پرش به محتوا

الإيضاح في علوم البلاغة، المعاني و البيان و البديع: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ....<ref>' به '.<ref>'
جز (جایگزینی متن - ' »' به '»')
جز (جایگزینی متن - ' ....<ref>' به '.<ref>')
خط ۷۹: خط ۷۹:
هفت: آدرس همه آيات قرآن را كه در كتاب استفاده شده، با استفاده از «المعجم المفهرس» مشخص كردم؛
هفت: آدرس همه آيات قرآن را كه در كتاب استفاده شده، با استفاده از «المعجم المفهرس» مشخص كردم؛


هشت: منابع همه شواهد شعرى را در جاى خودش مشخص كردم ....<ref>الإيضاح في علوم البلاغة، ص 6</ref>
هشت: منابع همه شواهد شعرى را در جاى خودش مشخص كردم.<ref>الإيضاح في علوم البلاغة، ص 6</ref>


2. مصحح، زندگى خطيب قزوينى و تحصيلات و اشتغالات و آثار علمى او را به‌صورت مختصر و مفيد نوشته است. از جمله تأكيد كرده است كه خطيب قزوينى كه بسيار باهوش و تيزذهن، شيرين‌كلام و خوش‌منظر و اهل انصاف بود و خطّ خوشى هم داشت و به ترتيب در روم، دمشق و مصر نيز قضاوت مى‌كرد و به دستور سلطان در مصر در جامع القلعة خطابه مى‌خواند، مردم را به فراگيرى اصول فقه و معانى و بيان تشويق مى‌كرد. او همچنين منابع متعددى براى شرح حال وى ياد كرده است ....<ref>همان، ص 8 - 9</ref>
2. مصحح، زندگى خطيب قزوينى و تحصيلات و اشتغالات و آثار علمى او را به‌صورت مختصر و مفيد نوشته است. از جمله تأكيد كرده است كه خطيب قزوينى كه بسيار باهوش و تيزذهن، شيرين‌كلام و خوش‌منظر و اهل انصاف بود و خطّ خوشى هم داشت و به ترتيب در روم، دمشق و مصر نيز قضاوت مى‌كرد و به دستور سلطان در مصر در جامع القلعة خطابه مى‌خواند، مردم را به فراگيرى اصول فقه و معانى و بيان تشويق مى‌كرد. او همچنين منابع متعددى براى شرح حال وى ياد كرده است.<ref>همان، ص 8 - 9</ref>


3. نويسنده در مقدمه‌اش كه مشخصات نگارش آن نيز معلوم نيست، تأكيد كرده است كه اين كتاب در علم بلاغت و توابع آن است و آن را ايضاح ناميدم و آن را بر طبق نظم كتاب مختصر خودم كه «تلخيص المفتاح» ناميده‌ام، قرار دادم و مطالب را مقدارى توضيح دادم تا مانند شرح بر آن كتاب باشد و مواضع مشكل آن كتاب را حل كردم و مبهماتش را روشن ساختم و آنچه در «تلخيص المفتاح» نبود، ولى در «مفتاح العلوم» سكاكى بود، بدان افزودم و آنچه در «مفتاح العلوم» نبود، از عبدالقاهر جرجانى در دو كتابش، «دلائل الإعجاز» و «أسرار البلاغة» گرفتم و همچنين از كلام ديگران نيز هرچه توانستم، برگرفتم و خلاصه همه آن موارد را استخراج و تهذيب كرده و منظم ساختم تا آنكه هر چيزى در جاى خودش قرار گرفت و همچنين هرچه به فكر خودم رسيد و در جاى ديگرى نيز نبود، به آن افزودم؛ پس سپاس خداى را كه اين اثر، جامع مطالبى شد كه در جاهاى گوناگون پراكنده است ....<ref>همان، ص 11</ref>
3. نويسنده در مقدمه‌اش كه مشخصات نگارش آن نيز معلوم نيست، تأكيد كرده است كه اين كتاب در علم بلاغت و توابع آن است و آن را ايضاح ناميدم و آن را بر طبق نظم كتاب مختصر خودم كه «تلخيص المفتاح» ناميده‌ام، قرار دادم و مطالب را مقدارى توضيح دادم تا مانند شرح بر آن كتاب باشد و مواضع مشكل آن كتاب را حل كردم و مبهماتش را روشن ساختم و آنچه در «تلخيص المفتاح» نبود، ولى در «مفتاح العلوم» سكاكى بود، بدان افزودم و آنچه در «مفتاح العلوم» نبود، از عبدالقاهر جرجانى در دو كتابش، «دلائل الإعجاز» و «أسرار البلاغة» گرفتم و همچنين از كلام ديگران نيز هرچه توانستم، برگرفتم و خلاصه همه آن موارد را استخراج و تهذيب كرده و منظم ساختم تا آنكه هر چيزى در جاى خودش قرار گرفت و همچنين هرچه به فكر خودم رسيد و در جاى ديگرى نيز نبود، به آن افزودم؛ پس سپاس خداى را كه اين اثر، جامع مطالبى شد كه در جاهاى گوناگون پراكنده است.<ref>همان، ص 11</ref>


4. نويسنده با بيان اين مطلب كه در مورد تفسير فصاحت و بلاغت، اقوال متعددى وجود دارد، به بحث درباره تعريف فصاحت و بلاغت پرداخته و بلاغت را منحصر در علم معانى و بيان دانسته و علم بديع را تابع علوم معانى و بيان قرار داده است ....<ref>همان، ص 13 - 22</ref>
4. نويسنده با بيان اين مطلب كه در مورد تفسير فصاحت و بلاغت، اقوال متعددى وجود دارد، به بحث درباره تعريف فصاحت و بلاغت پرداخته و بلاغت را منحصر در علم معانى و بيان دانسته و علم بديع را تابع علوم معانى و بيان قرار داده است.<ref>همان، ص 13 - 22</ref>


5. نويسنده، مقصود از علم معانى را منحصر در هشت باب دانسته است: «احوال اسناد خبرى»؛ «احوال مسنداليه»؛ «احوال مسند»؛ «احوال متعلقات فعل»؛ «قصر»؛ «انشاء»؛ «فصل و وصل» و «ايجاز و اطناب و مساوات». او سپس وجه اين انحصار را توضيح داده است ....<ref>همان، ص 24</ref>
5. نويسنده، مقصود از علم معانى را منحصر در هشت باب دانسته است: «احوال اسناد خبرى»؛ «احوال مسنداليه»؛ «احوال مسند»؛ «احوال متعلقات فعل»؛ «قصر»؛ «انشاء»؛ «فصل و وصل» و «ايجاز و اطناب و مساوات». او سپس وجه اين انحصار را توضيح داده است.<ref>همان، ص 24</ref>


6. نويسنده با اشاره به تعريفى كه سكاكى براى بلاغت مطرح كرده، اين مطلب را كه او فصاحت را به دو قسم لفظى و معنوى تقسيم كرده، توضيح داده و سپس به‌عنوان مثال، نكته‌هاى موجود در آيه '''«وَ قِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَ يَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْمَاءُ وَ قُضِي الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»''' ....<ref>هود: 44</ref>را از نظر فصاحت و بلاغت تشريح كرده است ....<ref>همان، ص 251</ref>
6. نويسنده با اشاره به تعريفى كه سكاكى براى بلاغت مطرح كرده، اين مطلب را كه او فصاحت را به دو قسم لفظى و معنوى تقسيم كرده، توضيح داده و سپس به‌عنوان مثال، نكته‌هاى موجود در آيه '''«وَ قِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَ يَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْمَاءُ وَ قُضِي الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»'''.<ref>هود: 44</ref>را از نظر فصاحت و بلاغت تشريح كرده است.<ref>همان، ص 251</ref>


