۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رشيدالدين وطواط' به 'رشيدالدين وطواط ') |
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به مطالب مفيد و جالب ذيل كافى است: | براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به مطالب مفيد و جالب ذيل كافى است: | ||
#صدرآراى مجالس انبساط، مولانا [[رشید وطواط، محمد بن محمد|رشيدالدين وطواط]] ، كه اصلش از بلخ است و نامش عبدالجليل... چونكه كوتاهقامت و حقيرالجثه بود، لهذا به وطواط شهرت يافته و در فضل و كمال كوس بلندنامى مىنواخت و در اقران و اماثل لواى خوشكلامى مىافراخت و به فرط لياقت در قلوب ملوك و سلاطين جا داشته و به خدمت سلطان خوارزمشاه خيلى مكرم و محترم بوده و در صلات قصايد مدحيه فوائد كثيره برداشته و تا آخر حيات سلطان به كمال عزت و اعتبار به ملازمت و مصاحبت اختصاص داشت و بعد وفاتش با پسر وى، آلب ارسلان تا هفده سال بهعنوان شايسته به سر برد و پس از فوت وى پيش سلطان محمود، نبيره خوارزمشاه هم به حسب استدعا برخورد. | #صدرآراى مجالس انبساط، مولانا [[رشید وطواط، محمد بن محمد|رشيدالدين وطواط]]، كه اصلش از بلخ است و نامش عبدالجليل... چونكه كوتاهقامت و حقيرالجثه بود، لهذا به وطواط شهرت يافته و در فضل و كمال كوس بلندنامى مىنواخت و در اقران و اماثل لواى خوشكلامى مىافراخت و به فرط لياقت در قلوب ملوك و سلاطين جا داشته و به خدمت سلطان خوارزمشاه خيلى مكرم و محترم بوده و در صلات قصايد مدحيه فوائد كثيره برداشته و تا آخر حيات سلطان به كمال عزت و اعتبار به ملازمت و مصاحبت اختصاص داشت و بعد وفاتش با پسر وى، آلب ارسلان تا هفده سال بهعنوان شايسته به سر برد و پس از فوت وى پيش سلطان محمود، نبيره خوارزمشاه هم به حسب استدعا برخورد. | ||
#:كتاب حدائق السحر در صنايع شعرى از تصنيفات اوست. آخر كار به عمر نود و هفت سالگى در سنه ثمان و سبعين و خمسمائة مرغ روحش به مرغزار بقا پر پرواز گشود و جسد خاكى در جرجانيه خوارزم آسود. از طبع نقاد اوست:{{شعر}} | #:كتاب حدائق السحر در صنايع شعرى از تصنيفات اوست. آخر كار به عمر نود و هفت سالگى در سنه ثمان و سبعين و خمسمائة مرغ روحش به مرغزار بقا پر پرواز گشود و جسد خاكى در جرجانيه خوارزم آسود. از طبع نقاد اوست:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''يكى منم كه اگر صد هزار جان بودم''|2=''به جان تو كه كنم جمله را به تو تسليم''}} | #:{{ب|''يكى منم كه اگر صد هزار جان بودم''|2=''به جان تو كه كنم جمله را به تو تسليم''}} |
ویرایش