۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
در مقدمه اين اثر، بطور مختصر مراحل تفسير كه از زمان پيامبر شروع و سپس به [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] | در مقدمه اين اثر، بطور مختصر مراحل تفسير كه از زمان پيامبر شروع و سپس به [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] در قرن اول و بعد مكتب لغوى، خردگرايى و روايى ميرسد بازگو و از روش و سبك خود در بررسى اين مراحل و مكاتب صحبت كرده و در ضمن بررسى شيوه مفسران به ارائه شخصيت مؤلف و بازتاب تمدن عصر آنان مىپردازد زيرا ايشان معتقدند كه بين اينهاارتباطى تنگاتنگ وجود دارد. | ||
اثر حاضر در پنج بخش با عناوين شيوه قرآنى در قرائت و تفسير، [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] | اثر حاضر در پنج بخش با عناوين شيوه قرآنى در قرائت و تفسير، [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] پدر تفسير، مكتب لغوى در شيوه تفسيرى، خودگرايى در تفسير [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] و طبرى و شيوه تفسير روايى قرآن آمده است. | ||
در بخش اول روش قرآنى در قرائت، تلاوت و تفسير را با اتكا به آيات قرآنى و روايات نبوى شرح داده | در بخش اول روش قرآنى در قرائت، تلاوت و تفسير را با اتكا به آيات قرآنى و روايات نبوى شرح داده | ||
كه در حقيقت روش تفسير قرآن در عصر رسول خدا(ص)را دربر دارد و آن عبارت از دل سپردن به قرآن و فهم دقيق و تاثر شديد از قرآن | كه در حقيقت روش تفسير قرآن در عصر رسول خدا(ص)را دربر دارد و آن عبارت از دل سپردن به قرآن و فهم دقيق و تاثر شديد از قرآن | ||
در بخش دوم روش تفسيرى صحابه پس از رحلت پيامبر اكرم(ص)كه [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] | در بخش دوم روش تفسيرى صحابه پس از رحلت پيامبر اكرم(ص)كه [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] طبق نظر مؤلف پدر تفسير قرآن ناميده شده است مطرح مىشود.زمانى كه پيامبر(ص)چشم از جهان فروبست برخى از صحابه،در شهرها پراكنده و كارهاىخلافت را بر عهده گرفتند.آنان عملا به اجراى احكام اسلام سرگرم شدند.بنابراين روش آنان تفسير عملى قرآن بود و همين عمل آنان به قرآن تفسير عملى قرآن شمرده مىشد.وسائل و ابزارى كه [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] در تفسير خود از آنها مدد جسته و كمك مىگرفت عبارتند از:علم به اسباب نزول، علم به لغات قبائل، علم به اشعار عرب و استشهاد به شعر در تفسير لغات قرآن، علم به آداب ورسوم عرب جاهلى، تفسير قرآن به قرآن، مراجعه درست و توأم با احتياط به اهل كتاب، علم به جغرافى كشورهاى اسلامى و اهتمام وى به دانستن قصههاى قرآن و مواضع آنها مىتوان دانست. | ||
در بخش سوم به بررسى كوششهاى اهل لغت در تبيين مفاهيم قرآن و آشكار ساختن زيبايى اسلوب و نيز كشف اسرار آن سهم بسزائى داشتهاند كه تحت عنوان مكتب لغوى در تفسير نام دارد در سه فصل به معرفى و شرح روش تفسيرى برجستگان آنان فرّاء، ابوعبيده و ابواسحاق زحّاج مىپردازد و آثار آنان معانى القرآن، مجاز القرآن و معانى القرآن به تفصيل پرداخته مىشود. | در بخش سوم به بررسى كوششهاى اهل لغت در تبيين مفاهيم قرآن و آشكار ساختن زيبايى اسلوب و نيز كشف اسرار آن سهم بسزائى داشتهاند كه تحت عنوان مكتب لغوى در تفسير نام دارد در سه فصل به معرفى و شرح روش تفسيرى برجستگان آنان فرّاء، ابوعبيده و ابواسحاق زحّاج مىپردازد و آثار آنان معانى القرآن، مجاز القرآن و معانى القرآن به تفصيل پرداخته مىشود. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
در بخش چهارم طى دو فصل، اوّل ديدگاه معتزله در تفسير قرآن و احاديث بيان مىشود كه عنوان مكتب عقلى در تفسير نام دارد و سپس نظريه [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] در فهم متن قرآن و حديث مطرح مىشود.بدليل اينكه [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] يكى از برجستگان معتزله است كه آشنايى با زندگانى علمى او،شناخت حلقهاى از سلسله كوششهاى تفسيرى است كه در خدمت نص قرآنى به كار گرفته شده است و سرانجام نقش [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] و اصطلاح تأويل به تفصيل مطرح مىشود. | در بخش چهارم طى دو فصل، اوّل ديدگاه معتزله در تفسير قرآن و احاديث بيان مىشود كه عنوان مكتب عقلى در تفسير نام دارد و سپس نظريه [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] در فهم متن قرآن و حديث مطرح مىشود.بدليل اينكه [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] يكى از برجستگان معتزله است كه آشنايى با زندگانى علمى او،شناخت حلقهاى از سلسله كوششهاى تفسيرى است كه در خدمت نص قرآنى به كار گرفته شده است و سرانجام نقش [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] و اصطلاح تأويل به تفصيل مطرح مىشود. | ||
در بخش پنجم، كتب تفسير نقلى و پيشواى اين مكتب [[طبری، محمد بن جریر|ابن جرير طبرى]] | در بخش پنجم، كتب تفسير نقلى و پيشواى اين مكتب [[طبری، محمد بن جریر|ابن جرير طبرى]] به تفصيل مورد بررسى و بحث قرار مىگيرد. | ||
اين نكته خالى از فايده نيست كه در چند جا در اين اثر، مترجمان در پاورقى مطالبى كه مؤلف خلاف واقع بازگو نموده تبيين و شرح دادهاند و اينگونه موارد از پاورقيهاى ديگر مشخص نيست. | اين نكته خالى از فايده نيست كه در چند جا در اين اثر، مترجمان در پاورقى مطالبى كه مؤلف خلاف واقع بازگو نموده تبيين و شرح دادهاند و اينگونه موارد از پاورقيهاى ديگر مشخص نيست. |
ویرایش