پرش به محتوا

مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>'
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>')
خط ۵۲: خط ۵۲:
وحی در اصطلاح نیز تعریف‌های متعددی دارد؛ که در مجموع می‌شود آن را چنین تعریف کرد: القاء پیام از جانب خداوند متعال به بشر (پیامبر) به‌واسطه فرشته یا بدون واسطه.<ref>همان، ص61</ref>
وحی در اصطلاح نیز تعریف‌های متعددی دارد؛ که در مجموع می‌شود آن را چنین تعریف کرد: القاء پیام از جانب خداوند متعال به بشر (پیامبر) به‌واسطه فرشته یا بدون واسطه.<ref>همان، ص61</ref>


فصل دوم به امکان و اقسام وحی اختصاص یافته است. نویسنده در این فصل معتقد است که وحی، ارتباط انسان با خداوند و عالم ماوراء طبیعت است که از مجاری عادی به دست نمی‌آید و فهم آن نیز بسیار مشکل می‌نمایند؛ به همین جهت عده‌ای گفته‌اند که انسان مادی امکان برقراری پیوند با عالم مجرد را ندارد؛ لکن از دیدگاه قرآن و برهان‌های فلسفی، انسان علاوه بر جسم، روح مجرد نیز دارد. وحدت شخصیت انسان در طول زندگی و تغییر نیافتن ذات انسان و نسبت دادن فعل به ذات نه به اعضا و جوارح، اصیل بودن روح مجرد انسان را نشان می‌دهد که با آن می‌توان با عالم غیب ارتباط برقرار کرد. آیاتی از جمله «سجده آیات 7-9 و مؤمنون آیات 12-14» به بیان وجود روح انسان می‌پردازد. <ref>همان، ص98</ref>
فصل دوم به امکان و اقسام وحی اختصاص یافته است. نویسنده در این فصل معتقد است که وحی، ارتباط انسان با خداوند و عالم ماوراء طبیعت است که از مجاری عادی به دست نمی‌آید و فهم آن نیز بسیار مشکل می‌نمایند؛ به همین جهت عده‌ای گفته‌اند که انسان مادی امکان برقراری پیوند با عالم مجرد را ندارد؛ لکن از دیدگاه قرآن و برهان‌های فلسفی، انسان علاوه بر جسم، روح مجرد نیز دارد. وحدت شخصیت انسان در طول زندگی و تغییر نیافتن ذات انسان و نسبت دادن فعل به ذات نه به اعضا و جوارح، اصیل بودن روح مجرد انسان را نشان می‌دهد که با آن می‌توان با عالم غیب ارتباط برقرار کرد. آیاتی از جمله «سجده آیات 7-9 و مؤمنون آیات 12-14» به بیان وجود روح انسان می‌پردازد.<ref>همان، ص98</ref>


نویسنده در فصل سوم کتاب متذکر می‌شود که ماهیت وحی را فقط انبیاء می‌دانند و دیگر افراد نمی‌توانند آن را بشناسند مگر با فهم ویژگی‌های آن<ref>ر.ک: کتاب، ص101</ref> وی اسرارآمیز بودن را از این ویژگی‌ها می‌داند و کلامی از علامه طباطبایی درباره نامیدن آن به شعور مرموز و رازآمیز الهى ذکر می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص101-102</ref> لزوم وجود رابطه دوسویه در وحی که یکی ذات آمر و دیگری ذات مأمور و گیرنده پیام است، از جنس علم حضوری بودن وحی که با طبع قابلیت صدق و کذب در آن راه ندارد و کوچک‌ترین خطا در آن به معنی نفی وحی یا ندانستن حقیقت است، و همچنین قابل تعلیم و تعلم نبودن آن به همین دلیل که از جنس علم حضوری است و آنچه قابلیت تعلیم دارد علم حصولی و تصوری است، از دیگر ویژگی‌های وحی است. نویسنده در اینجا جمله‌ای را از اقبال نقل می‌کند؛ «اقبال مى‌نویسد: [وحى یک تجربه باطنى است] ازآنجاکه صفت تجربه باطنى این است که بى‌واسطه و مستقیم آزموده شود، روشن است که نمى‌توان آن را به دیگرى انتقال داد».<ref>همان، ص103</ref>  
نویسنده در فصل سوم کتاب متذکر می‌شود که ماهیت وحی را فقط انبیاء می‌دانند و دیگر افراد نمی‌توانند آن را بشناسند مگر با فهم ویژگی‌های آن<ref>ر.ک: کتاب، ص101</ref> وی اسرارآمیز بودن را از این ویژگی‌ها می‌داند و کلامی از علامه طباطبایی درباره نامیدن آن به شعور مرموز و رازآمیز الهى ذکر می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص101-102</ref> لزوم وجود رابطه دوسویه در وحی که یکی ذات آمر و دیگری ذات مأمور و گیرنده پیام است، از جنس علم حضوری بودن وحی که با طبع قابلیت صدق و کذب در آن راه ندارد و کوچک‌ترین خطا در آن به معنی نفی وحی یا ندانستن حقیقت است، و همچنین قابل تعلیم و تعلم نبودن آن به همین دلیل که از جنس علم حضوری است و آنچه قابلیت تعلیم دارد علم حصولی و تصوری است، از دیگر ویژگی‌های وحی است. نویسنده در اینجا جمله‌ای را از اقبال نقل می‌کند؛ «اقبال مى‌نویسد: [وحى یک تجربه باطنى است] ازآنجاکه صفت تجربه باطنى این است که بى‌واسطه و مستقیم آزموده شود، روشن است که نمى‌توان آن را به دیگرى انتقال داد».<ref>همان، ص103</ref>  
۶۱٬۱۸۹

ویرایش