پرش به محتوا

عین‌القضات همدانی، عبدالله بن محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين'
جز (جایگزینی متن - '/ نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده' به '')
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين')
خط ۵۵: خط ۵۵:
فلسفه و كلام، طبع حقيقت‌جوى وى را قانع نساخت و گرفتار بحران‌هاى روحى شد و همين امر، او را دچار شك و شبهه كرد. پس از آشنايى با آثار [[غزالی، محمد بن محمد|امام محمد غزالى]] تا حدى خاطرش آرام گرفت و چندى بعد با [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالى]]  آشنا شد و به او دست ارادت داد و همانند [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالى]]  در بيان عقايد خود بى‌پروا بود. همين صراحت در گفتار باعث بدگمانى متشرعه شد.
فلسفه و كلام، طبع حقيقت‌جوى وى را قانع نساخت و گرفتار بحران‌هاى روحى شد و همين امر، او را دچار شك و شبهه كرد. پس از آشنايى با آثار [[غزالی، محمد بن محمد|امام محمد غزالى]] تا حدى خاطرش آرام گرفت و چندى بعد با [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالى]]  آشنا شد و به او دست ارادت داد و همانند [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالى]]  در بيان عقايد خود بى‌پروا بود. همين صراحت در گفتار باعث بدگمانى متشرعه شد.


عزيز الدين از مستوفيان سلاجقه با عين القضات، دوستى كامل داشت؛ از سوى ديگر عزيز الدين به دشمنى با ابوالقاسم درگزينى وزير سلطان محمود بن محمود و سلطان سنجر برخاست.
عزيزالدين از مستوفيان سلاجقه با عين القضات، دوستى كامل داشت؛ از سوى ديگر عزيزالدين به دشمنى با ابوالقاسم درگزينى وزير سلطان محمود بن محمود و سلطان سنجر برخاست.


وزير اخير كه بسيارى از رجال و بزرگان علم را به حيله و تزوير نابود كرده و خود نيز در پايان به پاداش اعمال زشت خويش به دار كشيده شد، نقشه قتل عين القضات را طرح كرد و با دسته‌اى از عوام الناس - كه حسودان و بدخواهان عين القضات بودند - توطئه چيد و محضرى ترتيب داد و وى را به كفر و دعوى الوهيت متهم كرد و فقها نيز به قتل اين جوان دانشمند فتوى دادند، پس وى را مقيد به بغداد فرستادند. قاضى، مدتى در بغداد زندانى بود و در همين زندان رساله‌ى معروف «شكوى الغريب عن الأوطان الى علماء البلدان» را به زبان عربى، خطاب به علماى عصر نوشت و در آن كه مشحون از نكات عرفانى و فلسفى است، اتهاماتى را كه به وى نسبت داده بودند، رد كرد و به برخى شبهات نيز پاسخ گفت. وى را از بغداد، مجددا به همدان بازگردانيدند و در شب 7 جمادى‌الآخر 525ق، برابر با 509ش، بر در مدرسه‌اى كه ظاهراً محل تدريس او بود، بر دار كردند و سپس جسدش را با نفت و بوريا آتش زدند.
وزير اخير كه بسيارى از رجال و بزرگان علم را به حيله و تزوير نابود كرده و خود نيز در پايان به پاداش اعمال زشت خويش به دار كشيده شد، نقشه قتل عين القضات را طرح كرد و با دسته‌اى از عوام الناس - كه حسودان و بدخواهان عين القضات بودند - توطئه چيد و محضرى ترتيب داد و وى را به كفر و دعوى الوهيت متهم كرد و فقها نيز به قتل اين جوان دانشمند فتوى دادند، پس وى را مقيد به بغداد فرستادند. قاضى، مدتى در بغداد زندانى بود و در همين زندان رساله‌ى معروف «شكوى الغريب عن الأوطان الى علماء البلدان» را به زبان عربى، خطاب به علماى عصر نوشت و در آن كه مشحون از نكات عرفانى و فلسفى است، اتهاماتى را كه به وى نسبت داده بودند، رد كرد و به برخى شبهات نيز پاسخ گفت. وى را از بغداد، مجددا به همدان بازگردانيدند و در شب 7 جمادى‌الآخر 525ق، برابر با 509ش، بر در مدرسه‌اى كه ظاهراً محل تدريس او بود، بر دار كردند و سپس جسدش را با نفت و بوريا آتش زدند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش