پرش به محتوا

حکیم زجاجی: تفاوت میان نسخه‌ها

۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۷
جز
جایگزینی متن - 'لالدين' به 'ل‌الدين'
جز (جایگزینی متن - ' ش ' به '‌ش ')
جز (جایگزینی متن - 'لالدين' به 'ل‌الدين')
خط ۳۲: خط ۳۲:




درباره زندگانى حكيم زجاجى به اطلاعات چندانى دست‌رسى نيست، اما بر پايه سروده‌هاى خودش، گوشه‌هايى از زندگانى او را مى‌توان روشن ساخت. وى در زير سربندِ «شرح احوال قايل» از حال و روزگار خود در آن بيت‌ها سخن مى‌گويد. نسخه با پيكار مهلّب و جنبش مختار آغاز مى‌شود. شاعر، پس از اينكه دوره خلافت مستكفى را به پايان مى‌برد، از زندگانى خويش گزارش مى‌دهد. او تاريخ تولّد خود را 608 اعلام مى‌كند و معلوم مى‌سازد كه با سخنورانِ بزرگى چون سعدى (متولد 606)، مولانا جلالالدين رومى (متولد 604) و [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدين عراقى]] (متولد 610)، هم‌روزگار بوده است.
درباره زندگانى حكيم زجاجى به اطلاعات چندانى دست‌رسى نيست، اما بر پايه سروده‌هاى خودش، گوشه‌هايى از زندگانى او را مى‌توان روشن ساخت. وى در زير سربندِ «شرح احوال قايل» از حال و روزگار خود در آن بيت‌ها سخن مى‌گويد. نسخه با پيكار مهلّب و جنبش مختار آغاز مى‌شود. شاعر، پس از اينكه دوره خلافت مستكفى را به پايان مى‌برد، از زندگانى خويش گزارش مى‌دهد. او تاريخ تولّد خود را 608 اعلام مى‌كند و معلوم مى‌سازد كه با سخنورانِ بزرگى چون سعدى (متولد 606)، مولانا جلال‌الدين رومى (متولد 604) و [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدين عراقى]] (متولد 610)، هم‌روزگار بوده است.


تاريخ مرگ او نيز در جايى ثبت نشده است، اما خود او در اين كتاب از روزگار پيرى‌اش شكوه مى‌كند. وى در 697 (سالِ كشته شدن صدرالدين زنجانى)، زنده بود و شعرهايى در سوگ او گفت و از اين رو، گمان مى‌رود كه بيش از نود سال زيسته باشد. گويى لقبش شمسالدين بود كه صدر جهان، به نشانه دوستى يا احترام، او را شمس مى‌خواند: «چو خوردى مىِ‌نابْ آن كام‌ياب * به من شمس كردى به مجلس خطاب» و در جايى ديگر، خود را نصر و فرزندش را سليم مى‌ناميد: «سليم است فرزانه فرزندِ نصر * نبينى چنو در جوانان عصر».
تاريخ مرگ او نيز در جايى ثبت نشده است، اما خود او در اين كتاب از روزگار پيرى‌اش شكوه مى‌كند. وى در 697 (سالِ كشته شدن صدرالدين زنجانى)، زنده بود و شعرهايى در سوگ او گفت و از اين رو، گمان مى‌رود كه بيش از نود سال زيسته باشد. گويى لقبش شمسالدين بود كه صدر جهان، به نشانه دوستى يا احترام، او را شمس مى‌خواند: «چو خوردى مىِ‌نابْ آن كام‌ياب * به من شمس كردى به مجلس خطاب» و در جايى ديگر، خود را نصر و فرزندش را سليم مى‌ناميد: «سليم است فرزانه فرزندِ نصر * نبينى چنو در جوانان عصر».
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش