۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - 'امیرالمؤمنین علی(ع)' به 'امیرالمؤمنین علی(ع) ') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
در ابتدای این کتاب در دو باب جداگانه روایاتی که در منابع شیعه و سنی نص صریح بر امامان دوازدهگانه دارند ذکر شده است. | در ابتدای این کتاب در دو باب جداگانه روایاتی که در منابع شیعه و سنی نص صریح بر امامان دوازدهگانه دارند ذکر شده است. | ||
در اولین فصل از باب اول کتاب به نقل از [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] با ذکر سلسله سندی که به امیرالمؤمنین علی(ع) میرسد تعداد صاحبان امر (ولاة امر) در دوازده تن منحصر شده است؛ در این روایت آن حضرت به [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] فرمود: شب قدر در هر سالی است و در آن شب، امر سال نازل میشود و برای آن امر بعد از رسولالله(ص) صاحبانی است. [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] میپرسد که اینان کیستند؟ آن حضرت خود و یازده تن از نسلشان را امامان محدث (مورد خطاب فرشتگان) و صاحب این امر معرفی میکند.<ref>ر.ک: متن کتاب اول، ص14</ref> این روایت در مقتضب الأثر نیز از ابوسهل احمد بن محمد بن زیاد قطان با سند دیگری از آن حضرت با اندک تفاوتی در متن نقل شده است.<ref>ر.ک: متن کتاب دوم، ص34</ref> | در اولین فصل از باب اول کتاب به نقل از [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] با ذکر سلسله سندی که به [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] میرسد تعداد صاحبان امر (ولاة امر) در دوازده تن منحصر شده است؛ در این روایت آن حضرت به [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] فرمود: شب قدر در هر سالی است و در آن شب، امر سال نازل میشود و برای آن امر بعد از رسولالله(ص) صاحبانی است. [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] میپرسد که اینان کیستند؟ آن حضرت خود و یازده تن از نسلشان را امامان محدث (مورد خطاب فرشتگان) و صاحب این امر معرفی میکند.<ref>ر.ک: متن کتاب اول، ص14</ref> این روایت در مقتضب الأثر نیز از ابوسهل احمد بن محمد بن زیاد قطان با سند دیگری از آن حضرت با اندک تفاوتی در متن نقل شده است.<ref>ر.ک: متن کتاب دوم، ص34</ref> | ||
نویسنده در اولین فصل از باب دوم نیز که در رابطه با روایات منابع اهل سنت است، تأکید میکند که نص بر ائمه(ع) با ذکر نام و ذکر عدد در احادیث اهل سنت بسیار فراوان است. وی در اولین فصل این باب این نکته را مطرح میکند که تصریح بر ائمه(ع) از متقدمین پیش از بعثت نبی(ص) نیز وجود دارد؛ مثلاً در سفر اول از تورات در بشارت خداوند به ابراهیم بر ولادت فرزندش اسماعیل(ع) به ولادت دوازده تن شریف از نسل اسماعیل تصریح شده است. نویسنده معتقد است که رتبه تعظیم و تشریف مخصوص به این عده منصوص جز درباره امامان شیعه از بین جمیع فرزندان اسماعیل وجود ندارد. وی سپس به احتجاج گروهی از بزرگان شیعه به این سفر از تورات اشاره کرده است. در ادامه شبهه یکی از مسترشدین اهل سنت را مطرح کرده که چگونه ممکن است به مطلبی از تورات استناد شود، درحالیکه به شرع اسلام منسوخ است و تحریف شده است. پاسخ بهاختصار این است که نسخ در اوامر و نواهی صحیح است نه اخبار. درباره تغییر و تحریف نیز افزایش اموری که دال بر فضیلت اسلام و اهلبیت(ع) باشد، ممکن نیست؛ چراکه آنچه از یهود انتظار میرود حذف مطالب دال بر فضیلت آنها و افزودن مطلبی در نفی و برخلاف آن است؛ پس اگر مطلبی در دست آنها مییابیم که نص بر فضیلت رسولالله(ص) یا اهلبیت(ع) است یقین پیدا میکنیم که خداوند یهود را از حذف آن منصرف کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص29-26</ref> | نویسنده در اولین فصل از باب دوم نیز که در رابطه با روایات منابع اهل سنت است، تأکید میکند که نص بر ائمه(ع) با ذکر نام و ذکر عدد در احادیث اهل سنت بسیار فراوان است. وی در اولین فصل این باب این نکته را مطرح میکند که تصریح بر ائمه(ع) از متقدمین پیش از بعثت نبی(ص) نیز وجود دارد؛ مثلاً در سفر اول از تورات در بشارت خداوند به ابراهیم بر ولادت فرزندش اسماعیل(ع) به ولادت دوازده تن شریف از نسل اسماعیل تصریح شده است. نویسنده معتقد است که رتبه تعظیم و تشریف مخصوص به این عده منصوص جز درباره امامان شیعه از بین جمیع فرزندان اسماعیل وجود ندارد. وی سپس به احتجاج گروهی از بزرگان شیعه به این سفر از تورات اشاره کرده است. در ادامه شبهه یکی از مسترشدین اهل سنت را مطرح کرده که چگونه ممکن است به مطلبی از تورات استناد شود، درحالیکه به شرع اسلام منسوخ است و تحریف شده است. پاسخ بهاختصار این است که نسخ در اوامر و نواهی صحیح است نه اخبار. درباره تغییر و تحریف نیز افزایش اموری که دال بر فضیلت اسلام و اهلبیت(ع) باشد، ممکن نیست؛ چراکه آنچه از یهود انتظار میرود حذف مطالب دال بر فضیلت آنها و افزودن مطلبی در نفی و برخلاف آن است؛ پس اگر مطلبی در دست آنها مییابیم که نص بر فضیلت رسولالله(ص) یا اهلبیت(ع) است یقین پیدا میکنیم که خداوند یهود را از حذف آن منصرف کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص29-26</ref> |
ویرایش