پرش به محتوا

تاریخ تشیع در ایران (اصحابی دامغانی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>'
(صفحه‌ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> بندانگشتی|تاریخ تشیع در ایران {| class="wikitable aboutBook...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>')
خط ۴۷: خط ۴۷:


==معرفی اجمالی==
==معرفی اجمالی==
مؤلف در ابتدا، مخاطب را با تعریف شیعه روبه‌رو می‌کند و اصل و ریشه آن را متذکر می‌شود. او در این‌باره می‌گوید: «کتاب قاموس اللغة، شیعه را به معنای پیرو معنی کرده و بعد می‌گوید: این اسم بر پیروان علی(ع) و اهل‌بیت(ع) عصمت، شیوع پیدا کرده؛ به‌گونه‌ای که این اسم مخصوص آنها شده است»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص6</ref>. سپس نظرات برخی از علما چون ابن اثیر و لغت‌شناسانی چون سعید خوری شرتونی و فیومی را درباره لفظ و اصطلاح شیعه آورده است<ref>همان، ص6 و 7</ref>.
مؤلف در ابتدا، مخاطب را با تعریف شیعه روبه‌رو می‌کند و اصل و ریشه آن را متذکر می‌شود. او در این‌باره می‌گوید: «کتاب قاموس اللغة، شیعه را به معنای پیرو معنی کرده و بعد می‌گوید: این اسم بر پیروان علی(ع) و اهل‌بیت(ع) عصمت، شیوع پیدا کرده؛ به‌گونه‌ای که این اسم مخصوص آنها شده است»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص6</ref> سپس نظرات برخی از علما چون ابن اثیر و لغت‌شناسانی چون سعید خوری شرتونی و فیومی را درباره لفظ و اصطلاح شیعه آورده است<ref>همان، ص6 و 7</ref>


منشأ پیدایش شیعه از مباحث بعدی کتاب است که مؤلف به‌صورت مختصر به آن پرداخته است و دلائلی بر مدعای خود آورده است.
منشأ پیدایش شیعه از مباحث بعدی کتاب است که مؤلف به‌صورت مختصر به آن پرداخته است و دلائلی بر مدعای خود آورده است.
خط ۵۵: خط ۵۵:
لکن مؤلف به‌خاطر اینکه صاحبان این سه نظریه مدرک قابل قبولی بر مدعای خویش ندارند، هیچ‌یک را نپذیرفته است و می‌گوید: بذر تشیع با بذر اسلام در عنفوان تبلیغ به‌طور یکسان در قلوب مؤمنین و مسلمین پاشیده شده است<ref>ر.ک: همان، ص8</ref> و بر این مدعا دلایلی را نیز اقامه می‌کند، به شرح زیر:
لکن مؤلف به‌خاطر اینکه صاحبان این سه نظریه مدرک قابل قبولی بر مدعای خویش ندارند، هیچ‌یک را نپذیرفته است و می‌گوید: بذر تشیع با بذر اسلام در عنفوان تبلیغ به‌طور یکسان در قلوب مؤمنین و مسلمین پاشیده شده است<ref>ر.ک: همان، ص8</ref> و بر این مدعا دلایلی را نیز اقامه می‌کند، به شرح زیر:


اولین دلیل او برگرفته از کتاب ضلال الوحی است که در آنجا چنین نقل شده است: خاستگاه شیعه از مکه معظمه بوده است و اول کسی که مردم را به متابعت و پیروی از علی(ع) دعوت کرد، خود پیامبر(ص) بود؛ آنگاه که خداوند به او فرمود: «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَکَ الْأَقْرَبِينَ‌ (الشعراء: 214)؛ «و خويشانِ نزديكت را هشدار ده»<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>.
اولین دلیل او برگرفته از کتاب ضلال الوحی است که در آنجا چنین نقل شده است: خاستگاه شیعه از مکه معظمه بوده است و اول کسی که مردم را به متابعت و پیروی از علی(ع) دعوت کرد، خود پیامبر(ص) بود؛ آنگاه که خداوند به او فرمود: «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَکَ الْأَقْرَبِينَ‌ (الشعراء: 214)؛ «و خويشانِ نزديكت را هشدار ده»<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>


از مباحث دیگر کتاب، راه شناختن امام است. مؤلف برای بیان راه شناخت امام، از کلام متکلمین کمک گرفته است. او می‌گوید: متکلمین برای شناخت امام دو راه را پیشنهاد داده‌اند: یکی از آنها استفاده از نص است؛ همانند آیاتی که در شأن امام علی(ع) و عصمت او نازل شده است و استفاده از آیاتی چون آیه انذار، آیه تطهیر و آیه اکمال<ref>ر.ک: همان، ص10 تا 12</ref> و دومین راه آن «معجزه» است<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>. مؤلف برای دومین دلیل راه توضیحی را ارائه نمی‌دهد.
از مباحث دیگر کتاب، راه شناختن امام است. مؤلف برای بیان راه شناخت امام، از کلام متکلمین کمک گرفته است. او می‌گوید: متکلمین برای شناخت امام دو راه را پیشنهاد داده‌اند: یکی از آنها استفاده از نص است؛ همانند آیاتی که در شأن امام علی(ع) و عصمت او نازل شده است و استفاده از آیاتی چون آیه انذار، آیه تطهیر و آیه اکمال<ref>ر.ک: همان، ص10 تا 12</ref> و دومین راه آن «معجزه» است<ref>ر.ک: همان، ص13</ref> مؤلف برای دومین دلیل راه توضیحی را ارائه نمی‌دهد.


از مباحث بعدی کتاب، تاریخ پیدایش شیعه از نظر اخبار است. او برای توضیح این بخش از کتاب به حدیث غدیر و منزلت و برخی دیگر از وقایعی که در منابع اهل سنت آمده تمسک می‌جوید<ref>ر.ک: همان، ص13 تا 15</ref>.
از مباحث بعدی کتاب، تاریخ پیدایش شیعه از نظر اخبار است. او برای توضیح این بخش از کتاب به حدیث غدیر و منزلت و برخی دیگر از وقایعی که در منابع اهل سنت آمده تمسک می‌جوید<ref>ر.ک: همان، ص13 تا 15</ref>


پیدایش شیعه از نظر خاورشناسان، ازجمله مباحثی است که مؤلف آن را مطرح نموده است. او در این‌باره می‌نویسد: برخی از نویسندگان باانصاف، قلم به دست گرفته و در این‌باره اطلاعاتی را که داشته‌اند، به رشته تحریر درآورده‌اند؛ از جمله آنان، «تویندی»، پرفسور تحقیقات تاریخ دانشگاه لندن است که درباره شیعه می‌گوید: شیعه به فرقه‌ای اطلاق می‌شود که در میان رقبای خود داعیه خلافت بر ممالک پهناور تاریخ اسلامی را داشتند و چون خاندان علی به‌وسیله بنی‌امیه و بعدا به‌وسیله عباسیان از این حق محروم ماندند، آنان برای رسیدن به هدف خود تشکیلات و فعالیت خود را ادامه داده و خود را با ملل غیر عرب که بر علیه سلطه اعراب بودند، نزدیک کردند که مهم‌ترین آنان در مشرق، ایرانیان و در مغرب بربرها بودند<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>.
پیدایش شیعه از نظر خاورشناسان، ازجمله مباحثی است که مؤلف آن را مطرح نموده است. او در این‌باره می‌نویسد: برخی از نویسندگان باانصاف، قلم به دست گرفته و در این‌باره اطلاعاتی را که داشته‌اند، به رشته تحریر درآورده‌اند؛ از جمله آنان، «تویندی»، پرفسور تحقیقات تاریخ دانشگاه لندن است که درباره شیعه می‌گوید: شیعه به فرقه‌ای اطلاق می‌شود که در میان رقبای خود داعیه خلافت بر ممالک پهناور تاریخ اسلامی را داشتند و چون خاندان علی به‌وسیله بنی‌امیه و بعدا به‌وسیله عباسیان از این حق محروم ماندند، آنان برای رسیدن به هدف خود تشکیلات و فعالیت خود را ادامه داده و خود را با ملل غیر عرب که بر علیه سلطه اعراب بودند، نزدیک کردند که مهم‌ترین آنان در مشرق، ایرانیان و در مغرب بربرها بودند<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>


ادامه مباحث کتاب به «ایرانیان» اختصاص یافته است. ایشان بعد از وجه نام‌گذاری «ایران» به این نام، به موقعیت و وسعت جغرافیایی ایران و جایگاه و مذهب آنان، قبل از اسلام اشاره می‌کند و می‌گوید: هرچند ایرانیان دارای مذهب «زردشتی» بودند، لکن برای سرزمین مکه نیز احترام قائل بودند و هر ساله هدایا و تحفه‌های فراوانی را برای بزرگداشت مقام ابراهیم به مکه می‌بردند و به طواف خانه خدا می‌رفتند<ref>ر.ک: همان، ص23 و 24</ref>.
ادامه مباحث کتاب به «ایرانیان» اختصاص یافته است. ایشان بعد از وجه نام‌گذاری «ایران» به این نام، به موقعیت و وسعت جغرافیایی ایران و جایگاه و مذهب آنان، قبل از اسلام اشاره می‌کند و می‌گوید: هرچند ایرانیان دارای مذهب «زردشتی» بودند، لکن برای سرزمین مکه نیز احترام قائل بودند و هر ساله هدایا و تحفه‌های فراوانی را برای بزرگداشت مقام ابراهیم به مکه می‌بردند و به طواف خانه خدا می‌رفتند<ref>ر.ک: همان، ص23 و 24</ref>


علاوه بر آن زردشتیان کسانی بودند که می‌خواستند خود را با مذاهب آسمانی نیز وفق دهند؛ بنابراین سه جنبه اخلاقی کردار، گفتار و پندار نیک را سرلوحه زندگی خویش قرار داده و به معاد نیز معتقد بودند؛ هرچند معادی که آنها می‌گفتند با آموزه‌های قرآن و اسلام کاملا متفاوت است<ref>ر.ک: همان، ص24 و 25</ref>.
علاوه بر آن زردشتیان کسانی بودند که می‌خواستند خود را با مذاهب آسمانی نیز وفق دهند؛ بنابراین سه جنبه اخلاقی کردار، گفتار و پندار نیک را سرلوحه زندگی خویش قرار داده و به معاد نیز معتقد بودند؛ هرچند معادی که آنها می‌گفتند با آموزه‌های قرآن و اسلام کاملا متفاوت است<ref>ر.ک: همان، ص24 و 25</ref>


درست است که در میان ایرانیان کسانی چون خسروپرویز با روی ترش با قاصد پیامبر برخورد کرد، لکن کسانی چون سلمان فارسی، مهران (طهمان)، رومان، عبس، کیان، هرمز و... از ایرانیانی بودند که ملازم پیامبر بودند<ref>ر.ک: همان، ص26 و 27</ref>.
درست است که در میان ایرانیان کسانی چون خسروپرویز با روی ترش با قاصد پیامبر برخورد کرد، لکن کسانی چون سلمان فارسی، مهران (طهمان)، رومان، عبس، کیان، هرمز و... از ایرانیانی بودند که ملازم پیامبر بودند<ref>ر.ک: همان، ص26 و 27</ref>


مؤلف در ادامه به جنگ قادسیه (سال 14ق) و نهاوند (سال 21ق) که بین مسلمانان و ایرانیان اتفاق افتاد، اشاره می‌کند. در این دو جنگ، مسلمانان بر ایرانیان غلبه کردند و ایرانیان بعد از تسلط مسلمانان با ارتباطی که با آنها پیدا کرده بودند، به ولایت و امامت و خلافت حضرت علی(ع) پی بردند و به مذهب تشیع گرویدند و اگر کسی بگوید که مذهب تشیع در زمان خلافت‌ هارون و مأمون و یا در دوره سلطنت صفویه در ایران پایه‌گذاری و منتشر شد، صحیح نیست؛ بلکه طبق آنچه آقابزرگ در «أعيان الشيعة» می‌گوید: تشیع در سال 21ق، وارد ایران گردید و کم‌کم سراسر ایران را فراگرفت<ref>ر.ک: همان، ص41</ref> و در قرون چهارم تا هفتم هجری هنگامی که ایران به دست دیلمیان و آل‌بویه قرار گرفت، توانستند با آزادی کامل مکنونات قلبی خود را اظهار نمایند<ref>ر.ک: همان، ص42</ref>.
مؤلف در ادامه به جنگ قادسیه (سال 14ق) و نهاوند (سال 21ق) که بین مسلمانان و ایرانیان اتفاق افتاد، اشاره می‌کند. در این دو جنگ، مسلمانان بر ایرانیان غلبه کردند و ایرانیان بعد از تسلط مسلمانان با ارتباطی که با آنها پیدا کرده بودند، به ولایت و امامت و خلافت حضرت علی(ع) پی بردند و به مذهب تشیع گرویدند و اگر کسی بگوید که مذهب تشیع در زمان خلافت‌ هارون و مأمون و یا در دوره سلطنت صفویه در ایران پایه‌گذاری و منتشر شد، صحیح نیست؛ بلکه طبق آنچه آقابزرگ در «أعيان الشيعة» می‌گوید: تشیع در سال 21ق، وارد ایران گردید و کم‌کم سراسر ایران را فراگرفت<ref>ر.ک: همان، ص41</ref> و در قرون چهارم تا هفتم هجری هنگامی که ایران به دست دیلمیان و آل‌بویه قرار گرفت، توانستند با آزادی کامل مکنونات قلبی خود را اظهار نمایند<ref>ر.ک: همان، ص42</ref>


از جمله کسانی که تشیع را به ایران آورده و آن را منتشر نمودند، طایفه‌ای به نام اشعریون بودند که توانستند در سال 38ق، از ظلم حجاج بن یوسف بگریزند و در قم مأوا گزینند<ref>ر.ک: همان، ص43 تا 45</ref>.
از جمله کسانی که تشیع را به ایران آورده و آن را منتشر نمودند، طایفه‌ای به نام اشعریون بودند که توانستند در سال 38ق، از ظلم حجاج بن یوسف بگریزند و در قم مأوا گزینند<ref>ر.ک: همان، ص43 تا 45</ref>


با انتشار شیعه از مرکز ایران (قم) به دیگر نقاط ایران و انتشار آن از سمت خراسان به سمت ماوراءالنهر تا بلاد هند، سند، تبت و هندوستان دامنه تشیع قبل از زمان صفویه وسعت گرفت<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>.
با انتشار شیعه از مرکز ایران (قم) به دیگر نقاط ایران و انتشار آن از سمت خراسان به سمت ماوراءالنهر تا بلاد هند، سند، تبت و هندوستان دامنه تشیع قبل از زمان صفویه وسعت گرفت<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>


نویسنده می‌گوید: ورود امام رضا(ع) به ایران و به رسمیت شناخته شدن مذهب شیعه توسط حکومت صفویه، از جمله مواردی هستند که باعث انتشار بی‌اندازه تشیع در ایران شد<ref>ر.ک: همان، ص110 و 115</ref>.
نویسنده می‌گوید: ورود امام رضا(ع) به ایران و به رسمیت شناخته شدن مذهب شیعه توسط حکومت صفویه، از جمله مواردی هستند که باعث انتشار بی‌اندازه تشیع در ایران شد<ref>ر.ک: همان، ص110 و 115</ref>


مؤلف در بخشی از کتاب به معرفی عبدالله بن سبأ<ref>ر.ک: همان، ص69</ref>، گئورگیو<ref>ر.ک: همان، ص78</ref>، کسروی<ref>ر.ک: همان، ص94</ref> و ابومسلم خراسانی<ref>ر.ک: همان، ص99</ref> پرداخته و نقش آنان را در مباحث مربوط به تشیع بیان می‌کند و به شبهاتی که درباره شیعه مطرح شده است پاسخ می‌دهد.
مؤلف در بخشی از کتاب به معرفی عبدالله بن سبأ<ref>ر.ک: همان، ص69</ref>، گئورگیو<ref>ر.ک: همان، ص78</ref>، کسروی<ref>ر.ک: همان، ص94</ref> و ابومسلم خراسانی<ref>ر.ک: همان، ص99</ref> پرداخته و نقش آنان را در مباحث مربوط به تشیع بیان می‌کند و به شبهاتی که درباره شیعه مطرح شده است پاسخ می‌دهد.


بحث پایانی کتاب درباره تقریب بین مذاهب است. نویسنده در این‌باره می‌نویسد: اولین کسی که به فکر تقریب بین مذاهب افتاد نادرشاه افشار بود. نادرشاه می‌خواست با تقریب بین مذاهب شیعی و سنی، حکومت بر این دو را هموار کند. بر این اساس ایشان با اتحاد این دو به موفقیت‌های نظامی بزرگی دست یافت. دومین کسی که در این راه قدم‌های مؤثری برداشته است، سید جمال‌الدین اسدآبادی است و دیگری شیخ محمود شلتوت رئیس دانشگاه مصر بود که با فتوای خود - جواز عمل به مذهب شیعه امامیه - توانست سهم بسزایی در اتحاد این دو مذهب داشته باشد<ref>ر.ک: همان، ص119 تا 124</ref>.
بحث پایانی کتاب درباره تقریب بین مذاهب است. نویسنده در این‌باره می‌نویسد: اولین کسی که به فکر تقریب بین مذاهب افتاد نادرشاه افشار بود. نادرشاه می‌خواست با تقریب بین مذاهب شیعی و سنی، حکومت بر این دو را هموار کند. بر این اساس ایشان با اتحاد این دو به موفقیت‌های نظامی بزرگی دست یافت. دومین کسی که در این راه قدم‌های مؤثری برداشته است، سید جمال‌الدین اسدآبادی است و دیگری شیخ محمود شلتوت رئیس دانشگاه مصر بود که با فتوای خود - جواز عمل به مذهب شیعه امامیه - توانست سهم بسزایی در اتحاد این دو مذهب داشته باشد<ref>ر.ک: همان، ص119 تا 124</ref>


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش