۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - 'امام علی(ع)' به 'امام على(ع)') |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
نویسنده در مقدمه سوم، درباره اثبات فرقه ناجیه از مسلمانان تحقیق میکند و تنها فرقه ناجیه را امامیه میداند. او در پی تکذیب قولی است که تبعیت از صحابه را شرط دخول در فرقه ناجیه میدانند<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص99-124</ref> | نویسنده در مقدمه سوم، درباره اثبات فرقه ناجیه از مسلمانان تحقیق میکند و تنها فرقه ناجیه را امامیه میداند. او در پی تکذیب قولی است که تبعیت از صحابه را شرط دخول در فرقه ناجیه میدانند<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص99-124</ref> | ||
مقدمه چهارم درباره تعریف صحابی از دیدگاه دو مذهب است. مقدمه پنجم در نقد اجمالی احادیث اهل سنت است. مقدمه ششم که بسیار کوتاه است، درباره روش استدلال شیعه به روایات اهل سنت درباره امام | مقدمه چهارم درباره تعریف صحابی از دیدگاه دو مذهب است. مقدمه پنجم در نقد اجمالی احادیث اهل سنت است. مقدمه ششم که بسیار کوتاه است، درباره روش استدلال شیعه به روایات اهل سنت درباره [[امام على(ع)]] و اولاد ایشان است. قاضی در این مقدمه، متنی را به فارسی در دو صفحه به نقل از پدرش آورده است<ref>[[جعفریان، رسول|رسول جعفریان]]، پایگاه کتابخانه تصصی تاریخ اسلام و ایرانیان</ref> | ||
مقدمه هفتم در بیان این مطلب است که مذهب امامیه همان مذهب اهلبیت(ع) است. در اینجا وی مروری بر مشکلات تاریخی شیعه دارد و اینکه شیعه همیشه در پرده خفا بوده و بااینحال، استوار برجایمانده است. وی میگوید که اکثر ائمه ما به شمشیر یا زهر به شهادت رسیدند و علمای ما بیشتر اوقات در تقیه بسر میبردند و باوجود اکثریت داشتن مخالفان، مذهب حق اهلبیت(ع) ثابت و استوار مانده است<ref>همان</ref> | مقدمه هفتم در بیان این مطلب است که مذهب امامیه همان مذهب اهلبیت(ع) است. در اینجا وی مروری بر مشکلات تاریخی شیعه دارد و اینکه شیعه همیشه در پرده خفا بوده و بااینحال، استوار برجایمانده است. وی میگوید که اکثر ائمه ما به شمشیر یا زهر به شهادت رسیدند و علمای ما بیشتر اوقات در تقیه بسر میبردند و باوجود اکثریت داشتن مخالفان، مذهب حق اهلبیت(ع) ثابت و استوار مانده است<ref>همان</ref> | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
جند سوم در رد ادلهای است که میرمخدوم درباره حقانیت خلفای سهگانه در مستولی شدن بر احکام خدا پس از رحلت رسول(ص) به آنها استناد کرده است. در جند سوم، جایی صاحب نواقض، تشیع امامی آلبویه را نفی میکند و میگوید هیچ سلطان امامی (پادشاه شیعه) تا زمان ما نبوده است. قاضی در برابر، مطالبی درباره آلبویه و دیگر سلاطین امامی مذهب مانند خدابنده ارائه میکند. | جند سوم در رد ادلهای است که میرمخدوم درباره حقانیت خلفای سهگانه در مستولی شدن بر احکام خدا پس از رحلت رسول(ص) به آنها استناد کرده است. در جند سوم، جایی صاحب نواقض، تشیع امامی آلبویه را نفی میکند و میگوید هیچ سلطان امامی (پادشاه شیعه) تا زمان ما نبوده است. قاضی در برابر، مطالبی درباره آلبویه و دیگر سلاطین امامی مذهب مانند خدابنده ارائه میکند. | ||
صاحب نواقض، در ضمن بحث، حملاتی به شاه اسماعیل دارد و اینکه او شرابخوار بوده است. قاضی این اتهام را کذب و بهتان میداند. بهخصوص در آغاز کار تا سلطنت که باید عادل و متقی شناخته شود. وی تأیید میکند که در اواخر عمر به این مسائل متهم شد که نهایت گناه کرده و توبه از هر گنهکاری پذیرفتنی است. وی همچنین نسبتهای زنا و لواط را هم به وی تکذیب میکند. قاضی تأیید میکند که اگر همچنین میکرده، فاسق بوده است. قاضی از این سخن میرمخدوم که گفته است شاه اسماعیل، خونریز بوده و اشارهاش به کشتن سنیان است، چنین پاسخ میدهد که فرضاً که چنین بوده باشد؛ اما نخستین بار طلحه و زبیر و عایشه بودند که بغی بر امام | صاحب نواقض، در ضمن بحث، حملاتی به شاه اسماعیل دارد و اینکه او شرابخوار بوده است. قاضی این اتهام را کذب و بهتان میداند. بهخصوص در آغاز کار تا سلطنت که باید عادل و متقی شناخته شود. وی تأیید میکند که در اواخر عمر به این مسائل متهم شد که نهایت گناه کرده و توبه از هر گنهکاری پذیرفتنی است. وی همچنین نسبتهای زنا و لواط را هم به وی تکذیب میکند. قاضی تأیید میکند که اگر همچنین میکرده، فاسق بوده است. قاضی از این سخن میرمخدوم که گفته است شاه اسماعیل، خونریز بوده و اشارهاش به کشتن سنیان است، چنین پاسخ میدهد که فرضاً که چنین بوده باشد؛ اما نخستین بار طلحه و زبیر و عایشه بودند که بغی بر [[امام على(ع)]] کردند و خونریزی کردند<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
جند چهارم درباره تناقضات موجود در نسبتها و اتهاماتی است که وی متوجه برخی از عقاید خاص امامیه کرده است. میرمخدوم در مقدمه این مبحث، اظهار میدارد که وی بیش از هر کس ـ از کسانی که آنوقت در عثمانی بودهاند ـ به متون و عادات و آداب رافضه آگاهی دارد و مطالبی را بیان میکند که برای دیگران قابلدسترسی نیست، وی بهطور ضمنی اظهار میدارد که برخی ازآنچه در کتب کلامی سنیان درگذشته به روافض نسبت میدادند درواقع مربوط به اثناعشریه که امروزه مصداق رفض هستند صادق نیست. به همین دلیل، اینان، به آن اتهامات به دیده تمسخر مینگرند. وی حتی برای نمونه از انتقادهایی یاد میکند که حسن شیروانی در کتاب «الاحکام الدینیه فی تکفیر قزلباش» بیان کرده و گفته است که اینان به حلول خدا در وجود شاه اسماعیل و نیز به تناسخ و استحلال خمر و ... اعتقاد دارند درحالیکه اینها حقیقت ندارد و دروغ است و علمای عصر ما از بابت آنها خجلتزدهاند. میرمخدوم اظهار میدارد که در این کتاب، بر آن است تا مطالب جدیتری را در نقد شیعه بگوید. وی تأکید میکند که برخی از این انتقادها، مطالبی است که در کتابهای شیعه آمده اما بخشی هم میانشان شایع است، گرچه در کتابی از کتب آنان یافت نمیشود. قسم اول را هفوات مخبثه و قسم دوم را عادات خبیثه مینامد<ref>همان</ref> | جند چهارم درباره تناقضات موجود در نسبتها و اتهاماتی است که وی متوجه برخی از عقاید خاص امامیه کرده است. میرمخدوم در مقدمه این مبحث، اظهار میدارد که وی بیش از هر کس ـ از کسانی که آنوقت در عثمانی بودهاند ـ به متون و عادات و آداب رافضه آگاهی دارد و مطالبی را بیان میکند که برای دیگران قابلدسترسی نیست، وی بهطور ضمنی اظهار میدارد که برخی ازآنچه در کتب کلامی سنیان درگذشته به روافض نسبت میدادند درواقع مربوط به اثناعشریه که امروزه مصداق رفض هستند صادق نیست. به همین دلیل، اینان، به آن اتهامات به دیده تمسخر مینگرند. وی حتی برای نمونه از انتقادهایی یاد میکند که حسن شیروانی در کتاب «الاحکام الدینیه فی تکفیر قزلباش» بیان کرده و گفته است که اینان به حلول خدا در وجود شاه اسماعیل و نیز به تناسخ و استحلال خمر و ... اعتقاد دارند درحالیکه اینها حقیقت ندارد و دروغ است و علمای عصر ما از بابت آنها خجلتزدهاند. میرمخدوم اظهار میدارد که در این کتاب، بر آن است تا مطالب جدیتری را در نقد شیعه بگوید. وی تأکید میکند که برخی از این انتقادها، مطالبی است که در کتابهای شیعه آمده اما بخشی هم میانشان شایع است، گرچه در کتابی از کتب آنان یافت نمیشود. قسم اول را هفوات مخبثه و قسم دوم را عادات خبیثه مینامد<ref>همان</ref> |
ویرایش