۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ]]' به ']]') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
نگارنده در مقدمه اشاره میکند به اینکه وهابیت که با آراء ابن تیمیه آغاز شده و محمد بن عبدالوهاب آن را گسترش داد، هنوز هم کسانی را میپروراند که همچون اسلاف خویش همه را کافر بدانند و برای هیچ مسلمانی حرمتی قائل نشوند. یکی از این وهابیان، احسان الهی ظهیر، نویسنده وهابی پاکستانی است که به تعصب در عقاید وهابیت شهرت دارد. او برای فتنه در عالم اسلام دست به تألیفاتی زد که بیشتر آنها در رد شیعه است و از جمله آنها میتوان به «الشيعة و السنة»، «الشيعة و أهلالبيت»، «الشيعة و التشيع»، «الشيعة و القرآن»، «الإسماعيلية»، «البابية»، «القاديانية»، «البهائية»، «الباطنية»، «التصوف» و غیره اشاره کرد. این کتابها بهقدری انحراف دارد که برخی از متفکرین از اهل سنت در نقد و رد آنها دستبهقلم شدهاند. | نگارنده در مقدمه اشاره میکند به اینکه وهابیت که با آراء ابن تیمیه آغاز شده و محمد بن عبدالوهاب آن را گسترش داد، هنوز هم کسانی را میپروراند که همچون اسلاف خویش همه را کافر بدانند و برای هیچ مسلمانی حرمتی قائل نشوند. یکی از این وهابیان، احسان الهی ظهیر، نویسنده وهابی پاکستانی است که به تعصب در عقاید وهابیت شهرت دارد. او برای فتنه در عالم اسلام دست به تألیفاتی زد که بیشتر آنها در رد شیعه است و از جمله آنها میتوان به «الشيعة و السنة»، «الشيعة و أهلالبيت»، «الشيعة و التشيع»، «الشيعة و القرآن»، «الإسماعيلية»، «البابية»، «القاديانية»، «البهائية»، «الباطنية»، «التصوف» و غیره اشاره کرد. این کتابها بهقدری انحراف دارد که برخی از متفکرین از اهل سنت در نقد و رد آنها دستبهقلم شدهاند. | ||
این نویسنده وهابی که در کتابهای خود بههیچوجه جانب آداب اسلامی، دوری از تعصب و تمسک به اخلاق را رعایت نکرده است، خصوصاً در کتاب «الشيعه و أهلالبيت(ع)» که از روش تحقیق در مسائل اختلافی بهکلی خارج شده و هیچ ارزشی برای کتاب باقی نگذاشته است؛ خصوصاً در موضوع فدک که در آن، صورت حقیقت را بسیار دور از واقع نشان داده است<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص5-12</ref> | این نویسنده وهابی که در کتابهای خود بههیچوجه جانب آداب اسلامی، دوری از تعصب و تمسک به اخلاق را رعایت نکرده است، خصوصاً در کتاب «الشيعه و أهلالبيت(ع)» که از روش تحقیق در مسائل اختلافی بهکلی خارج شده و هیچ ارزشی برای کتاب باقی نگذاشته است؛ خصوصاً در موضوع فدک که در آن، صورت حقیقت را بسیار دور از واقع نشان داده است<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص5-12</ref> | ||
مدخل این کتاب با عنوان «أموال الدولة الإسلامية» آغاز شده است. مؤلف در این مدخل ابتدا از اهمیت منابع مالی دولت اسلامی و اهتمام شارع مقدس به تعیین تکلیف این منابع به نفع جامعه اسلامی و صرف آنها در جهت مصالح کلی نظام اسلامی سخن میگوید. از جمله منابع مزبور انفال، فیء، غنائم جنگی و صدقات پیامبر اکرم(ص) است که برای هرکدام، یک حکم خاص و واضحی در شرع اسلام وجود دارد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص15-26</ref> | مدخل این کتاب با عنوان «أموال الدولة الإسلامية» آغاز شده است. مؤلف در این مدخل ابتدا از اهمیت منابع مالی دولت اسلامی و اهتمام شارع مقدس به تعیین تکلیف این منابع به نفع جامعه اسلامی و صرف آنها در جهت مصالح کلی نظام اسلامی سخن میگوید. از جمله منابع مزبور انفال، فیء، غنائم جنگی و صدقات پیامبر اکرم(ص) است که برای هرکدام، یک حکم خاص و واضحی در شرع اسلام وجود دارد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص15-26</ref> | ||
