۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ]]' به ']]') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
کتاب با دیباچه ناشر و پیشگفتار نویسنده آغاز و مطالب در در دو فصل، تنظیم شده است. | کتاب با دیباچه ناشر و پیشگفتار نویسنده آغاز و مطالب در در دو فصل، تنظیم شده است. | ||
یکی از مسائل اختلافی بین وهابیان و دیگر مذاهب اسلامی، علم غیب اولیا و سلطه غیبی و تکوینی آنان در دنیا و عالم برزخ است که وهابیان آن را انکار کردهاند؛ ازاینرو تعامل بین دنیا و برزخ را قبول ندارند و معتقدند اموات حتی اولیا، از آنچه در این دنیا اتفاق میافتد، بیخبرند و از کسانی که به آنان توجه کرده و چیزی میخواهند اطلاع ندارند. این کتاب از آنجا که وهابیان معتقدند استغاثه و توسل به اولیای خدا معنا ندارد، بر آن است که این موضوع را تحت عنوان علم غیب و سلطه غیبی اولیا بررسی نماید<ref>ر.ک: پیشگفتار، ص13</ref> | یکی از مسائل اختلافی بین وهابیان و دیگر مذاهب اسلامی، علم غیب اولیا و سلطه غیبی و تکوینی آنان در دنیا و عالم برزخ است که وهابیان آن را انکار کردهاند؛ ازاینرو تعامل بین دنیا و برزخ را قبول ندارند و معتقدند اموات حتی اولیا، از آنچه در این دنیا اتفاق میافتد، بیخبرند و از کسانی که به آنان توجه کرده و چیزی میخواهند اطلاع ندارند. این کتاب از آنجا که وهابیان معتقدند استغاثه و توسل به اولیای خدا معنا ندارد، بر آن است که این موضوع را تحت عنوان علم غیب و سلطه غیبی اولیا بررسی نماید<ref>ر.ک: پیشگفتار، ص13</ref> | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در دیباچه، به انتقاد از وهابیت و لزوم شناخت و راز و رمزها و سیر تحول و اندیشههای این فرقه اشاره گردیده است<ref>دیباچه، ص11</ref> و در پیشگفتار، موضوع کتاب تبین شده است<ref>پیشگفتار، ص13</ref> | در دیباچه، به انتقاد از وهابیت و لزوم شناخت و راز و رمزها و سیر تحول و اندیشههای این فرقه اشاره گردیده است<ref>دیباچه، ص11</ref> و در پیشگفتار، موضوع کتاب تبین شده است<ref>پیشگفتار، ص13</ref> | ||
در فصل نخست، به مباحث مربوط به علم غیب اولیا پرداخته شده است. غیب در مقابل شهود بر چیزى اطلاق مىشود که با حواس ظاهرى قابل درک نیست. قیامت، برزخ، فرشتگان، جنّ و... امورى هستند که با حواس ظاهرى انسان قابل درک نیستند و از مصادیق عالم غیب شمرده شدهاند. غیب مطلق غیبى است که به هیچ نحو و در هیچ زمان و مکان قابل ادراک نیست؛ مثل ذات الهى که غیب الغیوب است؛ به خلاف غیب نسبى که با شرایطى خاص بدون حواس ظاهرى براى افرادى ویژه قابل ادراک است. از برخی از آیات قرآن، از جمله آیه 22 سوره حشر: «هُوَ اللّٰهُ الَّذِي لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ عٰالِمُ الْغَيبِ وَ الشَّهٰادَةِ هُوَ الرَّحْمٰنُ الرَّحِيمُ»؛ «او خدایى است که معبودى جز او نیست، داناى آشکار و نهان است و او رحمان و رحیم است» و 59 سوره انعام: «وَ عِنْدَهُ مَفٰاتِحُ الْغَيبِ لاٰ يعْلَمُهٰا إِلاّٰ هُوَ»؛ «کلیدهاى غیب، تنها نزد اوست و جز او، کسى آنها را نمىداند»، استفاده مىشود که کلیدهاى غیب و اصل آن نزد خداست و هرکس که علم غیب داشته باشد به اذن و عنایت خداوند