۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'الدين' به ' الدين') |
جز (جایگزینی متن - ' فى ' به ' في ') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
اوّلين عبارت كشى، در سرآغاز کتابش با اين جمله شروع مىشود كه: «حمدويه بن نصير الكشى، قال: حدثنا محمّد بن الحسين بن على بن أبى الخطاب عن محمّد بن سنان عن حذيفة بن منصور عن ابى عبدالله(ع) قال: اعرفوا منازل الرّجال منّا على قدر رواياتهم عنّا»، همانگونه كه ملاحظه مىگردد روايتى است از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] راجع به شناخت روات حديث كه كميّت روايات نقل شده از محضر اهل بيت(ع) را يكى از راههاى شناخت راوى قرار داده است. | اوّلين عبارت كشى، در سرآغاز کتابش با اين جمله شروع مىشود كه: «حمدويه بن نصير الكشى، قال: حدثنا محمّد بن الحسين بن على بن أبى الخطاب عن محمّد بن سنان عن حذيفة بن منصور عن ابى عبدالله(ع) قال: اعرفوا منازل الرّجال منّا على قدر رواياتهم عنّا»، همانگونه كه ملاحظه مىگردد روايتى است از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] راجع به شناخت روات حديث كه كميّت روايات نقل شده از محضر اهل بيت(ع) را يكى از راههاى شناخت راوى قرار داده است. | ||
شارح، بعد از بيان خطبه، نظر خود را راجع به كشى، اين چنين بيان مىكند: «قول الشيخ الحديث الحافظ الناقد الرواية أبى عمرو محمّد بن عبدالعزيز الكشى رحمه الله | شارح، بعد از بيان خطبه، نظر خود را راجع به كشى، اين چنين بيان مىكند: «قول الشيخ الحديث الحافظ الناقد الرواية أبى عمرو محمّد بن عبدالعزيز الكشى رحمه الله في ما أورده شيخ الطائفة في الکتاب الاختيار من کتابه». لفظ حمدويه، اوّلين نكتهاى است كه شارح به تفصيل آن را مورد بررسى قرار داده و به لحاظ لغوى و از ديدگاه لغوىها به دنبال تبيين آن مىباشد. وى سپس لفظ كشى را بررسى كرده و شهر كش را به نقل از فاضل مهندس بيرجندى در کتاب «المعمول في مساحة الارض و بلدان الاقاليم»، از بلاد ما وراء النهر كه شهر بزرگى در ابعاد سه فرسخ در سه فرسخ مىباشد، معرفى كرده است كه كشى نير منسوب به اين شهر است. | ||
محمّد بن سنان، به عنوان يكى از روات حديث مذكور، ديگر نكتهاى است كه شارح در موردش قلمفرسايى نموده است. الختلى، سليمان الخطابى كه شيخ آن را در کتاب الرجال در ميان اصحاب امام كاظم(ع) آورده و سويد نسائى، ديگر اشخاص مورد بحث شارح در اين قسمت مىباشند. | محمّد بن سنان، به عنوان يكى از روات حديث مذكور، ديگر نكتهاى است كه شارح در موردش قلمفرسايى نموده است. الختلى، سليمان الخطابى كه شيخ آن را در کتاب الرجال در ميان اصحاب امام كاظم(ع) آورده و سويد نسائى، ديگر اشخاص مورد بحث شارح در اين قسمت مىباشند. | ||
روايت چهارم كشى كه از على بن سويد النسائى است، به اين شرح مىباشد: «قال كتب إلى ابوالحسن الاول و هو | روايت چهارم كشى كه از على بن سويد النسائى است، به اين شرح مىباشد: «قال كتب إلى ابوالحسن الاول و هو في السجن و امّا ما ذكرت يا على ممن تأخذ معالم دينك: لا تأخذن معالم دينك عن غير شيعتنا فانك إن تعديتهم أخذت دينك عن الخائنين الذين خانوا الله و رسوله و خانوا أماناتهم انهم اؤتمنوا على کتاب الله جل و علا فحرفوه و بدلوه فعليهم لعنة الله و لعنة رسوله و لعنة ملائكته و لعنة آبائى الكرام البررة و لعنتى و لعنة شيعتى إلى يوم القيامة». اين حديث هم كه نوعى برحذر داشتن از اخذ روايت از خائنين و افراد غير معتمد است به لحاظ لفظ خانوا مورد بحث شارح قرار گرفته است. او مىگويد: شايد لفظ خوّنوا بوده است از باب تفعيل، امّا خانوا أماناتهم همانگونه كه در بسيارى از نسخهها آمده، از خيانت در مقابل امانت مىباشد. او تعبير صاحب كشاف را در اين مورد آورده و به چندين آيه از قرآن كريم دربارهى آن استناد مىنمايد؛ از جمله آيهى 27 سورهى انفال كه مىگويد: '''لا تخونوا الله و الرّسول و تخونوا أماناتكم'''. | ||
«أؤتمنوا»، ديگر لفظ مورد توجه شارح است كه مىگويد: از باب افتعال و از امانت مىباشد و صيغهى مجهول است. آيهى 11 سورهى يوسف هم شاهدى بر اين لفظ مىباشد. | «أؤتمنوا»، ديگر لفظ مورد توجه شارح است كه مىگويد: از باب افتعال و از امانت مىباشد و صيغهى مجهول است. آيهى 11 سورهى يوسف هم شاهدى بر اين لفظ مىباشد. | ||
روايت پنجمى كه كشى آورده، نقل [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] از پيامبر(ص) مىباشد كه فرمود: «يَحْمل هذا الدين | روايت پنجمى كه كشى آورده، نقل [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] از پيامبر(ص) مىباشد كه فرمود: «يَحْمل هذا الدين في كل قرن عدول ينفون عنه تأويل المبطلين». ششمين روايت كشى از محمّد بن مسعود است كه در موردش شارح از عياشى نقل مىكند كه شخصى جليل القدر، واسع العلم و ثقه از اهل سمرقند و كش مىباشد. احمد بن محمّد البرقى نيز شناسايى شده است. | ||
در حديث هفتم اسم حاتم بن ماهويه به عنوان يكى از روات حديث است كه مورد نظر شارح است. هشتمين روايت كشّى دربارهى شرطة الخميس است كه يكى از مباحث مهم دربارهى اصحاب اميرالمؤمنين(ع) مىباشد. ما به خاطر اهميّت آن، عين حديث را آورده و توضيحاتى در مورد اين گروه بيان مىكنيم، سپس مىپردازيم به توضيحات [[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]] : «نَصْر بن الصباح البلغى، قال: حدثنا احمد بن محمّد بن عيسى، عن الحسين بن سعيد عن اسماعيل بن بزيع عن أبى الجارود، قال قلت للاصبغ بن نباتة ما كان منزلة هذا الرجل فيكم؟ قال: ما أدرى ما تقول الا أن سيوفنا كانت على عواتقنا فمن اومى اليه ضربناه بها و كان يقول لنا تشرطوا فو الله ما اشتراطكم لذهب و لا لفضة و ما اشتراطكم الّا للموت انّ قوماً من قبلكم من بنى اسرائيل تشارطوا بينهم فما مات أحدٌ منهم حتى كان نبىّ قومه او نبىّ قريته او نبىّ نفسه و انّكم بمنزلتهم غير انّكم لستم بأنبياء». روايت مذكور همانگونه كه ملاحظه شد سؤالى است از اصبغ بن نباتة به عنوان يكى از افراد معاهدهى شرطة الخميس. | در حديث هفتم اسم حاتم بن ماهويه به عنوان يكى از روات حديث است كه مورد نظر شارح است. هشتمين روايت كشّى دربارهى شرطة الخميس است كه يكى از مباحث مهم دربارهى اصحاب اميرالمؤمنين(ع) مىباشد. ما به خاطر اهميّت آن، عين حديث را آورده و توضيحاتى در مورد اين گروه بيان مىكنيم، سپس مىپردازيم به توضيحات [[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]] : «نَصْر بن الصباح البلغى، قال: حدثنا احمد بن محمّد بن عيسى، عن الحسين بن سعيد عن اسماعيل بن بزيع عن أبى الجارود، قال قلت للاصبغ بن نباتة ما كان منزلة هذا الرجل فيكم؟ قال: ما أدرى ما تقول الا أن سيوفنا كانت على عواتقنا فمن اومى اليه ضربناه بها و كان يقول لنا تشرطوا فو الله ما اشتراطكم لذهب و لا لفضة و ما اشتراطكم الّا للموت انّ قوماً من قبلكم من بنى اسرائيل تشارطوا بينهم فما مات أحدٌ منهم حتى كان نبىّ قومه او نبىّ قريته او نبىّ نفسه و انّكم بمنزلتهم غير انّكم لستم بأنبياء». روايت مذكور همانگونه كه ملاحظه شد سؤالى است از اصبغ بن نباتة به عنوان يكى از افراد معاهدهى شرطة الخميس. |
ویرایش