پرش به محتوا

محقق ترمذی، سید برهان‌الدین حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين'
جز (جایگزینی متن - '/ نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده' به '')
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين')
خط ۴۰: خط ۴۰:
لذا سيد با وجود اصرار بزرگان ترمذ بر ماندن، رو به سوى روم نهاد. سلطان ولد در اين زمينه چنين مى‌گويد:
لذا سيد با وجود اصرار بزرگان ترمذ بر ماندن، رو به سوى روم نهاد. سلطان ولد در اين زمينه چنين مى‌گويد:


سيد برهان الدين ترمذى پس از مدتى، ظاهراً پس از فرونشستن فتنه مغول، جوياى پيرش شد، تا آن‌كه يكى از بزرگان به او اطلاع داد كه بهاءالدين ولد در روم است. پس رخت سفر بربست و به سوى روم حركت كرد و در 629ق يعنى يكسال پس از درگذشت بهاء ولد به قونيه رسيد.
سيد برهانالدين ترمذى پس از مدتى، ظاهراً پس از فرونشستن فتنه مغول، جوياى پيرش شد، تا آن‌كه يكى از بزرگان به او اطلاع داد كه بهاءالدين ولد در روم است. پس رخت سفر بربست و به سوى روم حركت كرد و در 629ق يعنى يكسال پس از درگذشت بهاء ولد به قونيه رسيد.


پس از مرگ بهاءالدين ولد، جلال‌الدين محمد خود را با غربت و مهجورى سختى مواجه يافت ياد و بلخ و سمرقند و خاطره آب آموى و دره‌هاى سغد و فرغانه را در خاطرش زنده مى‌كرد. در گيرودار اين احوال، سيد برهان ترمذى شاگرد ديرينه و مريد وفادار بهاء ولد و مربى مهربان و محبوب دوران كودكى جلال‌الدين محمد به قونيه رسيد، اما به مجرد ورود يا اندكى پيشتر، با تأثر و اندوه بسيار خبر يافته بود كه سلطان العلماى بلخ يك سال قبل از ورود وى، در اين شهر درگذشته بود. هنگام ورود سيد به قونيه، مولاناى جوان در لارنده بود، شهرى كه در سال‌هاى جوانيش براى اولين بار در آن‌جا به وعظ پرداخته و زن و فرزند يافته بود، اما به مجرد آگهى از ورود سيد برهان با عجله خود را به قونيه رسانيد.
پس از مرگ بهاءالدين ولد، جلال‌الدين محمد خود را با غربت و مهجورى سختى مواجه يافت ياد و بلخ و سمرقند و خاطره آب آموى و دره‌هاى سغد و فرغانه را در خاطرش زنده مى‌كرد. در گيرودار اين احوال، سيد برهان ترمذى شاگرد ديرينه و مريد وفادار بهاء ولد و مربى مهربان و محبوب دوران كودكى جلال‌الدين محمد به قونيه رسيد، اما به مجرد ورود يا اندكى پيشتر، با تأثر و اندوه بسيار خبر يافته بود كه سلطان العلماى بلخ يك سال قبل از ورود وى، در اين شهر درگذشته بود. هنگام ورود سيد به قونيه، مولاناى جوان در لارنده بود، شهرى كه در سال‌هاى جوانيش براى اولين بار در آن‌جا به وعظ پرداخته و زن و فرزند يافته بود، اما به مجرد آگهى از ورود سيد برهان با عجله خود را به قونيه رسانيد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش