پرش به محتوا

أصول التفسير و التأويل؛ مقارنة منهجية بين آراء الطباطبائي و أبرز المفسرين: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۴۴: خط ۴۴:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
نویسنده در مقدمه، به گوشه‌هایی از زندگانی و حیات علمی [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبائی]] و آثار او اشاره کرده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص7-100</ref>.
نویسنده در مقدمه، به گوشه‌هایی از زندگانی و حیات علمی [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبائی]] و آثار او اشاره کرده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص7-100</ref>.


===اصل اول، حجیت ظواهر قرآن===
===اصل اول، حجیت ظواهر قرآن===
خط ۶۴: خط ۶۴:
===اصل دوم، تفسیر قرآن به قرآن===
===اصل دوم، تفسیر قرآن به قرآن===
اصل دوم، تفسیر قرآن به قرآن؛ نویسنده در ابتدا به‌صورت اجمالی به تاریخ این روش اشاره کرده و در ادامه، این روش را در سه بخش زیر، بررسی نموده است:
اصل دوم، تفسیر قرآن به قرآن؛ نویسنده در ابتدا به‌صورت اجمالی به تاریخ این روش اشاره کرده و در ادامه، این روش را در سه بخش زیر، بررسی نموده است:
# نظریه تفسیر قرآن به قرآن؛ از جمله مفسرینی که از این روش استفاده کرده‌اند، عبارت‌اند از [[طبری، محمد بن جریر|طبری]]، [[فخر رازی، محمد بن عمر|رازی]]، [[طبرسی، فضل بن حسن|طبرسی]]، [[طوسی، محمد بن حسن|طوسی]] و [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبائی]] . نویسنده معتقد است که بنای این گروه از مفسرین، روایاتی از پیامبر(ص) و ائمه(ع) است که در آن‌ها به تفسیر و تصدیق بعضی از آیات قرآن به‌واسطه بعض آیات دیگر، اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص160-169</ref>.
# نظریه تفسیر قرآن به قرآن؛ از جمله مفسرینی که از این روش استفاده کرده‌اند، عبارت‌اند از [[طبری، محمد بن جریر|طبری]]، [[فخر رازی، محمد بن عمر|رازی]]، [[طبرسی، فضل بن حسن|طبرسی]]، [[طوسی، محمد بن حسن|طوسی]] و [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبائی]] . نویسنده معتقد است که بنای این گروه از مفسرین، روایاتی از پیامبر(ص) و ائمه(ع) است که در آن‌ها به تفسیر و تصدیق بعضی از آیات قرآن به‌واسطه بعض آیات دیگر، اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص160-169</ref>.
# نقش حدیث در تفسیر قرآن؛ نویسنده در ابتدا، نگاهی به تاریخ حدیث و برخورد مسلمانان با آن، پس از رحلت رسول اکرم(ص) انداخته و در سه مرحله، نقش، پیامبر(ع)، ائمه(ع) و صحابه در فهم قرآن را بررسی کرده است<ref>ر.ک: همان، ص170-185</ref>.
# نقش حدیث در تفسیر قرآن؛ نویسنده در ابتدا، نگاهی به تاریخ حدیث و برخورد مسلمانان با آن، پس از رحلت رسول اکرم(ص) انداخته و در سه مرحله، نقش، پیامبر(ع)، ائمه(ع) و صحابه در فهم قرآن را بررسی کرده است<ref>ر.ک: همان، ص170-185</ref>.
# نقش عقل در فهم و تفسیر قرآن؛ امکان اعتماد بر نتایج استدلالات عقلی در فهم زوایای مختلفی از فکر و عقیده، از جمله مسائل اساسی است که معرکه آراء بوده و نزاع فراوانی پیرامون آن صورت گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص186-207</ref>.
# نقش عقل در فهم و تفسیر قرآن؛ امکان اعتماد بر نتایج استدلالات عقلی در فهم زوایای مختلفی از فکر و عقیده، از جمله مسائل اساسی است که معرکه آراء بوده و نزاع فراوانی پیرامون آن صورت گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص186-207</ref>.


===اصل سوم، تفسیر به رأی===
===اصل سوم، تفسیر به رأی===
در اصل سوم، تفسیر به رأی، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و نظر برخی از علما و دانشمندان، پیرامون صحت‌وسقم این مسئله، مطرح شده است. این علما، عبارت‌اند از:[[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]، [[طوسی، محمد بن حسن|طوسی]]، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]]، [[آلوسی، محمود بن عبدالله|آلوسی]]، [[ابن عاشور، محمدطاهر|ابن عاشور تونسی]]، [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبائی]]، [[خمینی، سید روح‌الله|امام خمینی(ره)]]   و [[صدر، محمدباقر|شهید صدر]] <ref>ر.ک: همان، ص211-238</ref>.  
در اصل سوم، تفسیر به رأی، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و نظر برخی از علما و دانشمندان، پیرامون صحت‌وسقم این مسئله، مطرح شده است. این علما، عبارت‌اند از:[[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]، [[طوسی، محمد بن حسن|طوسی]]، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]]، [[آلوسی، محمود بن عبدالله|آلوسی]]، [[ابن عاشور، محمدطاهر|ابن عاشور تونسی]]، [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبائی]]، [[خمینی، سید روح‌الله|امام خمینی(ره)]] و [[صدر، محمدباقر|شهید صدر]] <ref>ر.ک: همان، ص211-238</ref>.  


===اصل چهارم، محکم و متشابه===
===اصل چهارم، محکم و متشابه===
خط ۷۶: خط ۷۶:
الف) معنی محکم و متشابه قرآن؛ در این زمینه، اقوالی مطرح شده است از جمله این‌که:
الف) معنی محکم و متشابه قرآن؛ در این زمینه، اقوالی مطرح شده است از جمله این‌که:


# محکمات، آیات 151 تا 153 سوره انعام بوده و متشابهات، اسماء حروف هجایی مذکور در اول برخی از سور می‌باشند که بر یهود متشابه شده و گمان کردند که طبق حساب جمل، مدت حیات امت اسلامی را معین کرده‌اند؛ این قول، مربوط به [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] است<ref>ر.ک: همان، ص246-247</ref>.
# محکمات، آیات 151 تا 153 سوره انعام بوده و متشابهات، اسماء حروف هجایی مذکور در اول برخی از سور می‌باشند که بر یهود متشابه شده و گمان کردند که طبق حساب جمل، مدت حیات امت اسلامی را معین کرده‌اند؛ این قول، مربوط به [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] است<ref>ر.ک: همان، ص246-247</ref>.
# محکمات، حروف مقطعه ابتدای سوره‌ها و متشابهات، غیر آن‌ها است و این همان قول ابی فاخته است<ref>ر.ک: همان، ص247</ref>.
# محکمات، حروف مقطعه ابتدای سوره‌ها و متشابهات، غیر آن‌ها است و این همان قول ابی فاخته است<ref>ر.ک: همان، ص247</ref>.
# الفاظ یا یک معنا را دنبال می‌کنند یا اینکه معانی متعددی را در خود نهفته دارند که برخی از معانی آن‌ها بر برخی دیگر رجحان دارند بنابراین برخی از الفاظ که نص در معنا هستند مبین و جزء محکمات هستند و الفاظ مؤول و مشترک که مجمل‌اند، در زمره متشابهات واقع می‌شوند<ref>ر.ک: همان، ص248-249</ref>.
# الفاظ یا یک معنا را دنبال می‌کنند یا اینکه معانی متعددی را در خود نهفته دارند که برخی از معانی آن‌ها بر برخی دیگر رجحان دارند بنابراین برخی از الفاظ که نص در معنا هستند مبین و جزء محکمات هستند و الفاظ مؤول و مشترک که مجمل‌اند، در زمره متشابهات واقع می‌شوند<ref>ر.ک: همان، ص248-249</ref>.
# متشابهات، آیات منسوخِ و محکمات، آیات ناسخِ هستند و این قول ابن مسعود، [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] و برخی از صحابه است<ref>ر.ک: همان، ص250</ref>.
# متشابهات، آیات منسوخِ و محکمات، آیات ناسخِ هستند و این قول ابن مسعود، [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] و برخی از صحابه است<ref>ر.ک: همان، ص250</ref>.
#محکم، آیه‌ای است که دلیل آن واضح بوده و معرفت به متشابه، نیازمند تدبر و تأمل است و این همان نظر اصم است<ref>همان</ref>.
#محکم، آیه‌ای است که دلیل آن واضح بوده و معرفت به متشابه، نیازمند تدبر و تأمل است و این همان نظر اصم است<ref>همان</ref>.
# هر آیه‌ای که امکان تحصیل معرفت به آن باشد، محکم و غیر آن، متشابه است<ref>همان، ص252</ref>.
# هر آیه‌ای که امکان تحصیل معرفت به آن باشد، محکم و غیر آن، متشابه است<ref>همان، ص252</ref>.
خط ۸۸: خط ۸۸:
1- نظریه تأویل در قرآن؛ پس از ارائه مقدمه‌ای در بیان معنای لغوی و اصطلاحی تأویل، در سه فصل دنبال شده است:
1- نظریه تأویل در قرآن؛ پس از ارائه مقدمه‌ای در بیان معنای لغوی و اصطلاحی تأویل، در سه فصل دنبال شده است:
# اتجاهات اساسی در فهم تأویل قرآن، که عبارت‌اند از: تأویل از مقوله معناست؛ در این رابطه، دو نظریه زیر مطرح و مورد بحث قرار گرفته است: مراد از تأویل، تفسیر است؛ منظور از آن، اخذ معنای مخالف ظاهر لفظ است؛ و تأویل از امور عینی است<ref>همان، ص299-304</ref>. نویسنده برای قول دوم به نظریه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان، ص304</ref>.
# اتجاهات اساسی در فهم تأویل قرآن، که عبارت‌اند از: تأویل از مقوله معناست؛ در این رابطه، دو نظریه زیر مطرح و مورد بحث قرار گرفته است: مراد از تأویل، تفسیر است؛ منظور از آن، اخذ معنای مخالف ظاهر لفظ است؛ و تأویل از امور عینی است<ref>همان، ص299-304</ref>. نویسنده برای قول دوم به نظریه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان، ص304</ref>.
# بررسی این نکته که آیا تأویل قرآن توسط غیر خداوند، ممکن است یا خیر؟ نویسنده در این زمینه، ابتدا معنای راسخون در علم را مورد مطالعه قرار داده، پس از بررسی دیدگاه [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبایی]] در این رابطه، از علم اهل‌بیت به تأویل قرآن بحث کرده است<ref>ر.ک: همان، ص343-347</ref>.
# بررسی این نکته که آیا تأویل قرآن توسط غیر خداوند، ممکن است یا خیر؟ نویسنده در این زمینه، ابتدا معنای راسخون در علم را مورد مطالعه قرار داده، پس از بررسی دیدگاه [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبایی]] در این رابطه، از علم اهل‌بیت به تأویل قرآن بحث کرده است<ref>ر.ک: همان، ص343-347</ref>.
# نظریه عرفا پیرامون تأویل قرآن؛ که در چهار بخش زیر، دنبال شده است:  
# نظریه عرفا پیرامون تأویل قرآن؛ که در چهار بخش زیر، دنبال شده است:  


ضرورت تأویل و اهمیت آن؛ در این قسمت، قول [[جوادی آملی، عبدالله|علامه آملی]] مورد تحلیل قرار گرفته است. ایشان معتقدند که تأویل بر دو قسم است: تأویل برای فتنه و فساد در دین و اعتقادات؛ تأویل برای خیر، صواب، هدایت و ارشاد<ref>ر.ک: همان، ص363-379</ref>.
ضرورت تأویل و اهمیت آن؛ در این قسمت، قول [[جوادی آملی، عبدالله|علامه آملی]] مورد تحلیل قرار گرفته است. ایشان معتقدند که تأویل بر دو قسم است: تأویل برای فتنه و فساد در دین و اعتقادات؛ تأویل برای خیر، صواب، هدایت و ارشاد<ref>ر.ک: همان، ص363-379</ref>.


معنای تأویل و اقسام آن؛ که عبارت‌اند از تأویل اهل باطل (اخذ به متشابهات و تأویل به رأی آن) و تأویل راسخان در علم که بر دو قسم است: قسمی متعلق به ارباب ظاهر و اهل شریعت و قسمی، متعلق به اهل باطن و ارباب طریقت<ref>همان، ص379-381</ref>.  
معنای تأویل و اقسام آن؛ که عبارت‌اند از تأویل اهل باطل (اخذ به متشابهات و تأویل به رأی آن) و تأویل راسخان در علم که بر دو قسم است: قسمی متعلق به ارباب ظاهر و اهل شریعت و قسمی، متعلق به اهل باطن و ارباب طریقت<ref>همان، ص379-381</ref>.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش