۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '،ف' به '، ف') |
جز (جایگزینی متن - '،ج' به '، ج') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
در كتابى به نام او كه دربارۀ رضاشاه، از ابتداى ظهورش تا شهريور 20 نوشته است و يك فصل آن در مجلۀ دنيا به چاپ رسيده است، اين دوران را شرح مىدهد و در چندين فصل به شخصيت مدرس مىپردازد و به ايستادگى او در برابر سردار سپه: | در كتابى به نام او كه دربارۀ رضاشاه، از ابتداى ظهورش تا شهريور 20 نوشته است و يك فصل آن در مجلۀ دنيا به چاپ رسيده است، اين دوران را شرح مىدهد و در چندين فصل به شخصيت مدرس مىپردازد و به ايستادگى او در برابر سردار سپه: | ||
«مدرس از پلهها بالا آمد.ديد من ايستادهام.پهلوى ايستاده.محمد خان ايستاده.صداى جمعيتى را مىشنيدم كه مىگفتند: «مرده باد مدرس!زنده باد سردار سپه!» او ناگهان عبايش را زد زير بغلش.توى سينۀ جمعيت رفت و گفت:نگوييد مرده باد مدرس!اگر مدرس بميرد به شما پول نمىدهند كه بياييد اين حرفها را بزنيد.بگوييد زنده باد مدرس كه رزق و روزى براى ما مىآورد! وقتى در دل جمعيت | «مدرس از پلهها بالا آمد.ديد من ايستادهام.پهلوى ايستاده.محمد خان ايستاده.صداى جمعيتى را مىشنيدم كه مىگفتند: «مرده باد مدرس!زنده باد سردار سپه!» او ناگهان عبايش را زد زير بغلش.توى سينۀ جمعيت رفت و گفت:نگوييد مرده باد مدرس!اگر مدرس بميرد به شما پول نمىدهند كه بياييد اين حرفها را بزنيد.بگوييد زنده باد مدرس كه رزق و روزى براى ما مىآورد! وقتى در دل جمعيت رفت، جمعيت انگار آتشى به آن افتاده، عقب كشيد.آن وقت پايين آمد.به فاصلۀ كمى جلو سردار سپه ايستاد و گفت:لوطى بازى در آوردهاى؟ تحريك مىكنى كه بگويند مرده باد مدرس؟...مرده باد صد سردار سپه مثل تو!. اين را گفت و به طرف اطاقش رفت.سردار سپه سياه شد ولى هيچ نگفت.با همه قدرتى كه داشت از او مىترسيد...». | ||
[كتاب او متأسفانه در بيست سال پيش سوزانده شد و فقط قسمتهايى از آن با صداى نويسنده روى نوار به جاى مانده است]. | [كتاب او متأسفانه در بيست سال پيش سوزانده شد و فقط قسمتهايى از آن با صداى نويسنده روى نوار به جاى مانده است]. |
ویرایش