متعال است. به عقیده مسلمانان علم غیب اولیا و انبیا به اذن و عنایت خداوند است؛ ازاینرو در بخش نخست، در علم غیب عنایى اولیا، از دو منظر زیر، بحث شده است: | در فصل نخست، به مباحث مربوط به علم غیب اولیا پرداخته شده است. غیب در مقابل شهود بر چیزى اطلاق مىشود که با حواس ظاهرى قابل درک نیست. قیامت، برزخ، فرشتگان، جنّ و... امورى هستند که با حواس ظاهرى انسان قابل درک نیستند و از مصادیق عالم غیب شمرده شدهاند. غیب مطلق غیبى است که به هیچ نحو و در هیچ زمان و مکان قابل ادراک نیست؛ مثل ذات الهى که غیب الغیوب است؛ به خلاف غیب نسبى که با شرایطى خاص بدون حواس ظاهرى براى افرادى ویژه قابل ادراک است. از برخی از آیات قرآن، از جمله آیه 22 سوره حشر: «هُوَ اللّٰهُ الَّذِي لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ عٰالِمُ الْغَيبِ وَ الشَّهٰادَةِ هُوَ الرَّحْمٰنُ الرَّحِيمُ»؛ «او خدایى است که معبودى جز او نیست، داناى آشکار و نهان است و او رحمان و رحیم است» و 59 سوره انعام: «وَ عِنْدَهُ مَفٰاتِحُ الْغَيبِ لاٰ يعْلَمُهٰا إِلاّٰ هُوَ»؛ «کلیدهاى غیب، تنها نزد اوست و جز او، کسى آنها را نمىداند»، استفاده مىشود که کلیدهاى غیب و اصل آن نزد خداست و هرکس که علم غیب داشته باشد به اذن و عنایت خداوند متعال است. به عقیده مسلمانان علم غیب اولیا و انبیا به اذن و عنایت خداوند است؛ ازاینرو در بخش نخست، در علم غیب عنایى اولیا، از دو منظر زیر، بحث شده است: | ||
# علم غیب اولیا در دنیا: در این زمینه، به حقیقت نوریه پیامبر(ص) اشاره شده و این مطلب عنوان گردیده که علما و محققان اسلامى معتقدند که پیامبر(ص) به حسب حقیقتش، نور و به حسب صورت، از جنس بشر است؛ ولذا همانگونه که خداوند متعال نور آسمانها و زمین است و احاطه نورى و علمى به تمام عالم دارد، پیامبر(ص) نیز احاطه علمى و نورى به تمام عالم و موجودات آن دارد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص17-51</ref> | # علم غیب اولیا در دنیا: در این زمینه، به حقیقت نوریه پیامبر(ص) اشاره شده و این مطلب عنوان گردیده که علما و محققان اسلامى معتقدند که پیامبر(ص) به حسب حقیقتش، نور و به حسب صورت، از جنس بشر است؛ ولذا همانگونه که خداوند متعال نور آسمانها و زمین است و احاطه نورى و علمى به تمام عالم دارد، پیامبر(ص) نیز احاطه علمى و نورى به تمام عالم و موجودات آن دارد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص17-51</ref> | ||
# علم غیب اولیا در برزخ: به اعتقاد نویسنده، اولیاى الهى اگر در زمان حیاتشان علم غیب داشتهاند (خصوصاً پیامبر(ص) که به نص آیات قرآن کریم از علم غیب به اذن الهى آگاه است)، این علم غیب را از طریق نفس داشتهاند نه بدن؛ نفسى که مجرد بوده و بعد از عروض مرگ بر بدن و جدا شدن از آن باقى است و آثار زمان حیاتش را در افقى وسیعتر دارد. لذا مىتوان گفت که اولیاى الهى به حکم عقل بعد از مرگ نیز علم غیب داشته و از امورى که در دنیا اتفاق مىافتد نیز آگاه مىباشند. به باور وی، از برخی آیات نیز علم غیب اولیا و در رأس آنها پیامبر(ص) استفاده میشود که از جمله آنها عبارتند از: | # علم غیب اولیا در برزخ: به اعتقاد نویسنده، اولیاى