فدک از نظر تمام صاحبنظران جهان اسلام از جمله اموالی است که تماماً مختص به رسول اکرم(ص) بود و در مالکیت آن هیچ شخص یا گروهی شراکت نداشتد و در اثبات آن هیچ اختلافی بین شیعه و سنی وجود ندارد. به اجماع علمای شیعه حضرت رسول اکرم(ص) فدک را به دختر گرامیاش حضرت فاطمه زهرا(س) هدیه کردند و بدین ترتیب از ملکیت حضرت خارج شده و داخل در ملک حضرت زهرا(س) گردید<ref>ر.ک: همان، ص25-26</ref> | فدک از نظر تمام صاحبنظران جهان اسلام از جمله اموالی است که تماماً مختص به رسول اکرم(ص) بود و در مالکیت آن هیچ شخص یا گروهی شراکت نداشتد و در اثبات آن هیچ اختلافی بین شیعه و سنی وجود ندارد. به اجماع علمای شیعه حضرت رسول اکرم(ص) فدک را به دختر گرامیاش حضرت فاطمه زهرا(س) هدیه کردند و بدین ترتیب از ملکیت حضرت خارج شده و داخل در ملک حضرت زهرا(س) گردید<ref>ر.ک: همان، ص25-26</ref> | ||
فصل اول کتاب با عنوان «إرث الأنبياء في النصوص الشيعية و تاريخية فدك» شامل دو مبحث: «السير التاريخي لفدك» و «عدم وراثة الأنبياء(ع) في المرويات الشيعية» میشود. نویسنده در مبحث اول این فصل به سیر اتفاقات و تبادلاتی در مورد فدک اشاره میکند؛ در مرحله اول ابوبکر فدک را از اهلبیت(ع) ظالمانه غصب کرد. در مرحله بعد عمر آن را به اهلبیت(ع) بازگرداند؛ البته از باب نظارت نه اینکه ارث ایشان باشد. سپس عثمان دگرباره آن را پس گرفت و به مروان سپرد و پس از آن یکبهیک بین خلفای بنی امیه دستبهدست شد. | فصل اول کتاب با عنوان «إرث الأنبياء في النصوص الشيعية و تاريخية فدك» شامل دو مبحث: «السير التاريخي لفدك» و «عدم وراثة الأنبياء(ع) في المرويات الشيعية» میشود. نویسنده در مبحث اول این فصل به سیر اتفاقات و تبادلاتی در مورد فدک اشاره میکند؛ در مرحله اول ابوبکر فدک را از اهلبیت(ع) ظالمانه غصب کرد. در مرحله بعد عمر آن را به اهلبیت(ع) بازگرداند؛ البته از باب نظارت نه اینکه ارث ایشان باشد. سپس عثمان دگرباره آن را پس گرفت و به مروان سپرد و پس از آن یکبهیک بین خلفای بنی امیه دستبهدست شد. | ||
در زمان خلافت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) فدک به اهلبیت(ع) بازگردانده نشد. ایشان در مورد این عدم بازگشت فرمودند: ما اهلبیت(ع) چیزی را که به ظلم از ما گرفته شده باشد، پس نمیگیریم<ref>ر.ک: همان، ص31-76</ref> | در زمان خلافت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) فدک به اهلبیت(ع) بازگردانده نشد. ایشان در مورد این عدم بازگشت فرمودند: ما اهلبیت(ع) چیزی را که به ظلم از ما گرفته شده باشد، پس نمیگیریم<ref>ر.ک: همان، ص31-76</ref> | ||
در مبحث دوم این فصل، نگارنده به آن دسته از روایاتی میپردازد که در آنها اشاره شده به اینکه انبیا(ع) چیزی از خود به ارث نمیگذارند و تنها میراث انبیا(ع) علم و احادیث ایشان است. مؤلف در پاسخ بیان میدارد که این احادیث دلالت بر این نمیکند که انبیا از خود ارث مالی بهجا نمیگذارند، بلکه منظور این است که هم و غم ایشان جمع مال و ثروت نبوده، بلکه تمام تلاششان ترویج بیش از پیش علم و معنویت بوده است. مؤلف در ادامه به ذکر شواهدی بر این ادعا میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص77-110</ref> | در مبحث دوم این فصل، نگارنده به آن دسته از روایاتی میپردازد که در آنها اشاره شده به اینکه انبیا(ع) چیزی از خود به ارث نمیگذارند و تنها میراث انبیا(ع) علم و احادیث ایشان است. مؤلف در پاسخ بیان میدارد که این احادیث دلالت بر این نمیکند که انبیا از خود ارث مالی بهجا نمیگذارند، بلکه منظور این است که هم و غم ایشان جمع مال و ثروت نبوده، بلکه تمام تلاششان ترویج بیش از پیش علم و معنویت بوده است. مؤلف در ادامه به ذکر شواهدی بر این ادعا میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص77-110</ref> | ||
«النحلة و الإرث»، عنوان فصل دوم کتاب است. در این فصل، دو مبحث: «فدك نحلة الرسول(ع) لفاطمة(س)»، «مطالبة الزاهراء(س) بإرثها» مطرح شده است. در مبحث اول، مؤلف بیان میدارد که بخشش فدک از طرف رسول اکرم(ص) به فاطمه زهرا(س) بین علمای شیعه امری مسلم است و در این راستا به ذکر ادله متقن روایی و شواهد تاریخی میپردازد که دلالت بر قطعیت این تملیک از جانب رسول اکرم(ص) دارد. در مبحث دوم، مؤلف دعوای مابین ابوبکر و حضرت زهرا(س) در موضوع فدک را بیان میکند و درباره اینکه حضرت زهرا(س) ارث خود را از ابوبکر مطالبه میکند مفصلا توضیح میدهد و در ادامه به شبهات و ادعاهای واهی که از طرف اهل سنت در این زمینه وارد شده است بهتفصیل پاسخ میگوید<ref>ر.ک: همان، ص141-128</ref> | «النحلة و الإرث»، عنوان فصل دوم کتاب است. در این فصل، دو مبحث: «فدك نحلة الرسول(ع) لفاطمة(س)»، «مطالبة الزاهراء(س) بإرثها» مطرح شده است. در مبحث اول، مؤلف بیان میدارد که بخشش فدک از طرف رسول اکرم(ص) به فاطمه زهرا(س) بین علمای شیعه امری مسلم است و در این راستا به ذکر ادله متقن روایی و شواهد تاریخی میپردازد که دلالت بر قطعیت این تملیک از جانب رسول اکرم(ص) دارد. در مبحث دوم، مؤلف دعوای مابین ابوبکر و حضرت زهرا(س) در موضوع فدک را بیان میکند و درباره اینکه حضرت زهرا(س) ارث خود را از ابوبکر مطالبه میکند مفصلا توضیح میدهد و در ادامه به شبهات و ادعاهای واهی که از طرف اهل سنت در این زمینه وارد شده است بهتفصیل پاسخ میگوید<ref>ر.ک: همان، ص141-128</ref> | ||
فصل سوم با عنوان «مناقشة استدلال أبيبکر بحديث «لا نوّرث» علی عدم الإرث» مشتمل است بر یک «تمهید» که در آن نگارنده نخست به طرح و رد برخی از احادیث صحیحین پرداخته، با این استدلال که برخی از این احادیث مطابقت با حقایق و مسلمات دینی و تاریخی نداشته و علمای زیادی در طول تاریخ به رد آنها پرداخته و به مقتضای آنها عمل نکردهاند. سپس تردید خود را به حدیث «لا نورث» کشانده و بیان میدارد که از جمله شواهد بیاساس بودن این روایت آن است که چرا پیامبر اکرم(ص) نزدیکان خویش را که محل ابتلای مفاد این روایت هستند، بر آن مطلع نکردند و اینکه چرا امیرالمؤمنین علی(ع) و عباس مخالف مفاد این حدیث عمل کردند. ضمن اینکه این حدیث مخالفت صریح با قرآن کریم دارد؛ آنجایی که قرآن تصریح به ارث بردن بعضی از انبیا از بعضی دیگر دارد، مثل آیه 6 از سوریه مریم و آیه 16 از سوره نمل. در ادامه مؤلف به نقل و نقد قرائنی که اهل سنت برای اثبات اینکه در آیات مزبور، مراد از ارث غیر از مال است، پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص145-182</ref> | فصل سوم با عنوان «مناقشة استدلال أبيبکر بحديث «لا نوّرث» علی عدم الإرث» مشتمل است بر یک «تمهید» که در آن نگارنده نخست به طرح و رد برخی از احادیث صحیحین پرداخته، با این استدلال که برخی از این احادیث مطابقت با حقایق و مسلمات دینی و تاریخی نداشته و علمای زیادی در طول تاریخ به رد آنها پرداخته و به مقتضای آنها عمل نکردهاند. سپس تردید خود را به حدیث «لا نورث» کشانده و بیان میدارد که از جمله شواهد بیاساس بودن این روایت آن است که چرا پیامبر اکرم(ص) نزدیکان خویش را که محل ابتلای مفاد این روایت هستند، بر آن مطلع نکردند و اینکه چرا امیرالمؤمنین علی(ع) و عباس مخالف مفاد این حدیث عمل کردند. ضمن اینکه این حدیث مخالفت صریح با قرآن کریم دارد؛ آنجایی که قرآن تصریح به ارث بردن بعضی از انبیا از بعضی دیگر دارد، مثل آیه 6 از سوریه مریم و آیه 16 از سوره نمل. در ادامه مؤلف به نقل و نقد قرائنی که اهل سنت برای اثبات اینکه در آیات مزبور، مراد از ارث غیر از مال است، پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص145-182</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش