پرش به محتوا

خبر تزويج أم‌كلثوم من عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سید مرتضى' به 'سید مرتضى '
جز (جایگزینی متن - '|data-type='language'|عربي' به '|data-type='language'|عربی')
جز (جایگزینی متن - 'سید مرتضى' به 'سید مرتضى ')
خط ۵۹: خط ۵۹:
مؤلف در بخش سوم، به بررسى و تحقیق درباره متن و دلالت این روایات پرداخته است. وی بر این باور است که محتوای روایات با یکدیگر تناقضات بسیاری دارند و یکدیگر را تکذیب مى‌کنند؛ لذا دلالت روایت بر مدعای آنها هیچ اصل و اساسى ندارد و احتمالى که در این زمینه قوى به نظر مى‌رسد این است که سازندگان این داستان، در پى ساختن فضیلتى براى عمر بن خطاب بوده‌اند؛ چراکه وقتى متوجه شدند که عمر بن خطاب خود از راویان این حدیث نبوى است که حضرتش فرموده است: «كلّ سبب و نسب منقطع يوم القيامة إلا سببي و نسبي»؛ یعنی: «هر نسب و خویشاوندى، در روز رستاخیز گسستنى است، مگر نسب و خویشاوندى من»؛ که این حدیث نشانگر فضیلت و منقبتى براى اهل‌بیت(ع)، به‌خصوص براى امیر مؤمنان على(ع) است، ازاین‌رو، آن‌ها خواسته‌اند تا با ساختن داستان خواستگارى عمر از دختر امیر مؤمنان على(ع)، این قضیه را با این حدیث شریف، مرتبط ساخته و بدین‌گونه، فضیلتى براى عمر بن خطاب بتراشند<ref>ر.ک: همان، ص53-68؛ همان، ص93-120</ref>
مؤلف در بخش سوم، به بررسى و تحقیق درباره متن و دلالت این روایات پرداخته است. وی بر این باور است که محتوای روایات با یکدیگر تناقضات بسیاری دارند و یکدیگر را تکذیب مى‌کنند؛ لذا دلالت روایت بر مدعای آنها هیچ اصل و اساسى ندارد و احتمالى که در این زمینه قوى به نظر مى‌رسد این است که سازندگان این داستان، در پى ساختن فضیلتى براى عمر بن خطاب بوده‌اند؛ چراکه وقتى متوجه شدند که عمر بن خطاب خود از راویان این حدیث نبوى است که حضرتش فرموده است: «كلّ سبب و نسب منقطع يوم القيامة إلا سببي و نسبي»؛ یعنی: «هر نسب و خویشاوندى، در روز رستاخیز گسستنى است، مگر نسب و خویشاوندى من»؛ که این حدیث نشانگر فضیلت و منقبتى براى اهل‌بیت(ع)، به‌خصوص براى امیر مؤمنان على(ع) است، ازاین‌رو، آن‌ها خواسته‌اند تا با ساختن داستان خواستگارى عمر از دختر امیر مؤمنان على(ع)، این قضیه را با این حدیث شریف، مرتبط ساخته و بدین‌گونه، فضیلتى براى عمر بن خطاب بتراشند<ref>ر.ک: همان، ص53-68؛ همان، ص93-120</ref>


وی سپس به بررسی ازدواج ام‌کلثوم با عمر در روایات امامیه پرداخته و بیان می‌دارد که ماجرای این ازدواج در کتاب‌هاى دانشمندان شیعه نیز نقل شده است، ولى على‌رغم شهرت این روایات نزد اهل سنت و نقل برخى احادیث در منابع امامیه، عده‌اى از بزرگان ما، اصل این روایت را انکار کرده‌اند؛ به‌گونه‌اى که اگر کسى به منابع شیعه مراجعه کند، این انکار را در آثار [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]]، سید مرتضى و سید ناصر حسین فرزند نویسنده عبقات الأنوار و آثار افراد دیگرى که در نقد و بررسى این موضوع، قلم زده‌اند، خواهد دید.  
وی سپس به بررسی ازدواج ام‌کلثوم با عمر در روایات امامیه پرداخته و بیان می‌دارد که ماجرای این ازدواج در کتاب‌هاى دانشمندان شیعه نیز نقل شده است، ولى على‌رغم شهرت این روایات نزد اهل سنت و نقل برخى احادیث در منابع امامیه، عده‌اى از بزرگان ما، اصل این روایت را انکار کرده‌اند؛ به‌گونه‌اى که اگر کسى به منابع شیعه مراجعه کند، این انکار را در آثار [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]]، [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سید مرتضى]]  و سید ناصر حسین فرزند نویسنده عبقات الأنوار و آثار افراد دیگرى که در نقد و بررسى این موضوع، قلم زده‌اند، خواهد دید.  
نگارنده سه روایت را از منابع شیعی در این زمینه ذکر می‌کند؛ از جمله: امام جعفر صادق(ع) در مورد ازدواج ام‌کلثوم فرمود: «إنّ ذلك فرج غُصِبناه»؛ یعنی: «این ناموسى است که از ما غصب شده است»؛ اما با همه این تفاصیل، بر فرض پذیرش این روایات، مى‌گوییم: طرف مقابلِ ما، نمى‌تواند به این روایات احتجاج کند و ما را به پذیرش موضوعى در این زمینه ملزم سازد؛ زیرا نهایت مطلبى که از این روایات استفاده مى‌شود، این است که پس از ارعاب و وعده‌هاى تهدیدآمیز عمر، عقد ازدواجى صورت گرفت و پس از این تهدیدها بود که ام‌کلثوم به خانه عمر منتقل شد؛ ازاین‌رو، این خواستگارى و ازدواج تحمیلى چه فضیلتى را براى عمر پدید مى‌آورد؟ آیا چنین ازدواجى مى‌تواند دلیلى بر صمیمیت و دوستى طرفین باشد؟<ref>ر.ک: همان، ص73-76؛ همان، ص‌131-136</ref>
نگارنده سه روایت را از منابع شیعی در این زمینه ذکر می‌کند؛ از جمله: امام جعفر صادق(ع) در مورد ازدواج ام‌کلثوم فرمود: «إنّ ذلك فرج غُصِبناه»؛ یعنی: «این ناموسى است که از ما غصب شده است»؛ اما با همه این تفاصیل، بر فرض پذیرش این روایات، مى‌گوییم: طرف مقابلِ ما، نمى‌تواند به این روایات احتجاج کند و ما را به پذیرش موضوعى در این زمینه ملزم سازد؛ زیرا نهایت مطلبى که از این روایات استفاده مى‌شود، این است که پس از ارعاب و وعده‌هاى تهدیدآمیز عمر، عقد ازدواجى صورت گرفت و پس از این تهدیدها بود که ام‌کلثوم به خانه عمر منتقل شد؛ ازاین‌رو، این خواستگارى و ازدواج تحمیلى چه فضیلتى را براى عمر پدید مى‌آورد؟ آیا چنین ازدواجى مى‌تواند دلیلى بر صمیمیت و دوستى طرفین باشد؟<ref>ر.ک: همان، ص73-76؛ همان، ص‌131-136</ref>


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش