۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - ')ش' به ') ش') |
||
| خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
علت صلح امام حسن با معاويه نيز در ادامه اين بحث آمده و در اينجا نيز مقايسهاى ميان آنچه سيد مرتضى در «التنزية» آورده، با مطالب «تاريخ الاسلام» ذهبى انجام داده است. تكيه عمده وى روى نقاط ضعف سپاه امام و مردم عراق است.<ref>همان، ص146 121</ref> | علت صلح امام حسن با معاويه نيز در ادامه اين بحث آمده و در اينجا نيز مقايسهاى ميان آنچه سيد مرتضى در «التنزية» آورده، با مطالب «تاريخ الاسلام» ذهبى انجام داده است. تكيه عمده وى روى نقاط ضعف سپاه امام و مردم عراق است.<ref>همان، ص146 121</ref> | ||
بحث بعدى وى درباره قيام امام حسين(ع)و علت آن است. اشاره شد كه اصل اين بحث به خاطر نكتهاى بود كه [[ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابىالحديد]] گفته بود و آن اين كه هر دو امام ياورى نداشتند. يكى قيام كرد و ديگرى نكرد. مؤلف كه قائل به عصمت است، در بخش قبل كوشيد تا علت صلح را نشان دهد. در اين بحث، علت قيام امام حسين(ع)شرح داده مىشود. وى بحث را با عبارات سيد مرتضى در «تنزية الانبياء و الائمة»، درباره علت قيام امام حسين(ع)آغاز كرده و سپس كوشيده است تا با استفاده از مآخذ تاريخى، ديدگاه خود را اثبات كند. | بحث بعدى وى درباره قيام امام حسين(ع)و علت آن است. اشاره شد كه اصل اين بحث به خاطر نكتهاى بود كه [[ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابىالحديد]] گفته بود و آن اين كه هر دو امام ياورى نداشتند. يكى قيام كرد و ديگرى نكرد. مؤلف كه قائل به عصمت است، در بخش قبل كوشيد تا علت صلح را نشان دهد. در اين بحث، علت قيام امام حسين(ع) شرح داده مىشود. وى بحث را با عبارات سيد مرتضى در «تنزية الانبياء و الائمة»، درباره علت قيام امام حسين(ع)آغاز كرده و سپس كوشيده است تا با استفاده از مآخذ تاريخى، ديدگاه خود را اثبات كند. | ||
عمده منبع اين بخش به لحاظ ديدگاهى، نظرات سيد مرتضى و به لحاظ تاريخى مطالبى است كه ذهبى يا [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] درباره وقايعى كه منجر به قيام كربلا شد آوردهاند. در لابلاى اين مباحث مىتوان ديدگاههاى تازهاى را كه متفاوت با برخى از نگاههاى رايج در اين زمينه، در ايران صفوى بوده ملاحظه كرد. به خصوص از زاويه تمسك به منابع عمومى تاريخى و نگاه معتدل نويسنده. اين بحث مىتواند ديدگاه جالبى را درباره واقعه عاشورا به دست دهد. نويسنده براى قانع كردن مخالفان، از قيام حره و قيام عبدالله بن زبير و اين كه شورش عليه يزيد جايز بوده استفاده كرده و بدين ترتيب ديدگاه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] مالكى ناصبى را كه گفته بود امام حسين(ع)با شمشير جدش كشته شد، نقد كرده است.<ref>همان، ص153 148</ref> | عمده منبع اين بخش به لحاظ ديدگاهى، نظرات سيد مرتضى و به لحاظ تاريخى مطالبى است كه ذهبى يا [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] درباره وقايعى كه منجر به قيام كربلا شد آوردهاند. در لابلاى اين مباحث مىتوان ديدگاههاى تازهاى را كه متفاوت با برخى از نگاههاى رايج در اين زمينه، در ايران صفوى بوده ملاحظه كرد. به خصوص از زاويه تمسك به منابع عمومى تاريخى و نگاه معتدل نويسنده. اين بحث مىتواند ديدگاه جالبى را درباره واقعه عاشورا به دست دهد. نويسنده براى قانع كردن مخالفان، از قيام حره و قيام عبدالله بن زبير و اين كه شورش عليه يزيد جايز بوده استفاده كرده و بدين ترتيب ديدگاه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] مالكى ناصبى را كه گفته بود امام حسين(ع)با شمشير جدش كشته شد، نقد كرده است.<ref>همان، ص153 148</ref> | ||
در ادامه، مرورى بر فضائل اهل بيت(ع) و ياد برخى از اعلام آنان، از جمله امامان اثناعشر(ع)شده است. اين بخش كتاب، بيش از همه منقول از «الصواعق المحرقة» و افزودههايى است كه مؤلف از منابع ديگر در اين زمينه دارد. منهاى آنچه كه از مآخذ مشهور در اين باره نقل كرده كه يكى از آنها، «ارشاد» [[مفید، محمد بن محمد|شيخ مفيد]] است كه گهگاه اشاراتى به شخصيتهاى معروف علوى و تاريخ زندگى آنان دارد كه بايد آنها را مطالب تازه اين بخش دانست. | در ادامه، مرورى بر فضائل اهل بيت(ع) و ياد برخى از اعلام آنان، از جمله امامان اثناعشر(ع) شده است. اين بخش كتاب، بيش از همه منقول از «الصواعق المحرقة» و افزودههايى است كه مؤلف از منابع ديگر در اين زمينه دارد. منهاى آنچه كه از مآخذ مشهور در اين باره نقل كرده كه يكى از آنها، «ارشاد» [[مفید، محمد بن محمد|شيخ مفيد]] است كه گهگاه اشاراتى به شخصيتهاى معروف علوى و تاريخ زندگى آنان دارد كه بايد آنها را مطالب تازه اين بخش دانست. | ||
نويسنده پس از اشاره كوتاهى كه به اميرانى از نسل سادات حسنى دارد، در ادامه به معرفى شخصيتهايى از فرزندان امام حسين(ع)مىپردازد و سپس با نقل عبارتى از «النفحة»، فصلى درباره برخى از ملوك هند كه به زعم او از سادات بودهاند آورده و سپس توضيحاتى بر آن افزوده است. | نويسنده پس از اشاره كوتاهى كه به اميرانى از نسل سادات حسنى دارد، در ادامه به معرفى شخصيتهايى از فرزندان امام حسين(ع)مىپردازد و سپس با نقل عبارتى از «النفحة»، فصلى درباره برخى از ملوك هند كه به زعم او از سادات بودهاند آورده و سپس توضيحاتى بر آن افزوده است. | ||
ویرایش