۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مسلم' به 'مسلم ') |
جز (جایگزینی متن - 'مسلم' به 'مسلم ') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
احادیث بسیارى در امامت امیر مؤمنان على(ع) نقل شده است. «حدیث طیر» نیز از آن احادیث است. امّا مخالفان هماره تلاش مىکردند که این حدیث را پنهان کنند و از نقل و انتشار آن در بین [[قشیری نیشابوری، [[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] بن حجاج|[[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] ]] انان جلوگیرى نمایند؛ بهگونهاى که از این طریق به جهل بسیارى از مردم - و گاهى حقپویان - بینجامد. نوشتارى که پیش رو دارید به بررسى این حدیث از زوایاى مختلف پرداخته است<ref>ر.ک: حسینی میلانی، سید علی، ص13؛ تمهید، ص7</ref> | احادیث بسیارى در امامت امیر مؤمنان على(ع) نقل شده است. «حدیث طیر» نیز از آن احادیث است. امّا مخالفان هماره تلاش مىکردند که این حدیث را پنهان کنند و از نقل و انتشار آن در بین [[قشیری نیشابوری، [[قشیری نیشابوری، [[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] بن حجاج|[[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] ]] بن حجاج|[[قشیری نیشابوری، [[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] بن حجاج|[[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] ]] ]] انان جلوگیرى نمایند؛ بهگونهاى که از این طریق به جهل بسیارى از مردم - و گاهى حقپویان - بینجامد. نوشتارى که پیش رو دارید به بررسى این حدیث از زوایاى مختلف پرداخته است<ref>ر.ک: حسینی میلانی، سید علی، ص13؛ تمهید، ص7</ref> | ||
در اولین فصل کتاب راویان حدیث طیر و اسناد آن بررسی شده است. نویسنده راویان این حدیث را به چند گروه تقسیم کرده است: | در اولین فصل کتاب راویان حدیث طیر و اسناد آن بررسی شده است. نویسنده راویان این حدیث را به چند گروه تقسیم کرده است: | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
# از سوى دیگر راویانى از تابعین که این حدیث را از انس بن مالک نقل کردهاند، نزدیک به نود نفر هستند<ref>ر.ک: همان، ص20؛ همان، ص12</ref> | # از سوى دیگر راویانى از تابعین که این حدیث را از انس بن مالک نقل کردهاند، نزدیک به نود نفر هستند<ref>ر.ک: همان، ص20؛ همان، ص12</ref> | ||
# پیشوایان مذاهب اهل سنّت نیز به نقل این حدیث پرداختهاند که از آن جملهاند: ابوحنیفه، [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]]، مالک بن انس و اوزاعی. اوزاعى فقیه بزرگى است که مذهب او در میان دیگر مذاهب اهل سنّت، مذهبى مستقل بشمار مىرفته است؛ اما در دورههاى بعد، مذاهب اهل سنّت به چهار دسته منحصر و مشهور شدند<ref>ر.ک: همان، ص21-20؛ همان، ص12</ref> | # پیشوایان مذاهب اهل سنّت نیز به نقل این حدیث پرداختهاند که از آن جملهاند: ابوحنیفه، [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]]، مالک بن انس و اوزاعی. اوزاعى فقیه بزرگى است که مذهب او در میان دیگر مذاهب اهل سنّت، مذهبى مستقل بشمار مىرفته است؛ اما در دورههاى بعد، مذاهب اهل سنّت به چهار دسته منحصر و مشهور شدند<ref>ر.