۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' »' به '»') |
جز (جایگزینی متن - ' ....<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
اصل وجوب رمى جمرات، بهعنوان يكى از مناسك حج، از مسلمات و ضروريات اسلام است و همه علماى اسلام بر آن اتفاق نظر دارند. | اصل وجوب رمى جمرات، بهعنوان يكى از مناسك حج، از مسلمات و ضروريات اسلام است و همه علماى اسلام بر آن اتفاق نظر دارند. | ||
مسئله مهم در باب رمى جمرات اين است كه بدانيم «جمره» چيست، كه بايد سنگها را بهسوى آن پرتاب كرد؟ آيا جمره همين ستونهاست كه امروز به آن سنگ مىزنند يا قطعه زمينى است كه اطراف ستونها قرار دارد يا هر دو؟ | مسئله مهم در باب رمى جمرات اين است كه بدانيم «جمره» چيست، كه بايد سنگها را بهسوى آن پرتاب كرد؟ آيا جمره همين ستونهاست كه امروز به آن سنگ مىزنند يا قطعه زمينى است كه اطراف ستونها قرار دارد يا هر دو؟.<ref>متن كتاب، ص7</ref> | ||
مؤلف در ابتدا، «جمره» در عبارات فقها، اعم از فقهاى شيعه و سنى را متذكر شده است و نظريات هفت تن از فقهاى شيعه و هفت تن از فقهاى اهل سنت را در اين باره آورده و نشان داده كه جمره در عصر آنها به همان قطعه زمينى اطلاق مىشده كه سنگ به آن پرتاب مىكردند. در بين فقهاى شيعه مىتوان به نظريات [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]] در غنيه، [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] در المنتهى، [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در مبسوط و... و از ميان فقهاى اهل سنت مىتوان به نظريات شافعى، مالك، محيىالدين نووى، شهابالدين احمد بن ادريس و... اشاره كرد | مؤلف در ابتدا، «جمره» در عبارات فقها، اعم از فقهاى شيعه و سنى را متذكر شده است و نظريات هفت تن از فقهاى شيعه و هفت تن از فقهاى اهل سنت را در اين باره آورده و نشان داده كه جمره در عصر آنها به همان قطعه زمينى اطلاق مىشده كه سنگ به آن پرتاب مىكردند. در بين فقهاى شيعه مىتوان به نظريات [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]] در غنيه، [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] در المنتهى، [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در مبسوط و... و از ميان فقهاى اهل سنت مىتوان به نظريات شافعى، مالك، محيىالدين نووى، شهابالدين احمد بن ادريس و... اشاره كرد.<ref>همان، ص9-20</ref> | ||
نويسنده در ادامه به بحث لغوى «جمره» اشاره مىكند و مىگويد كه «جمره» چهار معناى «اجتماع قبيله»، «سنگريزه»، «بهسرعت دور شدن» و «قطعه سوزانى از آتش» آمده است... و مىگويد: «از مجموع كلمات فوق استفاده مىشود كه جمرات را از آن جهت جمرات گفتهاند كه يا محل اجتماع سنگريزهها بوده يا به معناى زمينى كه سنگريزهها در آن جمع مىشود بوده است | نويسنده در ادامه به بحث لغوى «جمره» اشاره مىكند و مىگويد كه «جمره» چهار معناى «اجتماع قبيله»، «سنگريزه»، «بهسرعت دور شدن» و «قطعه سوزانى از آتش» آمده است... و مىگويد: «از مجموع كلمات فوق استفاده مىشود كه جمرات را از آن جهت جمرات گفتهاند كه يا محل اجتماع سنگريزهها بوده يا به معناى زمينى كه سنگريزهها در آن جمع مىشود بوده است.<ref>ر.ك: همان، ص28</ref> | ||
در ادامه اين مطلب، متذكر مىشود كه «جمرات» جزء الفاظى نيست كه داراى حقيقت شرعيه يا متشرعه بوده باشد؛ بنابراين، بايد در فهم معناى آن به كتب لغت مراجعه كرد و اطلاق آن بر محلهاى سهگانه، از قبيل اطلاق كلى بر فرد است و كمكم اين واژه براى آن اماكن «علم» شده است | در ادامه اين مطلب، متذكر مىشود كه «جمرات» جزء الفاظى نيست كه داراى حقيقت شرعيه يا متشرعه بوده باشد؛ بنابراين، بايد در فهم معناى آن به كتب لغت مراجعه كرد و اطلاق آن بر محلهاى سهگانه، از قبيل اطلاق كلى بر فرد است و كمكم اين واژه براى آن اماكن «علم» شده است.<ref>همان، ص28</ref> | ||
در ادامه اين بحث، نويسنده رواياتى را ذكر مىكند و هركدام از آنها را در ترازوى نقد و نظر و اجتهاد قرار مىدهد و در پايان مىگويد كه در هيچيك از رواياتى كه آورديم سخنى از ماهيت «جمره» به ميان نيامده، ليكن از تعبيرات موجود در آنها مىتوان اطمينان يافت كه در عصر پيامبر(ص) و ائمه اهلبيت(ع) چيزى جز محل اجتماع سنگريزهها در آن قطعه زمين معين از منى وجود نداشته است | در ادامه اين بحث، نويسنده رواياتى را ذكر مىكند و هركدام از آنها را در ترازوى نقد و نظر و اجتهاد قرار مىدهد و در پايان مىگويد كه در هيچيك از رواياتى كه آورديم سخنى از ماهيت «جمره» به ميان نيامده، ليكن از تعبيرات موجود در آنها مىتوان اطمينان يافت كه در عصر پيامبر(ص) و ائمه اهلبيت(ع) چيزى جز محل اجتماع سنگريزهها در آن قطعه زمين معين از منى وجود نداشته است.<ref>همان، ص39</ref>ايشان سرى به تاريخ «[[مروج الذهب و معادن الجوهر|مروج الذهب]]» مسعودى و «تاريخ كامل» [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] زده و اين مطلب را استخراج كرده كه عرب قبل و بعد از اسلام، قبور افراد منفور را رمى مىكردند؛ درحالىكه در تاريخ بيان نشده كه ستونى بالاى قبور مزبور ساخته باشند و اين مطلب را بهعنوان مؤيد در اختيار قرار مىدهد.<ref>همان، ص39-43</ref> | ||
با اين توضيحاتى كه گذشت مؤلف نتايجى گرفته است كه خلاصه آن اين است: | با اين توضيحاتى كه گذشت مؤلف نتايجى گرفته است كه خلاصه آن اين است: |
ویرایش