7. استاد ابراهيم شمس‌ الدين در پاورقى‌هاى عالمانه‌اش كوشيده تا منابع مباحث را استخراج و ارائه كند و در اكثر موارد موفق شده و مستندات را آورده ....<ref>به‌عنوان مثال: همان، ص 31، پاورقى 1؛ ص 58، پاورقى 4؛ ص 122، پاورقى 1 و...</ref>و البته گاهى نيز توفيق نيافته و يادآور شده كه مطلب مذكور در منابع قابل دسترس، پيدا نشد ....<ref>همان، ص 37، پاورقى 1؛ ص 121، پاورقى 1 و ص 133، پاورقى 5</ref>همچنين ايشان در مواردى، كتاب‌ها يا شخصيت‌ها و انديشمندان مورد بحث، مانند عبدالقاهر جرجانى، امرؤالقيس، [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] و... را معرفى كرده است ....<ref>همان، ص 11، پاورقى 1 و 2؛ ص 13، پاورقى 1؛ ص 16، پاورقى 1</ref>
7. استاد ابراهيم شمس‌ الدين در پاورقى‌هاى عالمانه‌اش كوشيده تا منابع مباحث را استخراج و ارائه كند و در اكثر موارد موفق شده و مستندات را آورده.<ref>به‌عنوان مثال: همان، ص 31، پاورقى 1؛ ص 58، پاورقى 4؛ ص 122، پاورقى 1 و...</ref>و البته گاهى نيز توفيق نيافته و يادآور شده كه مطلب مذكور در منابع قابل دسترس، پيدا نشد.<ref>همان، ص 37، پاورقى 1؛ ص 121، پاورقى 1 و ص 133، پاورقى 5</ref>همچنين ايشان در مواردى، كتاب‌ها يا شخصيت‌ها و انديشمندان مورد بحث، مانند عبدالقاهر جرجانى، امرؤالقيس، [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] و... را معرفى كرده است.<ref>همان، ص 11، پاورقى 1 و 2؛ ص 13، پاورقى 1؛ ص 16، پاورقى 1</ref>


بيشتر پاورقى‌هاى مصحح محترم، توضيحى و استنادى است و گاه، انتقادى و يا تركيبى - توضيحى، استنادى و انتقادى ....<ref>همان، ص 123، پاورقى 1</ref>همچنين مصحح محترم در پاورقى‌ها، منابع شواهد شعرى را ذكر كرده و وزن عروضى اشعار آن را معين كرده كه مثلاً «من الطويل» يا «من البسيط» يا «من السريع» يا «من المتقارب» و... ....<ref>همان، ص 255، پاورقى 3 و...</ref>
بيشتر پاورقى‌هاى مصحح محترم، توضيحى و استنادى است و گاه، انتقادى و يا تركيبى - توضيحى، استنادى و انتقادى.<ref>همان، ص 123، پاورقى 1</ref>همچنين مصحح محترم در پاورقى‌ها، منابع شواهد شعرى را ذكر كرده و وزن عروضى اشعار آن را معين كرده كه مثلاً «من الطويل» يا «من البسيط» يا «من السريع» يا «من المتقارب» و....<ref>همان، ص 255، پاورقى 3 و...</ref>


8. مصحح محترم در پايان، فهرست‌هاى فنى (آيات، اشعار، انصاف و اجزاء ابيات و مطالب) براى كتاب حاضر تنظيم كرده است ....<ref>همان، ص 327 - 415</ref>
8. مصحح محترم در پايان، فهرست‌هاى فنى (آيات، اشعار، انصاف و اجزاء ابيات و مطالب) براى كتاب حاضر تنظيم كرده است.<ref>همان، ص 327 - 415</ref>


9. شايان ذكر است كه اثر حاضر از نظر منزلت علمى، از آثار شاخص و سرنوشت‌ساز در تاريخ علم محسوب مى‌شود و نظم موجود در ساختار علمى علوم بلاغى (معانى، بيان و بديع) كه امروزه پذيرفته شده است، ثمره تلاش علمى خطيب قزوينى در اين اثر ارزنده است.
9. شايان ذكر است كه اثر حاضر از نظر منزلت علمى، از آثار شاخص و سرنوشت‌ساز در تاريخ علم محسوب مى‌شود و نظم موجود در ساختار علمى علوم بلاغى (معانى، بيان و بديع) كه امروزه پذيرفته شده است، ثمره تلاش علمى خطيب قزوينى در اين اثر ارزنده است.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش