پرش به محتوا

ابن عطاء‌الله اسکندری، احمد بن محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'الدين' به ' الدين'
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به '‌الدين')
جز (جایگزینی متن - 'الدين' به ' الدين')
خط ۳۶: خط ۳۶:




«ابن عطاء اللّه، ابوالعباس (ابوالفضل) تاج‌الدين احمد بن محمد بن عبدالكريم اسكندرى جذامى»، ملقب به شيخ كبير، عارف، شاعر، نحوى، محدث، مفسر و فقيه مالكى و از مشايخ بزرگ طريقت شاذليه است. نياكان او از مهاجران بنى جذام بودند كه در اسكندريه سكنى گزيده بودند. ابن عطاء الله در اسكندريه زاده شد. تاريخ ولادتش معلوم نيست، اما به يارى برخى شواهد و قرائن مى‌تواند تولد او حدود 650ق باشد.
«ابن عطاء اللّه، ابوالعباس (ابوالفضل) تاج‌ الدين احمد بن محمد بن عبدالكريم اسكندرى جذامى»، ملقب به شيخ كبير، عارف، شاعر، نحوى، محدث، مفسر و فقيه مالكى و از مشايخ بزرگ طريقت شاذليه است. نياكان او از مهاجران بنى جذام بودند كه در اسكندريه سكنى گزيده بودند. ابن عطاء الله در اسكندريه زاده شد. تاريخ ولادتش معلوم نيست، اما به يارى برخى شواهد و قرائن مى‌تواند تولد او حدود 650ق باشد.


تاج‌الدين، با وجود آنكه از خردسالى به تحصيل علوم مختلف اشتغال داشته، به گفته خود آشنايى درستى با تعاليم شاذليه نداشته و با ايشان در ابتدا به مخالفت مى‌پرداخته است.
تاج‌ الدين، با وجود آنكه از خردسالى به تحصيل علوم مختلف اشتغال داشته، به گفته خود آشنايى درستى با تعاليم شاذليه نداشته و با ايشان در ابتدا به مخالفت مى‌پرداخته است.


شهرت اين خاندان در اسكندريه به سبب فقهاى مالكى آن بوده است و نه به سبب مشايخ شاذلى. اگرچه از وقايع زندگى او پيش از آشنايى با مرسى اطلاع دقيقى در دست نيست، اما منابع به‌طور كلى به تحصيلات وى در تفسير، فقه، اصول، حديث، لغت، نحو، بيان، كلام و علوم ديگر رايج در آن عصر اشاره كرده‌اند. فقه را احتمالاً نزد ناصر‌الدين بن مُنَيَّر كه فقيهى نامدار بود، فراگرفت، حديث را نزد ابرقوهى و دمياطى آموخت، نحو را نزد مازونى و اصول فقه، كلام و فلسفه را ظاهراً نزد شمس‌الدين اصفهانى آموخت و در لطائف، شمس‌الدين را ستوده و او را «شيخنا» خوانده است.
شهرت اين خاندان در اسكندريه به سبب فقهاى مالكى آن بوده است و نه به سبب مشايخ شاذلى. اگرچه از وقايع زندگى او پيش از آشنايى با مرسى اطلاع دقيقى در دست نيست، اما منابع به‌طور كلى به تحصيلات وى در تفسير، فقه، اصول، حديث، لغت، نحو، بيان، كلام و علوم ديگر رايج در آن عصر اشاره كرده‌اند. فقه را احتمالاً نزد ناصر‌ الدين بن مُنَيَّر كه فقيهى نامدار بود، فراگرفت، حديث را نزد ابرقوهى و دمياطى آموخت، نحو را نزد مازونى و اصول فقه، كلام و فلسفه را ظاهراً نزد شمس‌ الدين اصفهانى آموخت و در لطائف، شمس‌ الدين را ستوده و او را «شيخنا» خوانده است.


