۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - ' فى ' به ' في ') |
||
| خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
ايشان مصلحت هدنه را داراى مراتب مىدانند كه به مناسبت موقعيت و تشخيص امام مسلمين، شدت و ضعف خواهد داشت. [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] نيز در تذكرة و منتهى بر عدم وجوب هدنه تأكيد نموده و آن را تحت شرايطى جايز شمردهاند. | ايشان مصلحت هدنه را داراى مراتب مىدانند كه به مناسبت موقعيت و تشخيص امام مسلمين، شدت و ضعف خواهد داشت. [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] نيز در تذكرة و منتهى بر عدم وجوب هدنه تأكيد نموده و آن را تحت شرايطى جايز شمردهاند. | ||
[[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] در ذيل اين بحث توضيحاتى دارند كه به قول مؤلف، [[صاحب جواهر، محمدحسن|صاحب جواهر]] نيز آن را پسنديده است لكن از [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]] در جامع المقاصد تناقضى ديده مىشود كه آيات جهاد و شهادت را مقيد به عدم تهلكه مىداند و مىفرمايد: اگر مسئله القاء در تهلكه و امثال آن در ميان باشد حرام خواهد بود، البته [[صاحب جواهر، محمدحسن|صاحب جواهر]] از باب استدراك خواستهاند فرار از جهاد را از دايره اين حكم [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]] خارج كنند كه مؤلف نمىپذيرد و نهايتاً مىفرمايد: اگر به كلام [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]] ملتزم شويم پس حرمت فرار از جهاد نيز مقيد به عدم القاء نفس در تهلكه خواهد بود در حالى كه مطلب به عكس بوده و آيات حرمت القاء نفس در تهلكه، مقيد به آيات جهاد | [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] در ذيل اين بحث توضيحاتى دارند كه به قول مؤلف، [[صاحب جواهر، محمدحسن|صاحب جواهر]] نيز آن را پسنديده است لكن از [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]] در جامع المقاصد تناقضى ديده مىشود كه آيات جهاد و شهادت را مقيد به عدم تهلكه مىداند و مىفرمايد: اگر مسئله القاء در تهلكه و امثال آن در ميان باشد حرام خواهد بود، البته [[صاحب جواهر، محمدحسن|صاحب جواهر]] از باب استدراك خواستهاند فرار از جهاد را از دايره اين حكم [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]] خارج كنند كه مؤلف نمىپذيرد و نهايتاً مىفرمايد: اگر به كلام [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]] ملتزم شويم پس حرمت فرار از جهاد نيز مقيد به عدم القاء نفس در تهلكه خواهد بود در حالى كه مطلب به عكس بوده و آيات حرمت القاء نفس در تهلكه، مقيد به آيات جهاد في سبيل الله مىباشند. | ||
در آخر نتيجهاى كه ايشان گرفتهاند اين است كه جهاد براى مسلمين قاعده است و صلح، استثنايى براى آن مىباشد كه در صورت وجود مصلحت جايز است. | در آخر نتيجهاى كه ايشان گرفتهاند اين است كه جهاد براى مسلمين قاعده است و صلح، استثنايى براى آن مىباشد كه در صورت وجود مصلحت جايز است. | ||
| خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
فقها قدر متيقنى را نيز در جواز و عدم جواز هدنه از نظر زمانى تعيين نمودهاند كه از آن جمله مدت چهار ماه است كه در صورت نيرومند بودن مسلمانان جايز دانستهاند. | فقها قدر متيقنى را نيز در جواز و عدم جواز هدنه از نظر زمانى تعيين نمودهاند كه از آن جمله مدت چهار ماه است كه در صورت نيرومند بودن مسلمانان جايز دانستهاند. | ||
مرحوم [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] نيز بر اين مطلب به آيه 2 سوره توبه استدلال نموده كه مىفرمايد: '''«فسيحوا | مرحوم [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] نيز بر اين مطلب به آيه 2 سوره توبه استدلال نموده كه مىفرمايد: '''«فسيحوا في الأرض أربعة أشهر»'''. | ||
شايد لزوم شرط بودن مصلحت در اين صورت نيز متصور باشد، البته [[صاحب جواهر، محمدحسن|صاحب جواهر]] در استدلال به اين آيه مناقشه كرده و فرمودهاند: مشخصاً آيه درباره مهلت دادن به مشركانى است كه با آنان پيمانى بسته شده بود، آن هم به زبان وعيد و تهديد. | شايد لزوم شرط بودن مصلحت در اين صورت نيز متصور باشد، البته [[صاحب جواهر، محمدحسن|صاحب جواهر]] در استدلال به اين آيه مناقشه كرده و فرمودهاند: مشخصاً آيه درباره مهلت دادن به مشركانى است كه با آنان پيمانى بسته شده بود، آن هم به زبان وعيد و تهديد. | ||
ویرایش