الهى اگر در زمان حیاتشان علم غیب داشتهاند (خصوصاً پیامبر(ص) که به نص آیات قرآن کریم از علم غیب به اذن الهى آگاه است)، این علم غیب را از طریق نفس داشتهاند نه بدن؛ نفسى که مجرد بوده و بعد از عروض مرگ بر بدن و جدا شدن از آن باقى است و آثار زمان حیاتش را در افقى وسیعتر دارد. لذا مىتوان گفت که اولیاى الهى به حکم عقل بعد از مرگ نیز علم غیب داشته و از امورى که در دنیا اتفاق مىافتد نیز آگاه مىباشند. به باور وی، از برخی آیات نیز علم غیب اولیا و در رأس آنها پیامبر(ص) استفاده میشود که از جمله آنها عبارتند از: | ||
الف)- آیه 45 سوره احزاب: «يا أَيهَا النَّبِي إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً»؛ «اى پیامبر، ما تو را [به سِمَتِ] گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستادیم». | الف)- آیه 45 سوره احزاب: «يا أَيهَا النَّبِي إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً»؛ «اى پیامبر، ما تو را [به سِمَتِ] گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستادیم». | ||
ب)- آیه 143 سوره بقره: «وَ كَذٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ يكُونَ الرَّسُولُ عَلَيكُمْ شَهِيداً»؛ «و بدین گونه شما را امتى میانه قرار دادیم، تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد». | ب)- آیه 143 سوره بقره: «وَ كَذٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ يكُونَ الرَّسُولُ عَلَيكُمْ شَهِيداً»؛ «و بدین گونه شما را امتى میانه قرار دادیم، تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد». | ||
ج)- آیه 41 سوره نساء: «فَكَيفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنَا بِكَ عَلَى هٰؤُلاَءِ شَهِيداً»؛ «پس چگونه است [حالشان] آنگاه که از هر امتى گواهى آوریم و تو را بر آنان گواه آوریم»<ref>ر.ک: همان، ص94-97</ref> | ج)- آیه 41 سوره نساء: «فَكَيفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنَا بِكَ عَلَى هٰؤُلاَءِ شَهِيداً»؛ «پس چگونه است [حالشان] آنگاه که از هر امتى گواهى آوریم و تو را بر آنان گواه آوریم»<ref>ر.ک: همان، ص94-97</ref> | ||
بررسی غیبهای اختصاصی مانند علم به قیامت، نزول باران، فرزند در رحم، آینده، مکان مرگ و حقیقت روح از دیگر مباحث مطرحشده در این فصل میباشد<ref>همان، ص73-86</ref> | بررسی غیبهای اختصاصی مانند علم به قیامت، نزول باران، فرزند در رحم، آینده، مکان مرگ و حقیقت روح از دیگر مباحث مطرحشده در این فصل میباشد<ref>همان، ص73-86</ref> | ||
در فصل دوم، سلطه غیبی اولیا مطرح شده و خواننده ابتدا با فتاوای وهابیان در این زمینه آشنا میشود و با شناخت آثار قرب الهی همچون تسلط بر نفس، بینش خاص، نفی خواطر، تصرف در جهان طبیعت، تصرف غیبی پیامبر(ص) و تصرفات غیبی اهلبیت(ع)، به کرامات و تصرفات غیبی اولیا پی میبرد. نویسنده در این فصل، به بیان نحوه تأثیرگذاری اولیا در برزخ، صدور امور خارقالعاده از اولیا در برزخ، نحوه حیات ارواح اولیا در برزخ، ارتباط صحابه با روح پیامبر(ص) در عالم رؤیا، امکان خلقت صور مثالیه از سوی اولیا و احاطه روح پیامبر(ص) پرداخته است<ref>ر.ک: خبرگزاری فارس</ref> | در فصل دوم، سلطه غیبی اولیا مطرح شده و خواننده ابتدا با فتاوای وهابیان در این زمینه آشنا میشود و با شناخت آثار قرب الهی همچون تسلط بر نفس، بینش خاص، نفی خواطر، تصرف در جهان طبیعت، تصرف غیبی پیامبر(ص) و تصرفات غیبی اهلبیت(ع)، به کرامات و تصرفات غیبی اولیا پی میبرد. نویسنده در این فصل، به بیان نحوه تأثیرگذاری اولیا در برزخ، صدور امور خارقالعاده از اولیا در برزخ، نحوه حیات ارواح اولیا در برزخ، ارتباط صحابه با روح پیامبر(ص) در عالم رؤیا، امکان خلقت صور مثالیه از سوی اولیا و احاطه روح پیامبر(ص) پرداخته است<ref>ر.ک: خبرگزاری فارس</ref> | ||
وهابیان، کرامات و تصرفات غیبى اولیا را بهویژه پس از مرگ منکرند و بدین جهت است که صدا زدن و درخواست حاجت از آنان را نهتنها جایز ندانسته، بلکه شرک اکبر مىدانند. در این زمینه به برخی از فتاوای ایشان اشاره شده که از جمله آن میتوان به موارد زیر اشاره نمود: | وهابیان، کرامات و تصرفات غیبى اولیا را بهویژه پس از مرگ منکرند و بدین جهت است که صدا زدن و درخواست حاجت از آنان را نهتنها جایز ندانسته، بلکه شرک اکبر مىدانند. در این زمینه به برخی از فتاوای ایشان اشاره شده که از جمله آن میتوان به موارد زیر اشاره نمود: | ||
# ابن تیمیه - مؤسس عقاید وهابیان – مىگوید: «از اقسام شرک آن است که کسى به شخصى که از دنیا رفته بگوید: مرا دریاب، مرا کمک کن، از من شفاعت کن، مرا بر دشمنم یارى کن وامثال این درخواستها که تنها خدا بر آن قدرت دارد». در جایى دیگر این درخواست را شرک صریح دانسته و مىگوید: «کسى که اینگونه بگوید، باید توبه کند؛ اگر توبه نکرد کشتنش واجب مىگردد». | # ابن تیمیه - مؤسس عقاید وهابیان – مىگوید: «از اقسام شرک آن است که کسى به شخصى که از دنیا رفته بگوید: مرا دریاب، مرا کمک کن، از من شفاعت کن، مرا بر دشمنم یارى کن وامثال این درخواستها که تنها خدا بر آن قدرت دارد». در جایى دیگر این درخواست را شرک صریح دانسته و مىگوید: «کسى که اینگونه بگوید، باید توبه کند؛ اگر توبه نکرد کشتنش واجب مىگردد». | ||
# شیخ عبدالعزیز بن باز مىگوید: «فمن قال من الناس في أي بقعة من بقاع الأرض: يا رسول الله و يا نبي الله أو يا محمد اغثني أو أدركني أو انصرني أو اشفني أو انصر أمتك أو اشف مرض المسلمين أو اهد ضالتهم أو ما أشبه ذلك فقد جعله شريكاً لله في العبادة»؛ «هرکسى از مردم در هر جاى کره زمین بگوید: اى رسول خدا، اى نبى خدا، اى محمد! کمک کن مرا، دریاب مرا، یارى کن مرا، شفا ده مریضان مسلمانان را، هدایت کن گمشده مسلمانان را و مانند آن، براى خدا شریک در عبادت قرار داده است». در جایى دیگر مىگوید: «و لا شك أنّ المستغيثين بالنبي(ص) أو بغيره من الأولياء و الأنبياء أو الجن إنما فعلوا ذلك معتقدين أنهم يسمعون دعاءهم و يقضون حاجتهم و أنهم يعلمون أحوالهم و هذه أنواع من الشرك الأكبر؛ لأنّ الغيب لا يعلمه إلاّ الله عز و جل و لأنّ الأموات قد انقطعت أعمالهم و تصرفاتهم في عالم الدنيا»؛ «شکى نیست که استغاثهکنندگان به پیامبر(ص)، اولیا، انبیا، ملائکه یا جن، این عمل را به این اعتقاد انجام مىدهند که آنان دعایشان را شنیده واز احوالشان اطلاع دارند و حاجتشان را برآورده خواهند کرد، این امور انواعى از شرک اکبر است؛ زیرا غیب را غیر از خدا کسى دیگر نمىداند و نیز اموات، چه انبیا و چه غیر انبیا اعمال و تصرفاتشان در عالم دنیا با مرگ منقطع گردیده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص123-125</ref> | # شیخ عبدالعزیز بن باز مىگوید: «فمن قال من الناس في أي بقعة من بقاع الأرض: يا رسول الله و يا نبي الله أو يا محمد اغثني أو أدركني أو انصرني أو اشفني أو انصر أمتك أو اشف مرض المسلمين أو اهد ضالتهم أو ما أشبه ذلك فقد جعله شريكاً لله في العبادة»؛ «هرکسى از مردم در هر جاى کره زمین بگوید: اى رسول خدا، اى نبى خدا، اى محمد! کمک کن مرا، دریاب مرا، یارى کن مرا، شفا ده مریضان مسلمانان را، هدایت کن گمشده مسلمانان را و مانند آن، براى خدا شریک در عبادت قرار داده است». در جایى دیگر مىگوید: «و لا شك أنّ المستغيثين بالنبي(ص) أو بغيره من الأولياء و الأنبياء أو الجن إنما فعلوا ذلك معتقدين أنهم يسمعون دعاءهم و يقضون حاجتهم و أنهم يعلمون أحوالهم و هذه أنواع من الشرك الأكبر؛ لأنّ الغيب لا يعلمه إلاّ الله عز و جل و لأنّ الأموات قد انقطعت أعمالهم و تصرفاتهم في عالم الدنيا»؛ «شکى نیست که استغاثهکنندگان به پیامبر(ص)، اولیا، انبیا، ملائکه یا جن، این عمل را به این اعتقاد انجام مىدهند که آنان دعایشان را شنیده واز احوالشان اطلاع دارند و حاجتشان را برآورده خواهند کرد، این امور انواعى از شرک اکبر است؛ زیرا غیب را غیر از خدا کسى دیگر نمىداند و نیز اموات، چه انبیا و چه غیر انبیا اعمال و تصرفاتشان در عالم دنیا با مرگ منقطع گردیده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص123-125</ref> | ||
این نوشتار در تبیین امکان رؤیت یک شخص در چند مکان آورده است: «امکان دارد که روح پیامبر اکرم(ص) را اشخاص متعددی در مکانهای مختلف در یک لحظه مشاهده کنند؛ به اینکه خداوند متعال برای شخصی مانند پیامبر یا دیگر اولیا اجسام مثالی متعددی را مسخّر گرداند و با این کار تکثر جزیی لازم نمیآید که نزد علمای منطق محال شمرده شده است؛ زیرا مناط وحدت و تعدد، روح است و با وحدت روح، شخص نیز واحد است، گرچه اجسام تکثر مییابد»<ref>ر.ک: خبرگزاری فارس</ref> | این نوشتار در تبیین امکان رؤیت یک شخص در چند مکان آورده است: «امکان دارد که روح پیامبر اکرم(ص) را اشخاص متعددی در مکانهای مختلف در یک لحظه مشاهده کنند؛ به اینکه خداوند متعال برای شخصی مانند پیامبر یا دیگر اولیا اجسام مثالی متعددی را مسخّر گرداند و با این کار تکثر جزیی لازم نمیآید که نزد علمای منطق محال شمرده شده است؛ زیرا مناط وحدت و تعدد، روح است و با وحدت روح، شخص نیز واحد است، گرچه اجسام تکثر مییابد»<ref>ر.ک: خبرگزاری فارس</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
فهرست مطالب در ابتدا و کتابنامه منابع مورد استفاده مؤلف، در انتهای کتاب آمده است. | فهرست مطالب در ابتدا و کتابنامه منابع مورد استفاده مؤلف، در انتهای کتاب آمده است. | ||
در پاورقیها به ذکر منابع پرداخته شده است<ref>ر.ک: پاورقی141</ref> | در پاورقیها به ذکر منابع پرداخته شده است<ref>ر.ک: پاورقی141</ref> | ||
==پانویس == | ==پانویس == |
ویرایش