ک: همان، ص21-20؛ همان، ص12</ref> | ||
# از جمله راویان این حدیث، عدّه زیادى از اساتید بخارى و [[قشیری نیشابوری، [[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] بن حجاج|[[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] ]] هستند. بسیارى از راویان آن از راویان صحاح ششگانه اهل سنّت هستند. در این بخش اسامی 47 تن از مشهورترین راویان این حدیث ذکر شده که از آن جملهاند: [[بلاذری، احمد بن یحیی|بلاذرى]] ، صاحب [[أنساب الأشراف (5 جلدی)|أنساب الأشراف]] ؛ ابن حجر عسقلانى، محدّث و رجالى معروف؛ شمسالدین ذهبى، داراى تألیفات معروف و [[ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله|ابن عبدالبر]] ّ اندلسى، نویسنده [[الاستيعاب في معرفة الأصحاب|الاستيعاب]]<ref>ر.ک: همان، ص24-21؛ همان، ص15-12</ref> | # از جمله راویان این حدیث، عدّه زیادى از اساتید بخارى و [[قشیری نیشابوری، [[قشیری نیشابوری، [[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] بن حجاج|[[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] ]] بن حجاج|[[قشیری نیشابوری، [[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] بن حجاج|[[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] ]] ]] هستند. بسیارى از راویان آن از راویان صحاح ششگانه اهل سنّت هستند. در این بخش اسامی 47 تن از مشهورترین راویان این حدیث ذکر شده که از آن جملهاند: [[بلاذری، احمد بن یحیی|بلاذرى]] ، صاحب [[أنساب الأشراف (5 جلدی)|أنساب الأشراف]] ؛ ابن حجر عسقلانى، محدّث و رجالى معروف؛ شمسالدین ذهبى، داراى تألیفات معروف و [[ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله|ابن عبدالبر]] ّ اندلسى، نویسنده [[الاستيعاب في معرفة الأصحاب|الاستيعاب]]<ref>ر.ک: همان، ص24-21؛ همان، ص15-12</ref> | ||
در فصل دوم کتاب دلالت حدیث مورد بحث قرار گرفته است. بدون تردید حدیث طیر، بر امامت حضرت امیر مؤمنان على(ع) دلالت دارد و در اینباره هیچ تردیدى نیست؛ چراکه در این داستان بیان مىشود که خداوند متعال و رسول خدا(ص) على(ع) را از همه بیشتر دوست مىدارند<ref>ر.ک: همان، ص31؛ همان، ص19</ref> | در فصل دوم کتاب دلالت حدیث مورد بحث قرار گرفته است. بدون تردید حدیث طیر، بر امامت حضرت امیر مؤمنان على(ع) دلالت دارد و در اینباره هیچ تردیدى نیست؛ چراکه در این داستان بیان مىشود که خداوند متعال و رسول خدا(ص) على(ع) را از همه بیشتر دوست مىدارند<ref>ر.ک: همان، ص31؛ همان، ص19</ref> | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
متن حدیث طیر به روایت ترمذی بدین صورت است: روزى نزد پیامبر خدا(ص) پرندهاى (بریانشده) وجود داشت. حضرتش به درگاه خدا چنین دعا کرد: خداوندا! محبوبترین خلقت را نزد من بفرست تا همراه من از این پرنده تناول نماید. در این هنگام [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] آمد و با پیامبر از گوشت آن پرنده میل کرد. این حدیث در صحیح ترمذى به همین اندازه آمده است. نویسنده پس از آن متن حدیث را به روایت [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]]، هیثمی، [[ابن ابییعلی، محمد بن ابییعلی|ابویعلی]] و [[نسائی، احمد بن علی|نسائی]] نیز آورده است. ذکر قرائن و نشانههایی که در این حدیث بر فضیلت [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] دلالت دارند، مطلب دیگری است که در ادامه آمده است<ref>ر.ک: همان، ص45-32؛ همان، ص27-20</ref> | متن حدیث طیر به روایت ترمذی بدین صورت است: روزى نزد پیامبر خدا(ص) پرندهاى (بریانشده) وجود داشت. حضرتش به درگاه خدا چنین دعا کرد: خداوندا! محبوبترین خلقت را نزد من بفرست تا همراه من از این پرنده تناول نماید. در این هنگام [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] آمد و با پیامبر از گوشت آن پرنده میل کرد. این حدیث در صحیح ترمذى به همین اندازه آمده است. نویسنده پس از آن متن حدیث را به روایت [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]]، هیثمی، [[ابن ابییعلی، محمد بن ابییعلی|ابویعلی]] و [[نسائی، احمد بن علی|نسائی]] نیز آورده است. ذکر قرائن و نشانههایی که در این حدیث بر فضیلت [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] دلالت دارند، مطلب دیگری است که در ادامه آمده است<ref>ر.ک: همان، ص45-32؛ همان، ص27-20</ref> | ||
پاسخ به شبهات و اشاره به تلاشهای ناکارآمدی که در رد این حدیث از سوی اهل سنت انجام شده آخرین بخش کتاب را تشکیل میدهد. این تلاشها در پنج عنوان تردید در سند حدیث، تحریف در عبارات، تأویل حدیث، تعارض با احادیث دیگر و ضربوشتم و توهین به ناقل حدیث طیر مطرح و پاسخ داده شده است. اگرچه بسیاری از علمای اهل سنت در این حدیث خدشه کردهاند، اما [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاکم نیشابورى]] به صحّت حدیث طیر، اصرار مىورزد. او در کتاب علوم الحديث مىنویسد: حدیث طیر از مشهورترین احادیث است و اصحاب صحاح باید آن را در صحاح وارد مىکردند. وى مىافزاید: من با بسیارى از محدّثان درباره این حدیث به گفتگو و مذاکره پرداختم و در مورد آن کتابى نوشتم. حاکم، کتابى درباره حدیث طیر نوشته و در آن، همه طرق آن را گردآورى کرده است. آنگاه این حدیث را در المستدرك على الصحيحين روایت مىکند و چنین خاطرنشان مىنماید: این حدیث طبق شروط بخارى و [[قشیری نیشابوری، [[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] بن حجاج|[[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] ]] روایتى صحیح است، اما آن دو، روایت یادشده را نقل نکردهاند و عدّهاى از اصحاب - که تعدادشان به بیش از سى نفر مىرسد - این حدیث را از انس روایت کردهاند<ref>ر.ک: همان، ص83-82؛ همان، ص50</ref> | پاسخ به شبهات و اشاره به تلاشهای ناکارآمدی که در رد این حدیث از سوی اهل سنت انجام شده آخرین بخش کتاب را تشکیل میدهد. این تلاشها در پنج عنوان تردید در سند حدیث، تحریف در عبارات، تأویل حدیث، تعارض با احادیث دیگر و ضربوشتم و توهین به ناقل حدیث طیر مطرح و پاسخ داده شده است. اگرچه بسیاری از علمای اهل سنت در این حدیث خدشه کردهاند، اما [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاکم نیشابورى]] به صحّت حدیث طیر، اصرار مىورزد. او در کتاب علوم الحديث مىنویسد: حدیث طیر از مشهورترین احادیث است و اصحاب صحاح باید آن را در صحاح وارد مىکردند. وى مىافزاید: من با بسیارى از محدّثان درباره این حدیث به گفتگو و مذاکره پرداختم و در مورد آن کتابى نوشتم. حاکم، کتابى درباره حدیث طیر نوشته و در آن، همه طرق آن را گردآورى کرده است. آنگاه این حدیث را در المستدرك على الصحيحين روایت مىکند و چنین خاطرنشان مىنماید: این حدیث طبق شروط بخارى و [[قشیری نیشابوری، [[قشیری نیشابوری، [[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] بن حجاج|[[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] ]] بن حجاج|[[قشیری نیشابوری، [[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] بن حجاج|[[قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج|مسلم]] ]] ]] روایتى صحیح است، اما آن دو، روایت یادشده را نقل نکردهاند و عدّهاى از اصحاب - که تعدادشان به بیش از سى نفر مىرسد - این حدیث را از انس روایت کردهاند<ref>ر.ک: همان، ص83-82؛ همان، ص50</ref> | ||
عالمان اهل سنّت بعد از اینکه از روشهاى علمى بررسى ظاهر حدیث، مناقشه در سند یا دلالت، درماندند به روش ضربوشتم و توهین متوسل شدند. نویسنده در این رابطه چند ماجرا از جمله ماجراى حافظ ابن سقّاى واسطى (متوفاى ۳۷۳) را شرح میدهد. ذهبى در کتاب سير أعلام النبلاء بعد از اینکه ابن سقّا را با عناوین حافظ، امام و حدیثگوى شهر واسط توصیف مىکند و این القاب را به ایشان نسبت مىدهد، از حافظ سلفى چنین نقل مىکند: از حافظ خمیس جوزى درباره ابن سقّا پرسیدم. گفت: او از طایفه مزینه از قبیله مضر است، اما سقّا نیست؛ بلکه به این عنوان ملقّب شده است. وى از سرشناسان واسطىها و حافظان و ثروتمندان است. او با پدرش به واسط سفر کرد و از ابوخلیفه و ابویعلى و... روایت شنیده است. خداوند در سن و علم او برکت داده است. اتّفاق نظر است که او حدیث طیر را براى مردم دیکته کرد، اما مردم بر آن تاب نیاوردند و به او حمله نمودند و او را از جایش بلند کردند و آنجا را شستند. او از جایگاه تدریس خود رفت و خانهنشین شد و با هیچیک از واسطىها سخن نگفت و به همین جهت حدیث کمترى از وى نزد آنان وجود دارد. همان گونه که روشن است راوى همه وقایعى را که بر این محدّث گذشته، از ضربوشتم و توهین و... بیان نکرده و به این عبارت اکتفا کرده است که «به او حمله نمودند و از جایش بلند کردند و آنجا را شستند». گویا مکانى که آنجا مىنشسته و طرق حدیث طیر را دیکته مىکرده نجس شده است؛ ازاینرو اقدام به شستن آن محل کردند؛ به همین دلیل او خانهنشین شد و از منزل خارج نگشت<ref>ر.ک: همان، ص82-64؛ همان، ص50-39</ref> | عالمان اهل سنّت بعد از اینکه از روشهاى علمى بررسى ظاهر حدیث، مناقشه در سند یا دلالت، درماندند به روش ضربوشتم و توهین متوسل شدند. نویسنده در این رابطه چند ماجرا از جمله ماجراى حافظ ابن سقّاى واسطى (متوفاى ۳۷۳) را شرح میدهد. ذهبى در کتاب سير أعلام النبلاء بعد از اینکه ابن سقّا را با عناوین حافظ، امام و حدیثگوى شهر واسط توصیف مىکند و این القاب را به ایشان نسبت مىدهد، از حافظ سلفى چنین نقل مىکند: از حافظ خمیس جوزى درباره ابن سقّا پرسیدم. گفت: او از طایفه مزینه از قبیله مضر است، اما سقّا نیست؛ بلکه به این عنوان ملقّب شده است. وى از سرشناسان واسطىها و حافظان و ثروتمندان است. او با پدرش به واسط سفر کرد و از ابوخلیفه و ابویعلى و... روایت شنیده است. خداوند در سن و علم او برکت داده است. اتّفاق نظر است که او حدیث طیر را براى مردم دیکته کرد، اما مردم بر آن تاب نیاوردند و به او حمله نمودند و او را از جایش بلند کردند و آنجا را شستند. او از جایگاه تدریس خود رفت و خانهنشین شد و با هیچیک از واسطىها سخن نگفت و به همین جهت حدیث کمترى از وى نزد آنان وجود دارد. همان گونه که روشن است راوى همه وقایعى را که بر این محدّث گذشته، از ضربوشتم و توهین و... بیان نکرده و به این عبارت اکتفا کرده است که «به او حمله نمودند و از جایش بلند کردند و آنجا را شستند». گویا مکانى که آنجا مىنشسته و طرق حدیث طیر را دیکته مىکرده نجس شده است؛ ازاینرو اقدام به شستن آن محل کردند؛ به همین دلیل او خانهنشین شد و از منزل خارج نگشت<ref>ر.ک: همان، ص82-64؛ همان، ص50-39</ref> |
ویرایش