پرش به محتوا

الشيعة العربية و الزيدية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' »' به '»')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۴۱: خط ۴۱:


==ساختار==
==ساختار==
کتاب مشتمل بر مقدمه‌‌ای یک صفحه‌ای از نویسنده، مقدمه‌ای ده صفحه‌ای به قلم [[خسروشاهی، هادی|سید هادی خسروشاهی]]، مقدمه‌ دیگری در هفت صفحه از نویسنده و متن کتاب است که در شش باب و هر باب در ضمن فصولی نگارش شده است.
کتاب مشتمل بر مقدمه‌‌ای یک صفحه‌ای از نویسنده، مقدمه‌ای ده صفحه‌ای به قلم [[خسروشاهی، هادی|سید هادی خسروشاهی]]، مقدمه‌ دیگری در هفت صفحه از نویسنده و متن کتاب است که در شش باب و هر باب در ضمن فصولی نگارش شده است.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
[[خسروشاهی، هادی|سید هادی خسروشاهی]] در مقدمه‌اش بر کتاب پس از ذکر مطالبی درباره تاریخ تشیع، بین شیعه به معنای پیروان امام و شیعیان ورشکسته‌ای که از طریق تشیع کاسبی می‌کنند، فرق قائل شده است. وی شیعه حقیقی را کسی دانسته که هیچ‌گاه اعتقادش را فدای مصلحت خاصی نمی‌کند و از وسیله و روش غیر مشروع برای رسیدن به آنچه رنگی از مشروعیت به آن کشیده، استفاده نمی‌کند شیعه مخلص کسی است که همواره از اصول فرهنگش حراست می‌کند<ref>ر.ک: مقدمه، ص9-8</ref>.
[[خسروشاهی، هادی|سید هادی خسروشاهی]] در مقدمه‌اش بر کتاب پس از ذکر مطالبی درباره تاریخ تشیع، بین شیعه به معنای پیروان امام و شیعیان ورشکسته‌ای که از طریق تشیع کاسبی می‌کنند، فرق قائل شده است. وی شیعه حقیقی را کسی دانسته که هیچ‌گاه اعتقادش را فدای مصلحت خاصی نمی‌کند و از وسیله و روش غیر مشروع برای رسیدن به آنچه رنگی از مشروعیت به آن کشیده، استفاده نمی‌کند شیعه مخلص کسی است که همواره از اصول فرهنگش حراست می‌کند<ref>ر.ک: مقدمه، ص9-8</ref>.


وی در ادامه با استناد به سخنان [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبایی]] و [[امینی نجفی، عبدالحسین|علامه امینی]]، اتحاد و تقریب اسلامی را یک اصل دانسته و کتاب حاضر را تلاشی راستین در این راه دانسته است. او این کتاب را گامی بزرگ در معرفی تشیع و تاریخ تشیع دانسته است که به مصادر اصلی که مجالی برای انکار آن‌ها نیست استفاده کرده است و به‌ویژه اینکه اغلب این کتب از خود برادران اهل سنت است<ref>ر.ک: مقدمه، ص15-13</ref>. سپس ضرورت نیاز به آثاری معتدل و موضوعی ازاین‌دست که تاریخ شیعه و تشیع را روشن می‌کند متذکر می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص16</ref>. او البته خاطرنشان می‌کند که در برخی موضوعات مانند پیدایش تشیع موافق نیست، اما این موضوع سبب کاهش ارزش و اهمیت کتاب نمی‌شود، همچنان که سبب کاهش رتبه استاد فیومی و ارزش علمی والایی که او را سزاوار تعمق در مثل این قضیه مهم می‌کند که در شناسایی تاریخ شیعه و تشیع و در آینده در تقریب شیعه و سنی سهم دارد؛ چراکه اساس تقریب بر معرفت است که جهل و شک را که پایه جدایی مسلمین است را برطرف می‌کند<ref>ر.ک: همان</ref>.
وی در ادامه با استناد به سخنان [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبایی]] و [[امینی نجفی، عبدالحسین|علامه امینی]]، اتحاد و تقریب اسلامی را یک اصل دانسته و کتاب حاضر را تلاشی راستین در این راه دانسته است. او این کتاب را گامی بزرگ در معرفی تشیع و تاریخ تشیع دانسته است که به مصادر اصلی که مجالی برای انکار آن‌ها نیست استفاده کرده است و به‌ویژه اینکه اغلب این کتب از خود برادران اهل سنت است<ref>ر.ک: مقدمه، ص15-13</ref>. سپس ضرورت نیاز به آثاری معتدل و موضوعی ازاین‌دست که تاریخ شیعه و تشیع را روشن می‌کند متذکر می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص16</ref>. او البته خاطرنشان می‌کند که در برخی موضوعات مانند پیدایش تشیع موافق نیست، اما این موضوع سبب کاهش ارزش و اهمیت کتاب نمی‌شود، همچنان که سبب کاهش رتبه استاد فیومی و ارزش علمی والایی که او را سزاوار تعمق در مثل این قضیه مهم می‌کند که در شناسایی تاریخ شیعه و تشیع و در آینده در تقریب شیعه و سنی سهم دارد؛ چراکه اساس تقریب بر معرفت است که جهل و شک را که پایه جدایی مسلمین است را برطرف می‌کند<ref>ر.ک: همان</ref>.