بدين‌سان ابن عطاء الله در اوان جوانى فقيهى معروف شد و در همين هنگام بود كه با صوفيان، خاصه اصحاب ابوالعباس مرسى، به مجادله مى‌پرداخت و امورى را به ايشان نسبت مى‌داد كه به زعم وى با ظاهر شرع ناسازگار بود. وى معتقد بود كه «ليس الاّ اهل العلم الظاهر»، اما او خود در دوره‌هاى بعد مى‌گويد كه مخالفتش با مرسى پايه و اساس استوارى نداشته و از همين روى بر آن شده است كه براى درك حقيقت، خود به مجلس مرسى رود و از نزديك سخنان او را بشنود. مرسى در آن مجلس از «انفاسى» كه شارع بدانها امر كرده؛ يعنى اسلام، ايمان و احسان سخن مى‌گفت و آنها را همان شريعت، حقيقت و تحقق مى‌دانست. ابن عطاء الله كه سخت تحت تأثير اين مجلس قرار گرفت، در بازگشت به خلوت پناه برد. پس بر آن شد كه ديگر بار به نزد مرسى رود و اين بار حالات و احساسات قلبى خويش را آشكارا بيان كند. نخستين تعليمات مرسى به او در واقع همان اصول اوليه طريقه شاذليه بود. چندى بعد ابن عطاء الله از اسكندريه به قاهره رفت. سبب اين جلاى وطن بر ما پوشيده است و روشن نيست كه در اين سفر همراه مرسى بوده است يا نه، اما احتمالاً درگذشت مرسى در قاهره بوده است. [[شعرانی، ابوالحسن|شعرانى]] پس از مرسى از ياقوت عرشى به‌عنوان استاد ابن عطاء الله ياد كرده است.
بدين‌سان ابن عطاء الله در اوان جوانى فقيهى معروف شد و در همين هنگام بود كه با صوفيان، خاصه اصحاب ابوالعباس مرسى، به مجادله مى‌پرداخت و امورى را به ايشان نسبت مى‌داد كه به زعم وى با ظاهر شرع ناسازگار بود. وى معتقد بود كه «ليس الاّ اهل العلم الظاهر»، اما او خود در دوره‌هاى بعد مى‌گويد كه مخالفتش با مرسى پايه و اساس استوارى نداشته و از همين روى بر آن شده است كه براى درك حقيقت، خود به مجلس مرسى رود و از نزديك سخنان او را بشنود. مرسى در آن مجلس از «انفاسى» كه شارع بدانها امر كرده؛ يعنى اسلام، ايمان و احسان سخن مى‌گفت و آنها را همان شريعت، حقيقت و تحقق مى‌دانست. ابن عطاء الله كه سخت تحت تأثير اين مجلس قرار گرفت، در بازگشت به خلوت پناه برد. پس بر آن شد كه ديگر بار به نزد مرسى رود و اين بار حالات و احساسات قلبى خويش را آشكارا بيان كند. نخستين تعليمات مرسى به او در واقع همان اصول اوليه طريقه شاذليه بود. چندى بعد ابن عطاء الله از اسكندريه به قاهره رفت. سبب اين جلاى وطن بر ما پوشيده است و روشن نيست كه در اين سفر همراه مرسى بوده است يا نه، اما احتمالاً درگذشت مرسى در قاهره بوده است. [[شعرانی، ابوالحسن|شعرانى]] پس از مرسى از ياقوت عرشى به‌عنوان استاد ابن عطاء الله ياد كرده است.


ابن عطاء الله در قاهره به تدريس علوم دينى و تعليم تصوف همت گماشت. [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] از ذوق، بيان دلنشين و آشنايى وى با كلام صوفيه و آثار گذشتگان سخن به ميان آورده است. به گفته صعيدى در «تعطير الانفاس» كسانى كه به مجلس ابن عطاء الله مى‌رفتند، گفته‌هاى او را مى‌نوشتند و وى در آن مجالس علم ظاهر و باطن مى‌آموخت. برخى از بزرگ‌ترين علماى آن عصر نيز در مجالس درس او حاضر مى‌شدند كه تقى‌الدين سبكى، پدر تاج‌الدين سبكى، از جمله ايشان است. احتمالاً به همين سبب تاج‌الدين در طبقات الشافعية خود ابن عطاء الله را شافعى‌مذهب خوانده، گرچه مالكى بودن وى را نيز محتمل دانسته است. از شاگردان ديگر او بايد داوود بن باخلا را نام برد كه خليفه او در طريقت نيز بوده است. وى در کتابى به نام «اللطيفة المرضية بشرح حزب الشاذلية»، ضمن بيان عقايد خود از استادش، ابن عطاء الله نيز سخن گفته است.
ابن عطاء الله در قاهره به تدريس علوم دينى و تعليم تصوف همت گماشت. [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] از ذوق، بيان دلنشين و آشنايى وى با كلام صوفيه و آثار گذشتگان سخن به ميان آورده است. به گفته صعيدى در «تعطير الانفاس» كسانى كه به مجلس ابن عطاء الله مى‌رفتند، گفته‌هاى او را مى‌نوشتند و وى در آن مجالس علم ظاهر و باطن مى‌آموخت. برخى از بزرگ‌ترين علماى آن عصر نيز در مجالس درس او حاضر مى‌شدند كه تقى‌ الدين سبكى، پدر تاج‌ الدين سبكى، از جمله ايشان است. احتمالاً به همين سبب تاج‌ الدين در طبقات الشافعية خود ابن عطاء الله را شافعى‌مذهب خوانده، گرچه مالكى بودن وى را نيز محتمل دانسته است. از شاگردان ديگر او بايد داوود بن باخلا را نام برد كه خليفه او در طريقت نيز بوده است. وى در کتابى به نام «اللطيفة المرضية بشرح حزب الشاذلية»، ضمن بيان عقايد خود از استادش، ابن عطاء الله نيز سخن گفته است.


ابن عطاء الله نه تنها از طريق وعظ به تبليغ اعتقادات صوفيه مى‌پرداخت كه از جهات ديگر نيز در اين راه اهتمام داشت. دفاع وى از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در برابر [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] از اين نوع است. با اينكه او خود به پاره‌اى از سخنان [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] خرده مى‌گرفت، دفاع از او را در برابر [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] دفاع از تصوف در برابر اهل ظاهر مى‌دانست، زيرا [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] نه تنها به [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، بلكه به همه صوفيه، از جمله ابوالحسن شاذلى، تاخته بود. [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] در شرح احوال ابوالحسن شاذلى کتابى را در رد گفته‌هاى شاذلى به [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] نسبت داده است. به گفته ابن آلوسى، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] در خلال تصانيف خويش به برخى از عبارات شاذلى خرده گرفته است. در چنين احوال ابن عطاء الله بر آن شد كه از [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] شكايت كند. جماعتى عظيم از صوفيان نيز با وى همراه شدند. اين گروه كه شمارشان به 500 تن مى‌رسيد، در نيمه اول شوال 707 بر در دارالاماره سلطان اجتماع كردند و از [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] به سبب اهانت به مشايخشان، خصوصاً [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، شكايت كردند.
ابن عطاء الله نه تنها از طريق وعظ به تبليغ اعتقادات صوفيه مى‌پرداخت كه از جهات ديگر نيز در اين راه اهتمام داشت. دفاع وى از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در برابر [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] از اين نوع است. با اينكه او خود به پاره‌اى از سخنان [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] خرده مى‌گرفت، دفاع از او را در برابر [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] دفاع از تصوف در برابر اهل ظاهر مى‌دانست، زيرا [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] نه تنها به [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، بلكه به همه صوفيه، از جمله ابوالحسن شاذلى، تاخته بود. [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] در شرح احوال ابوالحسن شاذلى کتابى را در رد گفته‌هاى شاذلى به [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] نسبت داده است. به گفته ابن آلوسى، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] در خلال تصانيف خويش به برخى از عبارات شاذلى خرده گرفته است. در چنين احوال ابن عطاء الله بر آن شد كه از [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] شكايت كند. جماعتى عظيم از صوفيان نيز با وى همراه شدند. اين گروه كه شمارشان به 500 تن مى‌رسيد، در نيمه اول شوال 707 بر در دارالاماره سلطان اجتماع كردند و از [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] به سبب اهانت به مشايخشان، خصوصاً [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، شكايت كردند.
خط ۸۱: خط ۸۱:
1. رساله درباره آيه كريمه ''' «وَ اِذا جاءَك الَّذين يُؤمِنون بَآياتِنا فَقُل سَلام...» ''' كه رساله‌اى است مختصر در باب معانى و مراتب ايمان و ذات و صفات الهى؛
1. رساله درباره آيه كريمه ''' «وَ اِذا جاءَك الَّذين يُؤمِنون بَآياتِنا فَقُل سَلام...» ''' كه رساله‌اى است مختصر در باب معانى و مراتب ايمان و ذات و صفات الهى؛


2. رسالة فى القواعد‌الدينية؛
2. رسالة فى القواعد‌ الدينية؛


3. مواعظ؛
3. مواعظ؛
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
[[هتک الأستار في علم الأسرار]]  
[[هتک الأستار في علم الأسرار]]  


[[من کلام تاج‌الدين ابن عطاء الله السکندريه في تفسير قوله تعالي (و إذا جاءک الذين يومنون بآياتنا فقل سلام)]]  
[[من کلام تاج‌ الدين ابن عطاء الله السکندريه في تفسير قوله تعالي (و إذا جاءک الذين يومنون بآياتنا فقل سلام)]]  


[[رده:زندگی‌نامه]]
[[رده:زندگی‌نامه]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش