۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '، ') |
|||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب مشتمل بر مقدمهای یک صفحهای از نویسنده، مقدمهای ده صفحهای به قلم [[خسروشاهی، هادی|سید هادی خسروشاهی]] ، مقدمه دیگری در هفت صفحه از نویسنده و متن کتاب است که در شش باب و هر باب در ضمن فصولی نگارش شده است. | کتاب مشتمل بر مقدمهای یک صفحهای از نویسنده، مقدمهای ده صفحهای به قلم [[خسروشاهی، هادی|سید هادی خسروشاهی]]، مقدمه دیگری در هفت صفحه از نویسنده و متن کتاب است که در شش باب و هر باب در ضمن فصولی نگارش شده است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
[[خسروشاهی، هادی|سید هادی خسروشاهی]] در مقدمهاش بر کتاب پس از ذکر مطالبی درباره تاریخ تشیع، بین شیعه به معنای پیروان امام و شیعیان ورشکستهای که از طریق تشیع کاسبی میکنند، فرق قائل شده است. وی شیعه حقیقی را کسی دانسته که هیچگاه اعتقادش را فدای مصلحت خاصی نمیکند و از وسیله و روش غیر مشروع برای رسیدن به آنچه رنگی از مشروعیت به آن کشیده، استفاده نمیکند شیعه مخلص کسی است که همواره از اصول فرهنگش حراست میکند<ref>ر.ک: مقدمه، ص9-8</ref>. | [[خسروشاهی، هادی|سید هادی خسروشاهی]] در مقدمهاش بر کتاب پس از ذکر مطالبی درباره تاریخ تشیع، بین شیعه به معنای پیروان امام و شیعیان ورشکستهای که از طریق تشیع کاسبی میکنند، فرق قائل شده است. وی شیعه حقیقی را کسی دانسته که هیچگاه اعتقادش را فدای مصلحت خاصی نمیکند و از وسیله و روش غیر مشروع برای رسیدن به آنچه رنگی از مشروعیت به آن کشیده، استفاده نمیکند شیعه مخلص کسی است که همواره از اصول فرهنگش حراست میکند<ref>ر.ک: مقدمه، ص9-8</ref>. | ||
وی در ادامه با استناد به سخنان [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبایی]] و [[امینی نجفی، عبدالحسین|علامه امینی]] ، اتحاد و تقریب اسلامی را یک اصل دانسته و کتاب حاضر را تلاشی راستین در این راه دانسته است. او این کتاب را گامی بزرگ در معرفی تشیع و تاریخ تشیع دانسته است که به مصادر اصلی که مجالی برای انکار آنها نیست استفاده کرده است و بهویژه اینکه اغلب این کتب از خود برادران اهل سنت است<ref>ر.ک: مقدمه، ص15-13</ref>. سپس ضرورت نیاز به آثاری معتدل و موضوعی ازایندست که تاریخ شیعه و تشیع را روشن میکند متذکر میشود<ref>ر.ک: همان، ص16</ref>. او البته خاطرنشان میکند که در برخی موضوعات مانند پیدایش تشیع موافق نیست، اما این موضوع سبب کاهش ارزش و اهمیت کتاب نمیشود، همچنان که سبب کاهش رتبه استاد فیومی و ارزش علمی والایی که او را سزاوار تعمق در مثل این قضیه مهم میکند که در شناسایی تاریخ شیعه و تشیع و در آینده در تقریب شیعه و سنی سهم دارد؛ چراکه اساس تقریب بر معرفت است که جهل و شک را که پایه جدایی مسلمین است را برطرف میکند<ref>ر.ک: همان</ref>. | وی در ادامه با استناد به سخنان [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبایی]] و [[امینی نجفی، عبدالحسین|علامه امینی]]، اتحاد و تقریب اسلامی را یک اصل دانسته و کتاب حاضر را تلاشی راستین در این راه دانسته است. او این کتاب را گامی بزرگ در معرفی تشیع و تاریخ تشیع دانسته است که به مصادر اصلی که مجالی برای انکار آنها نیست استفاده کرده است و بهویژه اینکه اغلب این کتب از خود برادران اهل سنت است<ref>ر.ک: مقدمه، ص15-13</ref>. سپس ضرورت نیاز به آثاری معتدل و موضوعی ازایندست که تاریخ شیعه و تشیع را روشن میکند متذکر میشود<ref>ر.ک: همان، ص16</ref>. او البته خاطرنشان میکند که در برخی موضوعات مانند پیدایش تشیع موافق نیست، اما این موضوع سبب کاهش ارزش و اهمیت کتاب نمیشود، همچنان که سبب کاهش رتبه استاد فیومی و ارزش علمی والایی که او را سزاوار تعمق در مثل این قضیه مهم میکند که در شناسایی تاریخ شیعه و تشیع و در آینده در تقریب شیعه و سنی سهم دارد؛ چراکه اساس تقریب بر معرفت است که جهل و شک را که پایه جدایی مسلمین است را برطرف میکند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
نویسنده باب اول کتاب را با پرسش «مشکل سیاسی بزرگ: چه کسی جانشین است؟» آغاز کرده است. سپس مسئله را اینگونه تبیین میکند که پیامبر(ص) رحلت فرمود بدون اینکه وصیت کند که چه کسی جانشین اوست و بدون اینکه در قرآن نصی بر جانشینی آن حضرت آمده باشد یا قاعده عرفی باشد که بر انتخاب جانشینی که جماعت اسلامی را ریاست کند، پیشی بگیرد. این مسائل سبب دو دستگی مسلمانان شد که در نهایت در مقابل هم قرار گرفتند که شمشیر بینشان حکم کند و پایه تاریخی برای رشد عقیده امامت را فراهم آورد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص27</ref>. نویسنده پسازآن با جانبداری خاصی انتخاب ابوبکر را ماهرانه دانسته است. سپس میافزاید اگرچه این انتخاب یاران [[امام على(ع)|علی بن ابیطالب ع]] را ناراحت کرد ولی همه مسلمانان به جهت آراستگی ابوبکر به فضائل و امتیازات، از این اختیار اطاعت کردند<ref>ر.ک: همان</ref>. | نویسنده باب اول کتاب را با پرسش «مشکل سیاسی بزرگ: چه کسی جانشین است؟» آغاز کرده است. سپس مسئله را اینگونه تبیین میکند که پیامبر(ص) رحلت فرمود بدون اینکه وصیت کند که چه کسی جانشین اوست و بدون اینکه در قرآن نصی بر جانشینی آن حضرت آمده باشد یا قاعده عرفی باشد که بر انتخاب جانشینی که جماعت اسلامی را ریاست کند، پیشی بگیرد. این مسائل سبب دو دستگی مسلمانان شد که در نهایت در مقابل هم قرار گرفتند که شمشیر بینشان حکم کند و پایه تاریخی برای رشد عقیده امامت را فراهم آورد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص27</ref>. نویسنده پسازآن با جانبداری خاصی انتخاب ابوبکر را ماهرانه دانسته است. سپس میافزاید اگرچه این انتخاب یاران [[امام على(ع)|علی بن ابیطالب ع]] را ناراحت کرد ولی همه مسلمانان به جهت آراستگی ابوبکر به فضائل و امتیازات، از این اختیار اطاعت کردند<ref>ر.ک: همان</ref>. |
ویرایش