۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - ' فى ' به ' في ') |
||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
المسأله الاربعون: در اين مسأله بحث شده است از مقدماتى كه مىشود در مطالب عقلى به آنها رجوع نمود. | المسأله الاربعون: در اين مسأله بحث شده است از مقدماتى كه مىشود در مطالب عقلى به آنها رجوع نمود. | ||
اگر كتب كلامى اهل سنت به ويژه اشاعره كه بعد از [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] نوشته شده است ملاحظه شود، در موارد متعددى به اين كتاب استناد شده است. بلكه از بعضى نقلها چنين استفاده مىشود كه اربعين كتاب درسى بوده و در حوزههاى علميۀ اهل سنت تدريس مىشده است. [[ابن رجب، عبدالرحمن بن احمد|ابن رجب]] در كتاب العقود الدرية مىگويد: «و لازم الشيخ تقى الدين بن تيمية مدة و قرأ عليه قطعة من الاربعين | اگر كتب كلامى اهل سنت به ويژه اشاعره كه بعد از [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] نوشته شده است ملاحظه شود، در موارد متعددى به اين كتاب استناد شده است. بلكه از بعضى نقلها چنين استفاده مىشود كه اربعين كتاب درسى بوده و در حوزههاى علميۀ اهل سنت تدريس مىشده است. [[ابن رجب، عبدالرحمن بن احمد|ابن رجب]] در كتاب العقود الدرية مىگويد: «و لازم الشيخ تقى الدين بن تيمية مدة و قرأ عليه قطعة من الاربعين في اصول الدين للرازى». | ||
در نقلهاى ديگران نيز از سيرۀ [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] چنين برمىآيد كه او اين كتاب را براى طلاب علم تدريس مىكرده است و در بعضى از كتابهايش به عباراتى از اين كتاب استشهاد و يا عباراتى از آن را نقد مىكند. | در نقلهاى ديگران نيز از سيرۀ [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] چنين برمىآيد كه او اين كتاب را براى طلاب علم تدريس مىكرده است و در بعضى از كتابهايش به عباراتى از اين كتاب استشهاد و يا عباراتى از آن را نقد مىكند. | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
#مسألۀ ولايت در كتاب اربعين: [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] گر چه در بحث از امامت ادلۀ شيعه را رد مىكند و به آنها جواب مىدهد؛ ولى در مسأله آخر امامت از افضل صحابه بعد از نبى(ص) بحث كرده و مىگويد: در نزد اصحاب ما ابوبكر افضل است و براى افضليت او يك آيه و يك روايت از پيامبر ذكر مىكند. | #مسألۀ ولايت در كتاب اربعين: [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] گر چه در بحث از امامت ادلۀ شيعه را رد مىكند و به آنها جواب مىدهد؛ ولى در مسأله آخر امامت از افضل صحابه بعد از نبى(ص) بحث كرده و مىگويد: در نزد اصحاب ما ابوبكر افضل است و براى افضليت او يك آيه و يك روايت از پيامبر ذكر مىكند. | ||
#:سپس مىگويد، در نزد شيعه افضل [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] مىباشد. او ابتداء ادلۀ شيعه را به صورت اجمال در سه حجت بيان مىكند، بعد هر يك از اين 3 حجت را به تفصيل مورد بحث و بررسى قرار مىدهد كه در مجموع بيش از 30 دليل بر افضليت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] ذكر مىكند و به هيچ يك از اين ادله نقدى وارد نمىكند، بلكه در مواردى هم كه شبهاتى حول بعضى از ادله ذكر شده است، جواب مىدهد؛ مثلا يكى از ادلۀ افضليت حضرت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] قول آن حضرت است كه مىگويد: و الله لو كسرت لى الوسادة... لقضيت بين اهل التوراة بتوارتهم و بين اهل الانجيل بانجيلهم و...». ابوهاشم به اين قول حضرت ايراد