پرش به محتوا

زلال هدایت: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - 'سنن ابن ماجه' به 'سنن ابن ماجه ')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۶۱: خط ۶۱:
اگر لمس كردن و يا بوسيدن سنگ، شرك به خدا بود، هرگز منادى توحيد و يكتاپرستى چنين كارى نمى‌كرد. در كتاب صحاح و مسانيد، روايات زيادى در مورد تبرّك جستن صحابه پيامبر اكرم(ص) به آثار آن حضرت مانند لباس، آب وضو، ظرف آب و نظير آن به چشم مى‌خورد كه بيانگر پسنديده بودن اين كار است؛ براى مثال، بخارى در صحيح خود، در ضمن يك روايت طولانى كه به شرح برخى از ويژگى‌هاى پيامبر و ياران او مى‌پردازد، چنين مى‌گويد: «و إذا توضّأ كادوا يقتتلون على وضوئه»؛ «هرگاه پيامبر وضو مى‌گرفت، نزديك بود كه مسلمانان بر سر به دست آوردن آب وضوى آن حضرت با هم بجنگند»<ref>ر.ك: همان، ص90-89</ref>
اگر لمس كردن و يا بوسيدن سنگ، شرك به خدا بود، هرگز منادى توحيد و يكتاپرستى چنين كارى نمى‌كرد. در كتاب صحاح و مسانيد، روايات زيادى در مورد تبرّك جستن صحابه پيامبر اكرم(ص) به آثار آن حضرت مانند لباس، آب وضو، ظرف آب و نظير آن به چشم مى‌خورد كه بيانگر پسنديده بودن اين كار است؛ براى مثال، بخارى در صحيح خود، در ضمن يك روايت طولانى كه به شرح برخى از ويژگى‌هاى پيامبر و ياران او مى‌پردازد، چنين مى‌گويد: «و إذا توضّأ كادوا يقتتلون على وضوئه»؛ «هرگاه پيامبر وضو مى‌گرفت، نزديك بود كه مسلمانان بر سر به دست آوردن آب وضوى آن حضرت با هم بجنگند»<ref>ر.ك: همان، ص90-89</ref>


وهابيان هرگونه شفاعتى را از پيامبر اكرم(ص) يا كسى كه شايستگى دارد، موجب شرك مى‌دانند، درحالى‌كه اگر گروهى از بندگان پاك خدا، بدون اينكه مالك مقام شفاعت باشند، در چارچوب مشخصى، اجازه شفاعت در مورد گناهكاران بيابند و تنها با اذن و رضايت خدا چنين كنند، شرك نيست. روشن است كه درخواست چنين شفاعتى از بنده‌اى صالح، مستلزم خدا دانستن او نيست؛ چنان‌كه مستلزم تفويض امور خدايى به او نيست، بلكه درخواست كارى است از كسى كه كار در شأن او است. اين رويه در زمان حيات پيامبر اكرم(ص) براى گناهكاران هم وجود داشت و هيچ‌گاه آن‌حضرت به اين افراد، نسبت شرك نمى‌داد. در [[سنن ابن ماجة|سنن ابن ماجه]] از پيامبر گرامى اسلام آمده است: «آيا مى‌دانيد كه خدا امشب مرا بين چه چيزهايى مخير فرمود؟ گفتيم: خدا و پيامبر بهتر مى‌دانند. فرمود: او مرا مخير ساخت بين اينكه نصف امت من وارد بهشت شوند و بين شفاعت؛ پس شفاعت را اختيار كردم. گفتيم: اى پيامبر خدا، از پروردگار خود بخواه كه ما را شايسته شفاعت گرداند. فرمود: شفاعت براى هر مسلمانى خواهد بود»<ref>ر.ك: همان، ص132-130</ref>
وهابيان هرگونه شفاعتى را از پيامبر اكرم(ص) يا كسى كه شايستگى دارد، موجب شرك مى‌دانند، درحالى‌كه اگر گروهى از بندگان پاك خدا، بدون اينكه مالك مقام شفاعت باشند، در چارچوب مشخصى، اجازه شفاعت در مورد گناهكاران بيابند و تنها با اذن و رضايت خدا چنين كنند، شرك نيست. روشن است كه درخواست چنين شفاعتى از بنده‌اى صالح، مستلزم خدا دانستن او نيست؛ چنان‌كه مستلزم تفويض امور خدايى به او نيست، بلكه درخواست كارى است از كسى كه كار در شأن او است. اين رويه در زمان حيات پيامبر اكرم(ص) براى گناهكاران هم وجود داشت و هيچ‌گاه آن‌حضرت به اين افراد، نسبت شرك نمى‌داد. در [[سنن ابن ماجة|سنن ابن ماجه]] از پيامبر گرامى اسلام آمده است: «آيا مى‌دانيد كه خدا امشب مرا بين چه چيزهايى مخير فرمود؟ گفتيم: خدا و پيامبر بهتر مى‌دانند. فرمود: او مرا مخير ساخت بين اينكه نصف امت من وارد بهشت شوند و بين شفاعت؛ پس شفاعت را اختيار كردم. گفتيم: اى پيامبر خدا، از پروردگار خود بخواه كه ما را شايسته شفاعت گرداند. فرمود: شفاعت براى هر مسلمانى خواهد بود»<ref>ر.ك: همان، ص132-130</ref>


آخرين مبحث كتاب، «تقيه» است كه ابتدا در لغت و اصطلاح معنا شده است. تقيه در لغت به معناى حفظ چيزى از خطر و ضرر است. در اصطلاح هم اظهار كردن امرى برخلاف حكم دين از طريق قول يا فعل به انگيزه حفظ جان يا مال يا شرف و آبروى خود يا ديگرى است. سپس ريشه‌هاى اثبات يا انكار عقيده به تقيه در كتاب و سنت به‌عنوان معيار و ترازوى اعمال بررسى شده است. اشكال اساسى وهابيان بر شيعيان اين است كه مى‌گويند شيعه، تقيه را حتى از مسلمانان و سنى‌مذهبان نيز جايز مى‌داند؛ درحالى‌كه مدركى براى اين كار ندارد؟ در پاسخ مى‌گوييم ملاكى كه در آيات و روايات وجود دارد، حفظ نفس است كه عام است و با الغاى خصوصيت و تنقيح مناط قطعى به اين موارد هم بازمى‌گردد. همچنين بعضى از روايات به‌طور خصوص به جواز تقيه از مسلمانان اشاره دارد<ref>ر.ك: همان، ص177</ref>
آخرين مبحث كتاب، «تقيه» است كه ابتدا در لغت و اصطلاح معنا شده است. تقيه در لغت به معناى حفظ چيزى از خطر و ضرر است. در اصطلاح هم اظهار كردن امرى برخلاف حكم دين از طريق قول يا فعل به انگيزه حفظ جان يا مال يا شرف و آبروى خود يا ديگرى است. سپس ريشه‌هاى اثبات يا انكار عقيده به تقيه در كتاب و سنت به‌عنوان معيار و ترازوى اعمال بررسى شده است. اشكال اساسى وهابيان بر شيعيان اين است كه مى‌گويند شيعه، تقيه را حتى از مسلمانان و سنى‌مذهبان نيز جايز مى‌داند؛ درحالى‌كه مدركى براى اين كار ندارد؟ در پاسخ مى‌گوييم ملاكى كه در آيات و روايات وجود دارد، حفظ نفس است كه عام است و با الغاى خصوصيت و تنقيح مناط قطعى به اين موارد هم بازمى‌گردد. همچنين بعضى از روايات به‌طور خصوص به جواز تقيه از مسلمانان اشاره دارد<ref>ر.ك: همان، ص177</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش