۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '/ نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده' به '') |
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
فلسفه و كلام، طبع حقيقتجوى وى را قانع نساخت و گرفتار بحرانهاى روحى شد و همين امر، او را دچار شك و شبهه كرد. پس از آشنايى با آثار [[غزالی، محمد بن محمد|امام محمد غزالى]] تا حدى خاطرش آرام گرفت و چندى بعد با [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالى]] آشنا شد و به او دست ارادت داد و همانند [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالى]] در بيان عقايد خود بىپروا بود. همين صراحت در گفتار باعث بدگمانى متشرعه شد. | فلسفه و كلام، طبع حقيقتجوى وى را قانع نساخت و گرفتار بحرانهاى روحى شد و همين امر، او را دچار شك و شبهه كرد. پس از آشنايى با آثار [[غزالی، محمد بن محمد|امام محمد غزالى]] تا حدى خاطرش آرام گرفت و چندى بعد با [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالى]] آشنا شد و به او دست ارادت داد و همانند [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالى]] در بيان عقايد خود بىپروا بود. همين صراحت در گفتار باعث بدگمانى متشرعه شد. | ||
عزيزالدين از مستوفيان سلاجقه با عين القضات، دوستى كامل داشت؛ از سوى ديگر عزيزالدين به دشمنى با ابوالقاسم درگزينى وزير سلطان محمود بن محمود و سلطان سنجر برخاست. | |||
وزير اخير كه بسيارى از رجال و بزرگان علم را به حيله و تزوير نابود كرده و خود نيز در پايان به پاداش اعمال زشت خويش به دار كشيده شد، نقشه قتل عين القضات را طرح كرد و با دستهاى از عوام الناس - كه حسودان و بدخواهان عين القضات بودند - توطئه چيد و محضرى ترتيب داد و وى را به كفر و دعوى الوهيت متهم كرد و فقها نيز به قتل اين جوان دانشمند فتوى دادند، پس وى را مقيد به بغداد فرستادند. قاضى، مدتى در بغداد زندانى بود و در همين زندان رسالهى معروف «شكوى الغريب عن الأوطان الى علماء البلدان» را به زبان عربى، خطاب به علماى عصر نوشت و در آن كه مشحون از نكات عرفانى و فلسفى است، اتهاماتى را كه به وى نسبت داده بودند، رد كرد و به برخى شبهات نيز پاسخ گفت. وى را از بغداد، مجددا به همدان بازگردانيدند و در شب 7 جمادىالآخر 525ق، برابر با 509ش، بر در مدرسهاى كه ظاهراً محل تدريس او بود، بر دار كردند و سپس جسدش را با نفت و بوريا آتش زدند. | وزير اخير كه بسيارى از رجال و بزرگان علم را به حيله و تزوير نابود كرده و خود نيز در پايان به پاداش اعمال زشت خويش به دار كشيده شد، نقشه قتل عين القضات را طرح كرد و با دستهاى از عوام الناس - كه حسودان و بدخواهان عين القضات بودند - توطئه چيد و محضرى ترتيب داد و وى را به كفر و دعوى الوهيت متهم كرد و فقها نيز به قتل اين جوان دانشمند فتوى دادند، پس وى را مقيد به بغداد فرستادند. قاضى، مدتى در بغداد زندانى بود و در همين زندان رسالهى معروف «شكوى الغريب عن الأوطان الى علماء البلدان» را به زبان عربى، خطاب به علماى عصر نوشت و در آن كه مشحون از نكات عرفانى و فلسفى است، اتهاماتى را كه به وى نسبت داده بودند، رد كرد و به برخى شبهات نيز پاسخ گفت. وى را از بغداد، مجددا به همدان بازگردانيدند و در شب 7 جمادىالآخر 525ق، برابر با 509ش، بر در مدرسهاى كه ظاهراً محل تدريس او بود، بر دار كردند و سپس جسدش را با نفت و بوريا آتش زدند. |
ویرایش