كرده كه اين كتب از كتب منسوخه است و طبق آن نمىشود حكم كرد، پس اين كلام دلالت بر فضل نمىكند. | #:سپس مىگويد، در نزد شيعه افضل [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] مىباشد. او ابتداء ادلۀ شيعه را به صورت اجمال در سه حجت بيان مىكند، بعد هر يك از اين 3 حجت را به تفصيل مورد بحث و بررسى قرار مىدهد كه در مجموع بيش از 30 دليل بر افضليت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] ذكر مىكند و به هيچ يك از اين ادله نقدى وارد نمىكند، بلكه در مواردى هم كه شبهاتى حول بعضى از ادله ذكر شده است، جواب مىدهد؛ مثلا يكى از ادلۀ افضليت حضرت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] قول آن حضرت است كه مىگويد: و الله لو كسرت لى الوسادة... لقضيت بين اهل التوراة بتوارتهم و بين اهل الانجيل بانجيلهم و...». ابوهاشم به اين قول حضرت ايراد كرده كه اين كتب از كتب منسوخه است و طبق آن نمىشود حكم كرد، پس اين كلام دلالت بر فضل نمىكند. | ||
#:مؤلف در جواب ابوهاشم چهار دليل مىآورد كه اين كلام بر فضيلت حضرت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] دلالت دارد. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در آخر اين ادله مىگويد: «و اما بقية الوجوه فهى اخبار ضعيفة و امثالها موجودة | #:مؤلف در جواب ابوهاشم چهار دليل مىآورد كه اين كلام بر فضيلت حضرت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] دلالت دارد. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در آخر اين ادله مىگويد: «و اما بقية الوجوه فهى اخبار ضعيفة و امثالها موجودة في جانب ابىبكر على ما تشتمل عليه الكتب المصنفة في هذا الجنس فهذا تمام الكلام في هذا الباب و الله اعلم». | ||
#معنى «مولى» در «من كنت مولاه فعلى مولاه»: در مورد اين كه معناى مولى در حديث غدير كه به تواتر از شيعه و سنى نقل شده، چه چيزى مقصود، در بين مسلمانان اختلاف در اين باره و در اين زمينه كتب و رسائل متعددى نوشته شده است. [[شيخ مفيد]] دو رساله در اين زمينه نوشته كه نقد كلام بعضى از اهل تسنن مىباشد كه قائلند مولى به معناى دوست و ولايت به معناى دوست داشتن است. | #معنى «مولى» در «من كنت مولاه فعلى مولاه»: در مورد اين كه معناى مولى در حديث غدير كه به تواتر از شيعه و سنى نقل شده، چه چيزى مقصود، در بين مسلمانان اختلاف در اين باره و در اين زمينه كتب و رسائل متعددى نوشته شده است. [[شيخ مفيد]] دو رساله در اين زمينه نوشته كه نقد كلام بعضى از اهل تسنن مىباشد كه قائلند مولى به معناى دوست و ولايت به معناى دوست داشتن است. | ||
مؤلف يكى از ادلۀ افضليت حضرت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] را روايت پيامبر؛ «من كنت مولاه فعلى مولاه» مىداند. او در ترجمۀ روايت مىگويد: «لفظ المولى | مؤلف يكى از ادلۀ افضليت حضرت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] را روايت پيامبر؛ «من كنت مولاه فعلى مولاه» مىداند. او در ترجمۀ روايت مىگويد: «لفظ المولى في حق محمد(ص) لا شك انه يفيد انه كان مخدوما للكل و صاحب الامر فيهم و اذا كان الامر كذلك وجب ان يقال في على انه ايضا مخدوم لكل الامة و نافذ الحكم فيهم و هذا يوجب كونه افضل الخلق». بلكه مؤلف در تأييد اين كه اين كلام دلالت بر افضليت آن حضرت مىكند، مىگويد عمر بعد از اين واقعه پيش [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] آمده و گفت «بخبخ يا على، اصبحت مولى كل مومن و مومنة الى يوم القيامة». | ||
==نسخه شناسى== | ==نسخه شناسى== |
ویرایش