۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بررسي' به 'بررسی') |
جز (جایگزینی متن - ' فى ' به ' في ') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
'''بررسى زبانشناختى وجوه و نظاير در قرآن كريم''' ترجمهى دكتر حسين سيدى از «الوجوه و النظائر | '''بررسى زبانشناختى وجوه و نظاير در قرآن كريم''' ترجمهى دكتر حسين سيدى از «الوجوه و النظائر في القرآن الكريم» اثر عربى خانم سلوى محمّد العوّاء است. | ||
نويسنده با نگاهى زبانشناختى درپى اثبات اين مطلب است كه فهم واژگان مشترك يا وجوه و نظاير، مبتنى بر بافت يا سياق كلام مىباشد. | نويسنده با نگاهى زبانشناختى درپى اثبات اين مطلب است كه فهم واژگان مشترك يا وجوه و نظاير، مبتنى بر بافت يا سياق كلام مىباشد. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
#سياق يا بافت سخن معناى كلمات را روشن مىكند؛ بى آنكه مفسّر چيزى از خود بر آن بيفزايد. | #سياق يا بافت سخن معناى كلمات را روشن مىكند؛ بى آنكه مفسّر چيزى از خود بر آن بيفزايد. | ||
نزد قرآن پژوهان، فهم واژگان قرآن، شرح مفردات آن و يافتن غرايب آن بيش از ساير علوم اهميّت دارد. [[سيوطى]] به نقل از مقاتل حديثى را آورده است كه: «كسى به كمال فقه نرسد مگر اينكه براى قرآن وجوه زيادى ببيند» «الاتقان | نزد قرآن پژوهان، فهم واژگان قرآن، شرح مفردات آن و يافتن غرايب آن بيش از ساير علوم اهميّت دارد. [[سيوطى]] به نقل از مقاتل حديثى را آورده است كه: «كسى به كمال فقه نرسد مگر اينكه براى قرآن وجوه زيادى ببيند» «الاتقان في علوم القرآن ص 144». مراد اين است كه در يك لفظ معانى متعددى را احتمال دهد، در صورتى كه با هم متضاد نباشند و لفظ را بر همه آن معانى حمل نمايد و به يك معنا اكتفا نكند «الاتقان في علوم القرآن ص 144». | ||
ذو وجوه بودن قرآن را امام على(ع) هم- وقتى عبداللّه بن عباس را نزد خوارج مىفرستاد- يادآور شده است «نهج البلاغه،صبحى صالح، وصيت 77». | ذو وجوه بودن قرآن را امام على(ع) هم- وقتى عبداللّه بن عباس را نزد خوارج مىفرستاد- يادآور شده است «نهج البلاغه،صبحى صالح، وصيت 77». | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
وى به هوشيارى دريافت كه نويسندگان در باب وجوه و نظاير قرآنى، در علوم عربى و علوم قرآنى هم دستى دارند و لذا براى شناخت هر زمينهاى كه در آن شهرت دارند و ظهور نمودهاند، به زندگى و شرح احوال آنان از طريق شناخت روزگار، مكتبها و استادان آنها هم پرداخت؛ تمام تلاش وى اين بود كه منابع آن را از نوشتههاى خود آنها در وجوه و نظاير قرآنى نظم ببخشد و به خوبى دريافت كه شيوه پژوهش آنها دو نوع بيشتر نبوده است و تنها راه آن است كه به مسير واحدى جهت يابند؛ نه زبانشناسان در قواعد و شواهدشان از قرآن بىنياز هستند و نه قرآن پژوهان از اين نكته غافلند كه زبان عربى، زبان قرآن و ملاك معنادارى آن مىباشد و ملاك آن، نه در علم وجوه و نظاير است و نه در علم قراءات و تفسير و وقف و ابتدا، بلكه همه اينها ملاك اصول فقه، احكام و مقاصد آن است؛ مثل ملاك اعجاز بيانى آن. | وى به هوشيارى دريافت كه نويسندگان در باب وجوه و نظاير قرآنى، در علوم عربى و علوم قرآنى هم دستى دارند و لذا براى شناخت هر زمينهاى كه در آن شهرت دارند و ظهور نمودهاند، به زندگى و شرح احوال آنان از طريق شناخت روزگار، مكتبها و استادان آنها هم پرداخت؛ تمام تلاش وى اين بود كه منابع آن را از نوشتههاى خود آنها در وجوه و نظاير قرآنى نظم ببخشد و به خوبى دريافت كه شيوه پژوهش آنها دو نوع بيشتر نبوده است و تنها راه آن است كه به مسير واحدى جهت يابند؛ نه زبانشناسان در قواعد و شواهدشان از قرآن بىنياز هستند و نه قرآن پژوهان از اين نكته غافلند كه زبان عربى، زبان قرآن و ملاك معنادارى آن مىباشد و ملاك آن، نه در علم وجوه و نظاير است و نه در علم قراءات و تفسير و وقف و ابتدا، بلكه همه اينها ملاك اصول فقه، احكام و مقاصد آن است؛ مثل ملاك اعجاز بيانى آن. | ||
لذا تلاش كرد تا به مكتب زبانشناسان و قرآنپژوهان در اين زمينه مشترك بين آنها هم نظرى داشته باشد؛ با توجه به اصل مشترك بين آن دو براى وى مسجّل شد كه زبانشناسان، قرآن را به عنوان بزرگترين كتاب عربى و بيان معجزه آساى وى مورد بررسى قرار مىدهند و ممكن است وجوه و نظاير را در كتابهاى إعراب قرآن يا زبان قرائتها يا بلاغت بررسى كنند، درحالىكه نوشتههاى علوم قرآنى، عنوان «الوجوه و النظاير» به خود گرفت؛ چه در نوشتههاى واژگان مفرد در وجوه و نظاير، مثل كتاب مقاتل بن سليمان بلخى (ت 150 ه) و چه در الاشباه و الاضداد و مفردات، مثل «البرهان | لذا تلاش كرد تا به مكتب زبانشناسان و قرآنپژوهان در اين زمينه مشترك بين آنها هم نظرى داشته باشد؛ با توجه به اصل مشترك بين آن دو براى وى مسجّل شد كه زبانشناسان، قرآن را به عنوان بزرگترين كتاب عربى و بيان معجزه آساى وى مورد بررسى قرار مىدهند و ممكن است وجوه و نظاير را در كتابهاى إعراب قرآن يا زبان قرائتها يا بلاغت بررسى كنند، درحالىكه نوشتههاى علوم قرآنى، عنوان «الوجوه و النظاير» به خود گرفت؛ چه در نوشتههاى واژگان مفرد در وجوه و نظاير، مثل كتاب مقاتل بن سليمان بلخى (ت 150 ه) و چه در الاشباه و الاضداد و مفردات، مثل «البرهان في علوم القرآن» از زركشى و «الاتقان في علوم القرآن» از سيوطى؛ بعد از آن، اين علم در كتابهاى جامع علوم قرآنى به عنوان فصلى وارد شد. | ||
اين پژوهش وى را به بررسى مكتب زبانشناسان غربى در چند معنايى كشاند كه نزد دانشمندان عرب به وجوه و نظاير مشهور است و اين كار وى را به ارتباط با مباحث زبانشناسى يارى نمود و براى وى روشن گشت كه چند معنايى به نظر معاصران همان است كه به نظر آنها به بافت شناخته مىشود؛ وى در افزودن آن به حوزه تطبيقى وجوه و نظاير ترديد به خود راه نداد تا جايى كه به خاطر توجّه و اهميّت به اين مطلب، بخش سوّم- بحث نظرى- را به آن اختصاص داد. مراجعه به مفهوم و كاركردها و شواهد و مثالهاى آن با توجه به ويژگى روش علماى عرب، از نظرش دور نماند. | اين پژوهش وى را به بررسى مكتب زبانشناسان غربى در چند معنايى كشاند كه نزد دانشمندان عرب به وجوه و نظاير مشهور است و اين كار وى را به ارتباط با مباحث زبانشناسى يارى نمود و براى وى روشن گشت كه چند معنايى به نظر معاصران همان است كه به نظر آنها به بافت شناخته مىشود؛ وى در افزودن آن به حوزه تطبيقى وجوه و نظاير ترديد به خود راه نداد تا جايى كه به خاطر توجّه و اهميّت به اين مطلب، بخش سوّم- بحث نظرى- را به آن اختصاص داد. مراجعه به مفهوم و كاركردها و شواهد و مثالهاى آن با توجه به ويژگى روش علماى عرب، از نظرش دور نماند. | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۳: | ||
فصل سوم: وجه مشكل قرآن | فصل سوم: وجه مشكل قرآن | ||
از جمله دانشهايى كه در همان آغاز در تمدّن اسلامى به وجود آمد، دانشى است به نام «مشكل القرآن». اين دانش در كتابهايى كه به جمعآورى انواع علوم قرآنى پرداختهاند، نامهاى ديگرى هم دارد. زركشى در البرهان آن را «موهم الاختلاف» ناميده است و [[سيوطى]] در نوع چهل و هشتم «مشكل القرآن و موهم الاختلاف و التناقض». قديمىترين اثر در اين موضوع كتاب «الرّد على الملحدين | از جمله دانشهايى كه در همان آغاز در تمدّن اسلامى به وجود آمد، دانشى است به نام «مشكل القرآن». اين دانش در كتابهايى كه به جمعآورى انواع علوم قرآنى پرداختهاند، نامهاى ديگرى هم دارد. زركشى در البرهان آن را «موهم الاختلاف» ناميده است و [[سيوطى]] در نوع چهل و هشتم «مشكل القرآن و موهم الاختلاف و التناقض». قديمىترين اثر در اين موضوع كتاب «الرّد على الملحدين في تشابه القرآن» از قطرب، زبانشناس معروف عرب مىباشد. درحالىكه نام «مشكل القرآن» شهرت يافت و كاربرد آن در نوشتههايى چون «تأويل مشكل القرآن» از [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] و «الفوائد في مشكل القرآن» از عزّ بن عبدالسّلام (ت 66 ه) فراوان رواج يافت. | ||
حدّ مشترك ميان دو كلمه «متشابه» و «مشكل» همان اشتباه كردن است. سپس نوعى «انتقال» يا «انتقال معنايى» رخ داده است و بر هرچه كه مبهم يا موجب اشتباه مىشود به واسطه گسترش دلالت از أصل وضع آن، اطلاق مىگردد. | حدّ مشترك ميان دو كلمه «متشابه» و «مشكل» همان اشتباه كردن است. سپس نوعى «انتقال» يا «انتقال معنايى» رخ داده است و بر هرچه كه مبهم يا موجب اشتباه مىشود به واسطه گسترش دلالت از أصل وضع آن، اطلاق مىگردد. |
ویرایش