۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين') |
||
| خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
== معرفى اجمالى == | == معرفى اجمالى == | ||
'''عقل و عشق يا مناظرات خمس'''، از آثار حكيم و عارف و فقيه و شاعر و اديب مشهور، | '''عقل و عشق يا مناظرات خمس'''، از آثار حكيم و عارف و فقيه و شاعر و اديب مشهور، صائنالدين على بن محمد تركه اصفهانى (770 - 835ق)، به زبان فارسى است و در ميان رسايل متعدد عقل و عشق كه در حوزه عرفان و ادب فارسى نگاشته شده، جايگاه ويژهاى دارد. | ||
اين كتاب، در سال 808ق، بهاتمام رسيده است و در باره نام آن بايد گفت كه در فهرستهاى نسخ خطى معمولا به نام «عقل و عشق يا مناظرات خمس» مضبوط است و خود | اين كتاب، در سال 808ق، بهاتمام رسيده است و در باره نام آن بايد گفت كه در فهرستهاى نسخ خطى معمولا به نام «عقل و عشق يا مناظرات خمس» مضبوط است و خود صائنالدين، بهعنوان «كتاب مناظرات»، از آن ياد مىكند. به نظر مىرسد عنوان «عقل و عشق»، به سبب موضوع رساله و عناوين فصلها، مشهورتر باشد. اين نام و نيز عنوان «گلشن»، در پايان برخى نسخهها آمده است. (عقل و عشق يا مناظرات خمس، مقدمه مصحح، ص 18 - 22). | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
| خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
4. تعليقات و توضيحات. | 4. تعليقات و توضيحات. | ||
رساله عقل و عشق همچون ديگر آثار | رساله عقل و عشق همچون ديگر آثار صائنالدين، به سبكى منشيانه همراه با انواع صور خيال از تشبيه، استعاره، كنايه و مجاز و صنايع مختلف ادبى مانند جناس، تناسب، تضاد، تلميح، ترصيع، سجع و موازنه نگارش يافته است. آوردن آيات، احاديث، اشعار و امثال بهگونهاى كه مكمل سخن باشند - نه فقط شاهد مثال - از ديگر خصوصيات سبكى صائنالدين است. ويژگى اخير، موجب نوعى اطناب در سخن مىشود كه در همه آثار صائنالدين وجود دارد و متأثر از سنت ادبى رايج در نثر قرن هشتم و نهم هجرى است. | ||
صائنالدين داراى نثرى آهنگين و موزون است. از آنجا كه در نثر - برخلاف نظم - قالبهاى معين و بحور قانونمند براى رعايت وزن وجود ندارد، نثر موزون ارزش ادبى والايى پيدا مىكند و لذا آثار صائنالدين از اين ديدگاه نيز شايان توجه و بررسى است. | |||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
| خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
قبل از هر چيز بايد گفت: سبك رمزى - تمثيلى رساله و شخصيت انسانى بخشيدن به قواى بشرى و انتخاب قالب روايى در بيان مطالب، امتياز خاصى به اين اثر مىبخشد و آن را در زمره آثار شايان توجه ادب فارسى قرار مىدهد. | قبل از هر چيز بايد گفت: سبك رمزى - تمثيلى رساله و شخصيت انسانى بخشيدن به قواى بشرى و انتخاب قالب روايى در بيان مطالب، امتياز خاصى به اين اثر مىبخشد و آن را در زمره آثار شايان توجه ادب فارسى قرار مىدهد. | ||
صائنالدين، رساله عقل و عشق را در قالب داستانى دلنشين و متأثر از داستانهاى رمزى [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] (حى بن يقظان، رساله الطير و سلامان و أبسال) و بهخصوص آثار سهروردى (همچون مونس العشاق، آواز پر جبرئيل، عقل سرخ و قصه الغربة الغربية)، نگاشته است. | |||
در اينگونه داستانهاى حكمى و عرفانى، صور خيال و آرايههاى ادبى، نقش ويژهاى در انتقال مفاهيم فلسفى و عرفانى بر عهده مىگيرند و از حد زينت و زيبايى كلام فراتر رفته، جزء ذاتى بيان در اثر ادبى مىشوند؛ چنانكه بدون آنها مقصود نويسنده مكتوم مىماند و حق مطلب گزارده نمىآيد (همان، مقدمه مصحح، ص 18). | در اينگونه داستانهاى حكمى و عرفانى، صور خيال و آرايههاى ادبى، نقش ويژهاى در انتقال مفاهيم فلسفى و عرفانى بر عهده مىگيرند و از حد زينت و زيبايى كلام فراتر رفته، جزء ذاتى بيان در اثر ادبى مىشوند؛ چنانكه بدون آنها مقصود نويسنده مكتوم مىماند و حق مطلب گزارده نمىآيد (همان، مقدمه مصحح، ص 18). | ||
| خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
مؤلف، پس از مقدمه زيبا و اديبانه خويش، وارد اصل بحث شده است. مباحث او در اين رساله، بيش از هر رساله ديگر وى، شامل ارزيابىهاى او در باره عقل و خرد آدمى است. در اين رساله مىبينيم كه عقل از طرف غربى قدس آمده و در وسط اقليم چهارم كه منسوب به حيوان است، رخت اقامت افكنده و همه را به ربقه طاعت و انقياد خود كشيده است. | مؤلف، پس از مقدمه زيبا و اديبانه خويش، وارد اصل بحث شده است. مباحث او در اين رساله، بيش از هر رساله ديگر وى، شامل ارزيابىهاى او در باره عقل و خرد آدمى است. در اين رساله مىبينيم كه عقل از طرف غربى قدس آمده و در وسط اقليم چهارم كه منسوب به حيوان است، رخت اقامت افكنده و همه را به ربقه طاعت و انقياد خود كشيده است. | ||
«عقل»، در تربيت اصحاب خويش، به سه شيوه متوسل مىشود: گاهى با آيات، احاديث و مظاهر شرعى كه يادآور شيوه متشرعان است، به زدودن آلايش ادراكات ايشان مىپردازد و گاهى به روش مشائيان، آنها را متوجه تنزيه مىكند و زمانى به پيروى از اشراقيان، تقديس را مد نظر قرار مىدهد. هرچند اينها راههاى متداول شناخت و شيوههاى مصونسازى آن از خطاست، اما از ديدگاه | «عقل»، در تربيت اصحاب خويش، به سه شيوه متوسل مىشود: گاهى با آيات، احاديث و مظاهر شرعى كه يادآور شيوه متشرعان است، به زدودن آلايش ادراكات ايشان مىپردازد و گاهى به روش مشائيان، آنها را متوجه تنزيه مىكند و زمانى به پيروى از اشراقيان، تقديس را مد نظر قرار مىدهد. هرچند اينها راههاى متداول شناخت و شيوههاى مصونسازى آن از خطاست، اما از ديدگاه صائنالدين، كافى و وافى به مقصود نيست، لذا مىبينيم در اين داستان دلانگيز، لشكر عشق را مىآرايد تا مملكت عقل را فروگيرد و نقود معرفتش را به محك زند. | ||
در آغاز، «نغمه» از سوى عشق، به ديار عقل گسيل مىشود تا ضمن شناسايى آن ديار، پيام عشق را مبنى بر انذار متمردان و دعوت به انقياد، بديشان ابلاغ كند. «خيال» از جانب عقل، مأمور پاسخگويى مىگردد. او ضمن ستايش از عقل كه در واقع ستايش خردگرايان و حكما از آن است، استدلال مىكند كه چون مقام خليفة اللهى و نفخه الهى از آن شيخ عقل است، او لايق سجود است و گستاخى و بىحرمتى به آستانش روا نيست. | در آغاز، «نغمه» از سوى عشق، به ديار عقل گسيل مىشود تا ضمن شناسايى آن ديار، پيام عشق را مبنى بر انذار متمردان و دعوت به انقياد، بديشان ابلاغ كند. «خيال» از جانب عقل، مأمور پاسخگويى مىگردد. او ضمن ستايش از عقل كه در واقع ستايش خردگرايان و حكما از آن است، استدلال مىكند كه چون مقام خليفة اللهى و نفخه الهى از آن شيخ عقل است، او لايق سجود است و گستاخى و بىحرمتى به آستانش روا نيست. | ||
| خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
والى كرم، به تحقيق و تفتيش در باره مفسدان مملكت مىپردازد و علت فساد را در حسد مفسدان بر مقتولان جفاى معشوق مىيابد. با التفات كرم، همه قواى مخالف متحد و مؤتلف مىشوند و فضاى باصفا حاصل مىگردد؛ در نتيجه، رايات فتح معشوق متوجه مملكت وجود عاشق مىشود و از تعينات تفرقه احوال، نه عين مىماند و نه اثر. آفتاب حقيقت، طالع مىشود، احكام عاشقى و معشوقى از ميان مىرود و سلطان عشق مطلق به ظهور مىرسد. | والى كرم، به تحقيق و تفتيش در باره مفسدان مملكت مىپردازد و علت فساد را در حسد مفسدان بر مقتولان جفاى معشوق مىيابد. با التفات كرم، همه قواى مخالف متحد و مؤتلف مىشوند و فضاى باصفا حاصل مىگردد؛ در نتيجه، رايات فتح معشوق متوجه مملكت وجود عاشق مىشود و از تعينات تفرقه احوال، نه عين مىماند و نه اثر. آفتاب حقيقت، طالع مىشود، احكام عاشقى و معشوقى از ميان مىرود و سلطان عشق مطلق به ظهور مىرسد. | ||
صائنالدين در چند جاى داستان عقل و عشق، فرصت مناسبترى مىيابد تا قلم تواناى خويش را در عرصه رمز و سمبل جولان دهد؛ از آن جمله است زمانى كه نغمه در مجلس عقل، به معرفى نژاد خود، صوت مىپردازد و با بيانى كاملا رمزى، از كيفيات مسموع، اعراض نهگانه و مقولات عشر كه از موضوعات فلسفه و منطق است سخن مىگويد. ديگر، هنگامى كه كلام قوم خود را به عقل و اصحابش معرفى مىكند، در واقع عقايد حروفى و احصايى صائنالدين را باز مىنمايد. همچنين پس از بازگشت از ديار عقل، در مجلس عشق به توصيف ساختمان و دستگاه چشم مىپردازد. قوه نظرى هم در مجلس عشق، ساختمان بدن انسان، حواس ظاهرى و باطنى و جايگاه هر يك را بهطور رمزى و مفصل وصف مىكند. | |||
== چند نكته مهم == | == چند نكته مهم == | ||
1. تقابل عقل و عشق كه از شايعترين مضامين و شيرينترين درونمايههاى ادبيات عرفانى است، در رساله «شرح نظم الدر» نيز مورد توجه | 1. تقابل عقل و عشق كه از شايعترين مضامين و شيرينترين درونمايههاى ادبيات عرفانى است، در رساله «شرح نظم الدر» نيز مورد توجه صائنالدين بوده است. رساله مزبور و رساله «عقل و عشق» تقريبا بهطور همزمان نوشته شدهاند. «عقل و عشق»، در سال 808ق و دو سال پس از پايان «شرح نظم الدر» به اتمام رسيده است، لكن صائنالدين در وصل نهم «شرح نظم الدر»، خواننده را به مطلبى در كتاب «مناظرات» (عقل و عشق)، ارجاع مىدهد. اين نكته، نشانگر آن است كه لااقل بخشهايى از «عقل و عشق»، همزمان با تأليف مقدمه «شرح نظم الدر» نگارش يافته بوده است. مطالب مشترك در اين دو رساله، قابل توجه است و از ديدگاهى مىتوان گفت كه آنها مكمل يكديگرند، البته رساله «عقل و عشق» از استقلال بيشترى برخوردار است، زيرا «شرح نظم الدر» بر اساس متن قصيده تائيه ابن فارض نوشته شده و اين امر، نوعى محدوديت براى شارح ايجاد مىكرده است. (همان، مقدمه مصحح، ص 17). | ||
2. | 2. صائنالدين، از انديشمندانى است كه در نزديك ساختن اشراق، عرفان، فلسفه و شريعت به يكديگر كوشيده است و از زمينهسازان ظهور حكمت متعاليه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] به شمار مىرود... | ||
وى آراى مذاهب مختلف اسلامى را بهخوبى مىدانست و در موارد مقتضى به بازگويى آنها مىپرداخت (عقل و عشق يا مناظرات خمس، مقدمه مصحح، ص 17). | وى آراى مذاهب مختلف اسلامى را بهخوبى مىدانست و در موارد مقتضى به بازگويى آنها مىپرداخت (عقل و عشق يا مناظرات خمس، مقدمه مصحح، ص 17). | ||
| خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
وى در بيشتر دانشهاى روزگار خود، از جمله در حكمت و عرفان و فقه و كلام و شعر و حروف و نقطه و اعداد و جفر، تبحر داشته و در هر يك از آنها تأليفاتى دارد. انديشهها و آراى وى، يكى از مراحل مهم تكامل و پيشرفت حكمت و عرفان اسلامى به شمار مىآيد. | وى در بيشتر دانشهاى روزگار خود، از جمله در حكمت و عرفان و فقه و كلام و شعر و حروف و نقطه و اعداد و جفر، تبحر داشته و در هر يك از آنها تأليفاتى دارد. انديشهها و آراى وى، يكى از مراحل مهم تكامل و پيشرفت حكمت و عرفان اسلامى به شمار مىآيد. | ||
برخلاف اين عقيده شايع كه حكمت اسلامى در قرن ششم با [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به پايان رسيده، آثار | برخلاف اين عقيده شايع كه حكمت اسلامى در قرن ششم با [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به پايان رسيده، آثار صائنالدين، نشان دهنده تداوم آن در ايران است. صائنالدين مهمترين حلقه رابط ميان [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و غزالى و سهروردى و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از يكسو و حوزه فلسفى اصفهان و حكمت متعاليه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين شيرازى]] از سوى ديگر است. وى يكى از شخصيتهاى مؤثر و بانفوذى بود كه قبل از [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] در صدد تلفيق حكمت اشراقى و مشائى و عرفانى برآمد (1. دانشنامه جهان اسلام، ج 7، ص 170، تركه اصفهانى، خاندان؛ 2. دفتر عقل و آيت عشق، ج 1 ص 61). | ||
او، نواده ابوحامد صدرالدين است و كتاب جدش به نام «قواعد التوحيد» را شرح كرده و اسم شرحش را «تمهيد القواعد» گذاشته است. «تمهيد القواعد»، از مهمترين كتابهاى درسى عرفان نظرى به شمار مىرود كه شروح و تعليقات بسيارى نيز بر آن نوشته شده است. | او، نواده ابوحامد صدرالدين است و كتاب جدش به نام «قواعد التوحيد» را شرح كرده و اسم شرحش را «تمهيد القواعد» گذاشته است. «تمهيد القواعد»، از مهمترين كتابهاى درسى عرفان نظرى به شمار مىرود كه شروح و تعليقات بسيارى نيز بر آن نوشته شده است. صائنالدين در كتاب حاضر، تفصيل بحث «تطبيق بين عالَم كبير و عالَم صغير» را به كتاب «تمهيد القواعد» ارجاع داده است. (عقل و عشق يا مناظرات خمس، ص 50). | ||
3. مصحح محترم، در باره سند روايت «الفقر فخرى» كه مؤلف به آن استناد كرده (همان، ص 82) و صوفيان نيز آن را بهوفور نقل كرده و به پيامبر اكرم(ص) منسوب مىدارند، توضيحى إرائه داده و با ذكر اين مطلب كه [[محدث، جلالالدین|محدث ارموى]]، آن را مجعول شمرده (الرسالة العلية، ص 152 - 153) و سخن مزبور را فاقد ارزش حديثى دانسته، يادآورى كرده كه حاج [[قمی، عباس|شيخ عباس قمى]]، در «سفينة البحار»، جمله «الفقر فخرى و به أفتخر على سائر الأنبياء» را همانند عبارت «اللهم أحينى مسكينا و أمتنى مسكينا و احشرنى فى زمرة المساكين»، حديث پيامبر(ص) دانسته و توضيح مىدهد كه گرچه اين احاديث با آنچه اهل سنت در نكوهش فقر روايت كردهاند، مانند: «كاد الفقر أن يكون كفرا»، «الفقر سواد الوجه فى الدارين» و «تعوذ من الفقر» منافات دارد، اما ميان اين دو دسته احاديث را مىتوان جمع كرد، زيرا آن فقرى كه مستلزم اجتناب است و بايد از آن به خدا پناه برد، فقرى است كه انسان به خاطر آن نتواند نيازهاى اوليه را هم برآورده كند و در نتيجه محتاج مردم شود، اما آنچه كه موجب فخر پيامبر است، فقر و نياز او به خداوند است، زيرا هيچ يك از پيامبران نتوانستهاند به اندازه پيامبر اسلام از دنيا منقطع شوند و به حضرت الوهيت تقرب جويند؛ ازاينرو، فقر او از فقر همه انبيا كاملتر بوده است. [[قمی، عباس|شيخ عباس قمى]] اشاره مىكند كه غزالى، راوندى و مجلسى هم به اين مفاهيم توجه داشتهاند (نگاه كنيد به سفينة البحار، ج 2، ص 378، بنا به نقل «عقل و عشق يا مناظرات خمس»، مقدمه مصحح، ص 146 - 147.) | 3. مصحح محترم، در باره سند روايت «الفقر فخرى» كه مؤلف به آن استناد كرده (همان، ص 82) و صوفيان نيز آن را بهوفور نقل كرده و به پيامبر اكرم(ص) منسوب مىدارند، توضيحى إرائه داده و با ذكر اين مطلب كه [[محدث، جلالالدین|محدث ارموى]]، آن را مجعول شمرده (الرسالة العلية، ص 152 - 153) و سخن مزبور را فاقد ارزش حديثى دانسته، يادآورى كرده كه حاج [[قمی، عباس|شيخ عباس قمى]]، در «سفينة البحار»، جمله «الفقر فخرى و به أفتخر على سائر الأنبياء» را همانند عبارت «اللهم أحينى مسكينا و أمتنى مسكينا و احشرنى فى زمرة المساكين»، حديث پيامبر(ص) دانسته و توضيح مىدهد كه گرچه اين احاديث با آنچه اهل سنت در نكوهش فقر روايت كردهاند، مانند: «كاد الفقر أن يكون كفرا»، «الفقر سواد الوجه فى الدارين» و «تعوذ من الفقر» منافات دارد، اما ميان اين دو دسته احاديث را مىتوان جمع كرد، زيرا آن فقرى كه مستلزم اجتناب است و بايد از آن به خدا پناه برد، فقرى است كه انسان به خاطر آن نتواند نيازهاى اوليه را هم برآورده كند و در نتيجه محتاج مردم شود، اما آنچه كه موجب فخر پيامبر است، فقر و نياز او به خداوند است، زيرا هيچ يك از پيامبران نتوانستهاند به اندازه پيامبر اسلام از دنيا منقطع شوند و به حضرت الوهيت تقرب جويند؛ ازاينرو، فقر او از فقر همه انبيا كاملتر بوده است. [[قمی، عباس|شيخ عباس قمى]] اشاره مىكند كه غزالى، راوندى و مجلسى هم به اين مفاهيم توجه داشتهاند (نگاه كنيد به سفينة البحار، ج 2، ص 378، بنا به نقل «عقل و عشق يا مناظرات خمس»، مقدمه مصحح، ص 146 - 147.) | ||
| خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
سركار خانم، دكتر اكرم جودى نعمتى، كتاب «عقل و عشق يا مناظرات خمس» را بر اساس ده نسخه خطى مربوط به سدههاى مختلف، تصحيح و همراه با مقدمهاى سودمند و افزودن واژهنامه و فهارس فنى منتشر كرده است. | سركار خانم، دكتر اكرم جودى نعمتى، كتاب «عقل و عشق يا مناظرات خمس» را بر اساس ده نسخه خطى مربوط به سدههاى مختلف، تصحيح و همراه با مقدمهاى سودمند و افزودن واژهنامه و فهارس فنى منتشر كرده است. | ||
وى در مقدمه، توضيحات سودمندى را در باره شرح حال و منزلت علمى [[ترکه اصفهانی، علی بن محمد| | وى در مقدمه، توضيحات سودمندى را در باره شرح حال و منزلت علمى [[ترکه اصفهانی، علی بن محمد|صائنالدين، على]] بن محمد تركه اصفهانى و چگونگى تصحيح كتاب «عقل و عشق يا مناظرات خمس» و نسخههاى مورد استفاده و همچنين گزارش جامع و گويايى از مباحث مطرح در كتاب ذكر كرده است. | ||
ايشان، بخش «تعليقات و توضيحات» را به آخر كتاب افزوده است كه شامل مواردى مانند ترجمه آيات و روايات و عبارات عربى و توضيح معانى لغات و شرح حوادث تاريخى و تعيين نام شاعران ابيات مورد استفاده مؤلف است. موارد انتقادى در اين تعليقات و توضيحات نادر است، مانند انتقاد مصحح بر نظر مؤلف در باره تأثير ظهور اسلام در افزايش تعداد حروف الفباى عربى (همان، ص 117) | ايشان، بخش «تعليقات و توضيحات» را به آخر كتاب افزوده است كه شامل مواردى مانند ترجمه آيات و روايات و عبارات عربى و توضيح معانى لغات و شرح حوادث تاريخى و تعيين نام شاعران ابيات مورد استفاده مؤلف است. موارد انتقادى در اين تعليقات و توضيحات نادر است، مانند انتقاد مصحح بر نظر مؤلف در باره تأثير ظهور اسلام در افزايش تعداد حروف الفباى عربى (همان، ص 117) | ||
| خط ۱۷۶: | خط ۱۷۶: | ||
1. عقل و عشق يا مناظرات خمس، | 1. عقل و عشق يا مناظرات خمس، صائنالدين على بن محمد تركه اصفهانى، نشر ميراث مكتوب و اهل قلم، تهران، 1375ش. | ||
2. دانشنامه جهان اسلام، جلد هفتم، زير نظر غلامعلى حداد عادل، تهران بنياد دايرة المعارف اسلامى، 1382ش. | 2. دانشنامه جهان اسلام، جلد هفتم، زير نظر غلامعلى حداد عادل، تهران بنياد دايرة المعارف اسلامى، 1382ش. | ||
ویرایش