هويتشان رسيد؛ پس از جهت‌هاى مختلف و از سوى نيروهاى ائتلافى كه به‌طور فعال مورد پشتيبانى سياسى، نظامى، مالى، محلى و دولتى غير محدود قرار مى‌گرفتند، به آنان حمله شد. جنگ‌هايى كمرشكن بر ضد آنان در سايه قوانين قدرت‌هاى نابرابر آغاز شد براى اين هدف كه حضور و وجود آنان در مناطقى معين و محدود تحت تسلط قرار گيرد و با راندنشان به دامنه‌ها و دشت‌ها كه در آن زمان خارج از لبنان شمرده مى‌شد، خانه و كاشانه‌شان هم تصرف شود و ضربه‌اى به آنان وارد كند كه نشاط و اراده ايستادگى و مقاومت را در نزد ايشان از بين ببرد تا جلوى هر راهى را كه احتمال دارد آنها را از اين وضعيت تنگ و ظلمانى خارج كند و در جانشان آرزوى نجات و بازگشت را زنده كند، ببندد....<ref>ر. ك.: همان، ج 2، ص 385</ref>
#نويسنده يادآور شده است كه: روزگار سختى و مصيبت بر شيعيان در نصف دوم قرن هجدهم ميلادى استمرار يافت و تنها عوامل اقتدار و استقلالشان مورد تعرض قرار نگرفت، بلكه شدت بلا از اين هم گذشت و به اصل وجود و هويتشان رسيد؛ پس از جهت‌هاى مختلف و از سوى نيروهاى ائتلافى كه به‌طور فعال مورد پشتيبانى سياسى، نظامى، مالى، محلى و دولتى غير محدود قرار مى‌گرفتند، به آنان حمله شد. جنگ‌هايى كمرشكن بر ضد آنان در سايه قوانين قدرت‌هاى نابرابر آغاز شد براى اين هدف كه حضور و وجود آنان در مناطقى معين و محدود تحت تسلط قرار گيرد و با راندنشان به دامنه‌ها و دشت‌ها كه در آن زمان خارج از لبنان شمرده مى‌شد، خانه و كاشانه‌شان هم تصرف شود و ضربه‌اى به آنان وارد كند كه نشاط و اراده ايستادگى و مقاومت را در نزد ايشان از بين ببرد تا جلوى هر راهى را كه احتمال دارد آنها را از اين وضعيت تنگ و ظلمانى خارج كند و در جانشان آرزوى نجات و بازگشت را زنده كند، ببندد.<ref>ر. ك.: همان، ج 2، ص 385</ref>


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۶۱٬۱۸۹

ویرایش