۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
جز (جایگزینی متن - 'الدين' به ' الدين') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
==ولادت== | ==ولادت== | ||
«ابن سَبْعين»، ابومحمد | «ابن سَبْعين»، ابومحمد قطب الدين عبدالحق بن ابراهيم بن محمد بن نصر بن سبعين مرسى رقوطى، عارف، زاهد و فيلسوف اندلسى بوده است. ولادت او را اغلب مؤلفان در 614ق، نوشتهاند و چون زادگاه او رَقوطه، از نواحى مُرسيه بوده است، او را مرسى و رقوطى گفتهاند. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
زمان ورود او به مكه بهدرستى معلوم نيست، ولى در نخستين سالهايى كه ابونمى محمد اول شريف مكه بود (652 - 702ق)، وى در آنجا بوده و از نزديكان او بشمار مىرفته و حتى گفتهاند كه استاد و معلم او نيز بوده است. بنا بر برخى از منابع، امير مكه بيمار يا مجروح شده بود و ابن سبعين او را معالجه كرد و همين امر موجب نزديك شدن او به امير گرديد. به گفته عبدالحق باديسى در المقصد الشريف، ابونمى در جنگى مجروح شده و زخمى بر سرش رسيده بود و ابن سبعين جراحت او را علاج كرد و نوعى سرپوش براى او ساخت كه نشان زخم را پنهان مىكرد و نيز گفتهاند كه وى با اعمالى از نوع سحر و شعبده امير را به خود مجذوب و معتقد كرده بود، ولى شايد سبب اصلى نزديكى او با ابونمى وجود نوعى تجانس فكرى ميان آن دو بوده است؛ زيرا ابونمى منتسب به خاندان رسول اكرم(ص) و از اولاد حسن بن على(ع) بود و ابن سبعين نيز تمايلات شيعى و فاطمى داشت و گفتهاند كه وى در مكه و در سايه حمايت امير آنجا گرايشهاى شيعى خود را آشكار مىكرد. | زمان ورود او به مكه بهدرستى معلوم نيست، ولى در نخستين سالهايى كه ابونمى محمد اول شريف مكه بود (652 - 702ق)، وى در آنجا بوده و از نزديكان او بشمار مىرفته و حتى گفتهاند كه استاد و معلم او نيز بوده است. بنا بر برخى از منابع، امير مكه بيمار يا مجروح شده بود و ابن سبعين او را معالجه كرد و همين امر موجب نزديك شدن او به امير گرديد. به گفته عبدالحق باديسى در المقصد الشريف، ابونمى در جنگى مجروح شده و زخمى بر سرش رسيده بود و ابن سبعين جراحت او را علاج كرد و نوعى سرپوش براى او ساخت كه نشان زخم را پنهان مىكرد و نيز گفتهاند كه وى با اعمالى از نوع سحر و شعبده امير را به خود مجذوب و معتقد كرده بود، ولى شايد سبب اصلى نزديكى او با ابونمى وجود نوعى تجانس فكرى ميان آن دو بوده است؛ زيرا ابونمى منتسب به خاندان رسول اكرم(ص) و از اولاد حسن بن على(ع) بود و ابن سبعين نيز تمايلات شيعى و فاطمى داشت و گفتهاند كه وى در مكه و در سايه حمايت امير آنجا گرايشهاى شيعى خود را آشكار مىكرد. | ||
فرمانرواى مصر، از نزديكى و ارتباط او با اشراف مكه آزردهخاطر بود و به سبب سخنانى كه از او نقل مىشد، پسرش را در مصر به زندان افكنده بود. گفتهاند كه هنگامى كه ملك ظاهر در 667ق، براى اداى مراسم حج به مكه رفت، سخت در جستجوى ابن سبعين بود، لكن وى پنهان شد. وى از همين روى ظاهراً قصد مهاجرت به هندوستان داشته است. بااينهمه و نيز بااينكه ميان او و علماى مكه مناقشه و مخاصمه برقرار بود و غلو اصحاب و مريدان درباره او اين احوال را شدت مىداد، پشتيبانى شريف مكه از او، اينگونه مخالفتها را بىاثر مىساخت. افسانههايى كه درباره او ساخته شده است، حاكى از شهرت او و توجهى است كه عامه مردم نسبت به او داشتهاند. قدرت و موقعيت او در مكه چنان بود كه شيخ | فرمانرواى مصر، از نزديكى و ارتباط او با اشراف مكه آزردهخاطر بود و به سبب سخنانى كه از او نقل مىشد، پسرش را در مصر به زندان افكنده بود. گفتهاند كه هنگامى كه ملك ظاهر در 667ق، براى اداى مراسم حج به مكه رفت، سخت در جستجوى ابن سبعين بود، لكن وى پنهان شد. وى از همين روى ظاهراً قصد مهاجرت به هندوستان داشته است. بااينهمه و نيز بااينكه ميان او و علماى مكه مناقشه و مخاصمه برقرار بود و غلو اصحاب و مريدان درباره او اين احوال را شدت مىداد، پشتيبانى شريف مكه از او، اينگونه مخالفتها را بىاثر مىساخت. افسانههايى كه درباره او ساخته شده است، حاكى از شهرت او و توجهى است كه عامه مردم نسبت به او داشتهاند. قدرت و موقعيت او در مكه چنان بود كه شيخ قطب الدين قسطلانى، دانشمند و عارف مشهور (614 - 686ق) كه از مخالفان او بود، از ترس خصومت او مكه را ترك گفت و به مصر رفت. چنين به نظر مىرسد كه ابن سبعين در مسائل سياسى آن ايام نيز دخالت داشته و شريف مكه را در اينگونه امور راهنمايى و يارى مىكرده است. به گفته [[ابن خلدون]] بيعت ابونمى با ابوعبدالله المستنصر، فرمانرواى افريقيه، به ترغيب و تشويق ابن سبعين بوده و بيعتنامه نيز كه متن آن در تاريخ [[ابن خلدون]] آمده، از آغاز تا انجام به خط و انشاى او بوده است. | ||
ویرایش