نویسنده باب اول کتاب را با پرسش «مشکل سیاسی بزرگ: چه کسی جانشین است؟» آغاز کرده است. سپس مسئله را این‌گونه تبیین می‌کند که پیامبر(ص) رحلت فرمود بدون این‌که وصیت کند که چه کسی جانشین اوست و بدون این‌که در قرآن نصی بر جانشینی آن حضرت آمده باشد یا قاعده عرفی باشد که بر انتخاب جانشینی که جماعت اسلامی را ریاست کند، پیشی بگیرد. این مسائل سبب دو دستگی مسلمانان شد که در نهایت در مقابل هم قرار گرفتند که شمشیر بینشان حکم کند و پایه تاریخی برای رشد عقیده امامت را فراهم آورد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص27</ref>. نویسنده پس‌ازآن با جانب‌داری خاصی انتخاب ابوبکر را ماهرانه دانسته است. سپس می‌افزاید اگرچه این انتخاب یاران [[امام على(ع)|علی بن ابی‌طالب ع]] را ناراحت کرد ولی همه مسلمانان به جهت آراستگی ابوبکر به فضائل و امتیازات، از این اختیار اطاعت کردند<ref>ر.ک: همان</ref>.
نویسنده باب اول کتاب را با پرسش «مشکل سیاسی بزرگ: چه کسی جانشین است؟» آغاز کرده است. سپس مسئله را این‌گونه تبیین می‌کند که پیامبر(ص) رحلت فرمود بدون این‌که وصیت کند که چه کسی جانشین اوست و بدون این‌که در قرآن نصی بر جانشینی آن حضرت آمده باشد یا قاعده عرفی باشد که بر انتخاب جانشینی که جماعت اسلامی را ریاست کند، پیشی بگیرد. این مسائل سبب دو دستگی مسلمانان شد که در نهایت در مقابل هم قرار گرفتند که شمشیر بینشان حکم کند و پایه تاریخی برای رشد عقیده امامت را فراهم آورد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص27</ref>. نویسنده پس‌ازآن با جانب‌داری خاصی انتخاب ابوبکر را ماهرانه دانسته است. سپس می‌افزاید اگرچه این انتخاب یاران [[امام على(ع)|علی بن ابی‌طالب ع]] را ناراحت کرد ولی همه مسلمانان به جهت آراستگی ابوبکر به فضائل و امتیازات، از این اختیار اطاعت کردند<ref>ر.ک: همان</ref>.


عصر خلفای راشدین یکی از حساس‌ترین ادوار تاریخ اسلام است، چرا که تحولات‌ سیاسی‌ ایـن‌ دوره، هـمچنین سیاست‌گذاری‌ها و تصمیم‌گیری‌های خلفا در ایجاد بسیاری از جریانات فکری در جامعه اسلامی‌ نقشی بس مهم و تعیین کننده دارد. پس از سقیفه، دو حادثه مهم رخ داد. فتنه متنبیان و غوغای اهل رده. چهار مدعی، به نـام‌های، اسود عنسی، طلیحه بن خویلد، مسیلمه بن‌ حبیب و زنی به نام سجاح ادعای نبوت‌ کردند‌. هرچند این هر دو فتنه به‌زودی سرکوب‌ شد‌، نـهضت‌ متنبیان و جریان ارتداد، مقاومت نظام قبیله‌‌ای مبتنی بر شیخوخیت قبیله‌ای است در مقابل تحولاتی که به‌واسطه حاکمیت‌ دیـن‌بـاور به وجود آمده‌ بود‌. نویسنده این موضوع را در باب اول مورد بررسی قرار داده است<ref>ر.ک: ولوی، علی‌محمد، ص54-53؛ متن کتاب، ص35-34</ref>.
عصر خلفای راشدین یکی از حساس‌ترین ادوار تاریخ اسلام است، چرا که تحولات‌ سیاسی‌ ایـن‌ دوره، هـمچنین سیاست‌گذاری‌ها و تصمیم‌گیری‌های خلفا در ایجاد بسیاری از جریانات فکری در جامعه اسلامی‌ نقشی بس مهم و تعیین کننده دارد. پس از سقیفه، دو حادثه مهم رخ داد. فتنه متنبیان و غوغای اهل رده. چهار مدعی، به نـام‌های، اسود عنسی، طلیحه بن خویلد، مسیلمه بن‌ حبیب و زنی به نام سجاح ادعای نبوت‌ کردند‌. هرچند این هر دو فتنه به‌زودی سرکوب‌ شد‌، نـهضت‌ متنبیان و جریان ارتداد، مقاومت نظام قبیله‌‌ای مبتنی بر شیخوخیت قبیله‌ای است در مقابل تحولاتی که به‌واسطه حاکمیت‌ دیـن‌بـاور به وجود آمده‌ بود‌. نویسنده این موضوع را در باب اول مورد بررسی قرار داده است<ref>ر.ک: ولوی، علی‌محمد، ص54-53؛ متن کتاب، ص35-34</ref>.
نویسنده در بخش دیگری از این باب به داستان جمل پرداخته و با تعصبی خاص هدف اصلی خروج عایشه و طلحه و زبیر را کیفر قاتلان عثمان و پیروزی اهل مدینه و تطبیق اصول اسلام و حدود آن دانسته است. وی اهداف دیگری که برای خروج آن‌ها ذکر شده را محض افتراء و برداشتی غیرقابل‌قبول دانسته است. بلاذری و [[طبری، محمد بن جریر|طبری]] طمع مادی را از جمله اسبابی دانسته‌اند که طلحه و زبیر به خاطر آن بر علی(ع) خروج کردند؛ چراکه مردی در بصره از طلحه و زبیر از دلایل خروجشان پرسید؛ آن‌ها در پاسخ گفتند: «خبردار شدیم که نزد شما دراهمی است، آمدیم که با شما در آن‌ها شریک شویم». روایات ابومخنف و مدائنی هم بر این نکته تأکید می‌کند که مهم‌ترین هدف طلحه و زبیر به هنگام رسیدن به بصره دست‌یابی به اموال بیت‌المال به هر وسیله ممکن بوده است. نویسنده پس از نقل این واقعیات مجدداً دیدگاه خود را برخلاف آن دانسته و می‌نویسد: واضح است که هدف عمومی این سخنان محکومت خروج طلحه و زبیر بر علی و به شمار آوردن طمع به‌عنوان سبب اصلی خروج آن‌هاست<ref>ر.ک: متن کتاب، ص44</ref>.
نویسنده در بخش دیگری از این باب به داستان جمل پرداخته و با تعصبی خاص هدف اصلی خروج عایشه و طلحه و زبیر را کیفر قاتلان عثمان و پیروزی اهل مدینه و تطبیق اصول اسلام و حدود آن دانسته است. وی اهداف دیگری که برای خروج آن‌ها ذکر شده را محض افتراء و برداشتی غیرقابل‌قبول دانسته است. بلاذری و [[طبری، محمد بن جریر|طبری]] طمع مادی را از جمله اسبابی دانسته‌اند که طلحه و زبیر به خاطر آن بر علی(ع) خروج کردند؛ چراکه مردی در بصره از طلحه و زبیر از دلایل خروجشان پرسید؛ آن‌ها در پاسخ گفتند: «خبردار شدیم که نزد شما دراهمی است، آمدیم که با شما در آن‌ها شریک شویم». روایات ابومخنف و مدائنی هم بر این نکته تأکید می‌کند که مهم‌ترین هدف طلحه و زبیر به هنگام رسیدن به بصره دست‌یابی به اموال بیت‌المال به هر وسیله ممکن بوده است. نویسنده پس از نقل این واقعیات مجدداً دیدگاه خود را برخلاف آن دانسته و می‌نویسد: واضح است که هدف عمومی این سخنان محکومت خروج طلحه و زبیر بر علی و به شمار آوردن طمع به‌عنوان سبب اصلی خروج آن‌هاست<ref>ر.ک: متن کتاب، ص44</ref>.


نکته دیگری که توجه خواننده را به خود جلب می‌کند موضوع عدم بیعت شامیان با علی(ع) تحت ولایت معاویه است. نویسنده سپس اوصافی را در منابع مختلف تاریخی بر فتنه معاویه و اصحابش اطلاق کرده‌اند گردآوری نموده است؛ بغات، قاسطین، محبین دنیا، مفسدین، سفیهان، ظالمین، اولیای شیطان و ملحدین از آن جمله است که نویسنده مجدداً مورخین را گرفتار افراط می‌داند<ref>ر.ک: همان، ص54-53</ref>.
نکته دیگری که توجه خواننده را به خود جلب می‌کند موضوع عدم بیعت شامیان با علی(ع) تحت ولایت معاویه است. نویسنده سپس اوصافی را در منابع مختلف تاریخی بر فتنه معاویه و اصحابش اطلاق کرده‌اند گردآوری نموده است؛ بغات، قاسطین، محبین دنیا، مفسدین، سفیهان، ظالمین، اولیای شیطان و ملحدین از آن جمله است که نویسنده مجدداً مورخین را گرفتار افراط می‌داند<ref>ر.ک: همان، ص54-53</ref>.


در دومین فصل از دومین باب کتاب به موضوع فرقه سبئیه پرداخته شده است. نویسنده مطالبی را با استناد به منابعی چون «الفرق بین الفرق» بغدادی و «[[الملل و النحل]]» [[شهرستانی، محمد بن عبدالکریم|شهرستانی]] نقل کرده و سپس به حقیقی یا خیالی بودن شخصیت عبدالله بن سبأ اشاره می‌کند. او تاریخ [[طبری، محمد بن جریر|طبری]] را منبع اصلی داستان ابن سبأ می‌داند. پس‌ازآن به اینکه برخی ابن سبأ را همان عمار دانسته‌اند اشاره می‌کند و اگرچه دلایل کامل الشیبی را در تأیید این مطلب می‌نویسد، اما در ابتدا به نقل از علی الوردی ابن سبأ را شخصیتی ساختگی می‌داند<ref>ر.ک: همان، ص80-84</ref>.
در دومین فصل از دومین باب کتاب به موضوع فرقه سبئیه پرداخته شده است. نویسنده مطالبی را با استناد به منابعی چون «الفرق بین الفرق» بغدادی و «[[الملل و النحل]]» [[شهرستانی، محمد بن عبدالکریم|شهرستانی]] نقل کرده و سپس به حقیقی یا خیالی بودن شخصیت عبدالله بن سبأ اشاره می‌کند. او تاریخ [[طبری، محمد بن جریر|طبری]] را منبع اصلی داستان ابن سبأ می‌داند. پس‌ازآن به اینکه برخی ابن سبأ را همان عمار دانسته‌اند اشاره می‌کند و اگرچه دلایل کامل الشیبی را در تأیید این مطلب می‌نویسد، اما در ابتدا به نقل از علی الوردی ابن سبأ را شخصیتی ساختگی می‌داند<ref>ر.ک: همان، ص80-84</ref>.
از جمله مباحث باب سوم کتاب، تأثیر واقعه کربلا در جناح‌بندی شیعه است. نویسنده در تأیید این دیدگاه که شیعه به‌عنوان یک مذهب از واقعه کربلا شکل گرفت چنین می‌نویسد که شیعه علی پیش از فاجعه کربلا در سال 61ق فرقه یا فرقه‌های شیعی نبودند بلکه تنها یاران و موالیان یا حزب بودند<ref>ر.ک: همان، ص205</ref>. وی سخنش را به کلامی از سعد اشعری ختم می‌کند که در آن مقصود از کلمه «فرقه» در عهد [[امام على(ع)]] را جماعتی از مردم دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص206</ref>.
از جمله مباحث باب سوم کتاب، تأثیر واقعه کربلا در جناح‌بندی شیعه است. نویسنده در تأیید این دیدگاه که شیعه به‌عنوان یک مذهب از واقعه کربلا شکل گرفت چنین می‌نویسد که شیعه علی پیش از فاجعه کربلا در سال 61ق فرقه یا فرقه‌های شیعی نبودند بلکه تنها یاران و موالیان یا حزب بودند<ref>ر.ک: همان، ص205</ref>. وی سخنش را به کلامی از سعد اشعری ختم می‌کند که در آن مقصود از کلمه «فرقه» در عهد [[امام على(ع)]] را جماعتی از مردم دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص206</ref>.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش