۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ]]' به ']]') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
| خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
مبحث اول و سوم شامل سه مسئله و مبحث دوم حاوی چهار مسئله است. | مبحث اول و سوم شامل سه مسئله و مبحث دوم حاوی چهار مسئله است. | ||
اثر حاضر، با استفاده از روایات و شواهد تاریخی، به دنبال اثبات اعمال نفوذ صاحبان قدرت و سلطه و حاکمان در نگارش تاریخ و نشان دادن این اعمال نفوذ در دگرگونیها و تغییرات به وجود آمده در نصوص نبوی و تاریخی صدر اسلام بوده و بهعنوان نمونه و مثال، حادثه «سد الأبواب» (بسته شدن تمامی درب تمامی منازل به مسجد نبوی بهجز درب منزل [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]]) را بررسی نموده است<ref>مقدمه، ص7-10</ref> | اثر حاضر، با استفاده از روایات و شواهد تاریخی، به دنبال اثبات اعمال نفوذ صاحبان قدرت و سلطه و حاکمان در نگارش تاریخ و نشان دادن این اعمال نفوذ در دگرگونیها و تغییرات به وجود آمده در نصوص نبوی و تاریخی صدر اسلام بوده و بهعنوان نمونه و مثال، حادثه «سد الأبواب» (بسته شدن تمامی درب تمامی منازل به مسجد نبوی بهجز درب منزل [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]]) را بررسی نموده است<ref>مقدمه، ص7-10</ref> | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه، به این نکته اشاره گردیده که نصوص تاریخی، در شکلگیری و تکامل مراحل تمدنی بشر، دارای اهمیت ویژهای بوده و توجه به آنها ضروری است و به دلیل همین اهمیت ویژه، همواره صاحبان قدرت و نفوذ سعی داشتهاند تا تاریخ بهگونهای به نگارش درآید که متناسب با مقتضیات سلطه و حکومت آنان باشد و لذا در بسیاری از موارد، حقیقت غیر ازآنچه واقع شده، گزارش گردیده است که متأسفانه تاریخ اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است<ref>همان</ref> | در مقدمه، به این نکته اشاره گردیده که نصوص تاریخی، در شکلگیری و تکامل مراحل تمدنی بشر، دارای اهمیت ویژهای بوده و توجه به آنها ضروری است و به دلیل همین اهمیت ویژه، همواره صاحبان قدرت و نفوذ سعی داشتهاند تا تاریخ بهگونهای به نگارش درآید که متناسب با مقتضیات سلطه و حکومت آنان باشد و لذا در بسیاری از موارد، حقیقت غیر ازآنچه واقع شده، گزارش گردیده است که متأسفانه تاریخ اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است<ref>همان</ref> | ||
در مبحث نخست، ضمن سه مسئله زیر، به بررسی اصطلاح «استقلاب»، پرداخته شده است: | در مبحث نخست، ضمن سه مسئله زیر، به بررسی اصطلاح «استقلاب»، پرداخته شده است: | ||
در مسئله نخست، صیغه استفعال در قرآن کریم و دلالت التزامی آن بر استقلاب، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و به این نکته اشاره شده است که صیغه استفعال در آیات بسیاری از قرآن کریم آمده و در تمامی آنها به معنای طلب فعل، استعمال گردیده است. ازجمله این آیات عبارتاند از: | در مسئله نخست، صیغه استفعال در قرآن کریم و دلالت التزامی آن بر استقلاب، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و به این نکته اشاره شده است که صیغه استفعال در آیات بسیاری از قرآن کریم آمده و در تمامی آنها به معنای طلب فعل، استعمال گردیده است. ازجمله این آیات عبارتاند از: | ||
# «مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَ يُبْصِرُونَ (بقره: 17)؛ مثل آنان، همچون مثل كسانى است كه آتشى افروختند، و چون پيرامون آنان را روشنايى داد، خدا نورشان را برد و در ميان تاريكيهايى كه نمىبينند رهايشان كرد. شیخ طوسی «استوقد» را (طلب آتش) معنا کرده است<ref>متن کتاب، ص13-14</ref> | # «مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَ يُبْصِرُونَ (بقره: 17)؛ مثل آنان، همچون مثل كسانى است كه آتشى افروختند، و چون پيرامون آنان را روشنايى داد، خدا نورشان را برد و در ميان تاريكيهايى كه نمىبينند رهايشان كرد. شیخ طوسی «استوقد» را (طلب آتش) معنا کرده است<ref>متن کتاب، ص13-14</ref> | ||
# «يَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيکُمْ فِي الْکَلاَلَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ وَ هُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَکُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ کَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَکَ وَ إِنْ کَانُوا إِخْوَةً رِجَالاً وَ نِسَاءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَکُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (نساء: 176)؛ «از تو [درباره كلاله] فتوا مىطلبند بگو: «خدا درباره كلاله فتوا مىدهد اگر مردى بميرد و فرزندى نداشته باشد و خواهرى داشته باشد، نصف ميراث از آن اوست و آن [مرد نيز] از او ارث مىبرد اگر براى او [خواهر] فرزندى نباشد پس اگر [ورثه فقط] دو خواهر باشند دو سوم ميراث براى آن دو است و اگر [چند] خواهر و برادرند پس نصيب مرد مانند نصيب دو زن است خدا براى شما توضيح مىدهد تا مبادا گمراه شويد و خداوند به هر چيزى داناست. در اینجا نیز به نقل از شیخ طوسی، «الاستفتاء» سؤال از حکم معنا شده است<ref>همان، ص14</ref> | # «يَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيکُمْ فِي الْکَلاَلَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ وَ هُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَکُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ کَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَکَ وَ إِنْ کَانُوا إِخْوَةً رِجَالاً وَ نِسَاءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَکُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (نساء: 176)؛ «از تو [درباره كلاله] فتوا مىطلبند بگو: «خدا درباره كلاله فتوا مىدهد اگر مردى بميرد و فرزندى نداشته باشد و خواهرى داشته باشد، نصف ميراث از آن اوست و آن [مرد نيز] از او ارث مىبرد اگر براى او [خواهر] فرزندى نباشد پس اگر [ورثه فقط] دو خواهر باشند دو سوم ميراث براى آن دو است و اگر [چند] خواهر و برادرند پس نصيب مرد مانند نصيب دو زن است خدا براى شما توضيح مىدهد تا مبادا گمراه شويد و خداوند به هر چيزى داناست. در اینجا نیز به نقل از شیخ طوسی، «الاستفتاء» سؤال از حکم معنا شده است<ref>همان، ص14</ref> | ||
در مسئله دوم و سوم، به بررسی صیغه استفعال در حدیث شریف نبوی و نیز کلام فقها پرداخته شده و اشاره گردیده که در تمامی موارد، این صیغه به معنای طلب آمده است<ref>همان، ص17-22</ref> | در مسئله دوم و سوم، به بررسی صیغه استفعال در حدیث شریف نبوی و نیز کلام فقها پرداخته شده و اشاره گردیده که در تمامی موارد، این صیغه به معنای طلب آمده است<ref>همان، ص17-22</ref> | ||
در مبحث دوم، در ضمن چهار مسئله زیر، به بررسی چگونگی تأسیس و به وجود آمدن پدیده استقلاب در نصوص تاریخی، از قرن اول هجری پرداخته شده است: | در مبحث دوم، در ضمن چهار مسئله زیر، به بررسی چگونگی تأسیس و به وجود آمدن پدیده استقلاب در نصوص تاریخی، از قرن اول هجری پرداخته شده است: | ||
در مسئله نخست، به وجود پدیده استقلاب در سنن تاریخی امم سابقه، که در قرآن کریم ذکر گردیده، اشاره شده است که ازجمله آنها واقعهای است که آیه شریفه 58 و 59 سوره بقره به آن اشاره دارد (وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هٰذِهِ الْقَرْيَةَ فَکُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطَايَاکُمْ وَ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّمَاءِ بِمَا کَانُوا يَفْسُقُونَ؛ و [نيز به ياد آريد] هنگامى را كه گفتيم: «بدين شهر درآييد و از هر كجاى آن خواستيد، فراوان بخوريد و سجدهكنان از در [بزرگ] درآييد و بگوييد: [خداوندا] گناهان ما را بريز تا خطاهاى شما را ببخشاييم و [پاداش] نيكوكاران را خواهيم افزود. اما كسانى كه ستم كرده بودند [آن سخن را] به سخن ديگرى غير از آنچه به ايشان گفته شده بود تبديل كردند و ما [نيز] بر آنان كه ستم كردند به سزاى اينكه نافرمانى پيشه كرده بودند، عذابى از آسمان فرو فرستاديم<ref>همان، ص25-27</ref> | در مسئله نخست، به وجود پدیده استقلاب در سنن تاریخی امم سابقه، که در قرآن کریم ذکر گردیده، اشاره شده است که ازجمله آنها واقعهای است که آیه شریفه 58 و 59 سوره بقره به آن اشاره دارد (وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هٰذِهِ الْقَرْيَةَ فَکُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطَايَاکُمْ وَ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّمَاءِ بِمَا کَانُوا يَفْسُقُونَ؛ و [نيز به ياد آريد] هنگامى را كه گفتيم: «بدين شهر درآييد و از هر كجاى آن خواستيد، فراوان بخوريد و سجدهكنان از در [بزرگ] درآييد و بگوييد: [خداوندا] گناهان ما را بريز تا خطاهاى شما را ببخشاييم و [پاداش] نيكوكاران را خواهيم افزود. اما كسانى كه ستم كرده بودند [آن سخن را] به سخن ديگرى غير از آنچه به ايشان گفته شده بود تبديل كردند و ما [نيز] بر آنان كه ستم كردند به سزاى اينكه نافرمانى پيشه كرده بودند، عذابى از آسمان فرو فرستاديم<ref>همان، ص25-27</ref> | ||
نویسنده در مسئله دوم، به بررسی تأسیس پدیده استقلاب در نص در زمان پیامبر(ص) پرداخته و این دوران را مرحله نمو این پدیده دانسته و به مواردی از آن، اشاره کرده است که ازجمله آنها عبارتاند از جریان عمر بن خطاب که به پیامبر(ص) تهمت هذیانگویی زده و برخی از اصحاب، از او تبعیت کردند<ref>همان، ص27-33</ref> | نویسنده در مسئله دوم، به بررسی تأسیس پدیده استقلاب در نص در زمان پیامبر(ص) پرداخته و این دوران را مرحله نمو این پدیده دانسته و به مواردی از آن، اشاره کرده است که ازجمله آنها عبارتاند از جریان عمر بن خطاب که به پیامبر(ص) تهمت هذیانگویی زده و برخی از اصحاب، از او تبعیت کردند<ref>همان، ص27-33</ref> | ||
در مسئله سوم و چهارم، به مواردی از استقلاب در نصوص نبوی و تاریخی که در عهد ابوبکر و عمر و حکام بنیامیه اتفاق افتاد، اشاره گردیده است<ref>همان، ص33- 63</ref> | در مسئله سوم و چهارم، به مواردی از استقلاب در نصوص نبوی و تاریخی که در عهد ابوبکر و عمر و حکام بنیامیه اتفاق افتاد، اشاره گردیده است<ref>همان، ص33- 63</ref> | ||
مبحث آخر، به استقلاب نص در واقعه سد الابواب اختصاص یافته و مطالب آن، در سه مسئله زیر، پی گرفته شده است: | مبحث آخر، به استقلاب نص در واقعه سد الابواب اختصاص یافته و مطالب آن، در سه مسئله زیر، پی گرفته شده است: | ||
| خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
# قرار گرفتن مسجد بهعنوان محل خواب. | # قرار گرفتن مسجد بهعنوان محل خواب. | ||
# جلوگیری از تردد در مسجد در حالت جنابت. | # جلوگیری از تردد در مسجد در حالت جنابت. | ||
# درخواست پیامبر(ص) از خداوند که مسجد برای او و علی(ع) و اولادش پاکیزه بماند<ref>همان، ص72-81</ref> | # درخواست پیامبر(ص) از خداوند که مسجد برای او و علی(ع) و اولادش پاکیزه بماند<ref>همان، ص72-81</ref> | ||
در دومین مسئله، به اعتراضات صحابه بر فرمان خداوند و پیامبر(ص) مبنی بر بسته شدن دربها به سمت مسجد بهجز درب منزل [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] و پاسخ پیامبر(ص) به این اعتراضات اشاره شده است<ref>همان، ص83-93</ref> | در دومین مسئله، به اعتراضات صحابه بر فرمان خداوند و پیامبر(ص) مبنی بر بسته شدن دربها به سمت مسجد بهجز درب منزل [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] و پاسخ پیامبر(ص) به این اعتراضات اشاره شده است<ref>همان، ص83-93</ref> | ||
در آخرین مسئله، به استقلاب و دگرگونیهای که در روایت سد الابواب واقع شده، اشاره شده است. جایگزین شدن «ابوبکر» بجای حضرت «علی(ع)» از دگرگونیهایی است که در این روایت واقع شده است. روایت تحریف شده را میتوان در دو جای کتاب صحیح بخاری یافت. نویسنده در پایان کتاب توجیهی که برای این دو روایت (روایت اصلی و تحریفی) در نظر گرفته شده را نقل و رد میکند. سپس درباره این روایت مقلوب و دروغ بستن به رسول خدا(ص) مطالبی بیان میکند<ref>همان، ص97-112</ref> | در آخرین مسئله، به استقلاب و دگرگونیهای که در روایت سد الابواب واقع شده، اشاره شده است. جایگزین شدن «ابوبکر» بجای حضرت «علی(ع)» از دگرگونیهایی است که در این روایت واقع شده است. روایت تحریف شده را میتوان در دو جای کتاب صحیح بخاری یافت. نویسنده در پایان کتاب توجیهی که برای این دو روایت (روایت اصلی و تحریفی) در نظر گرفته شده را نقل و رد میکند. سپس درباره این روایت مقلوب و دروغ بستن به رسول خدا(ص) مطالبی بیان میکند<ref>همان، ص97-112</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
ویرایش