۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'أعيان الشيعة' به 'أعيان الشيعة ') |
جز (جایگزینی متن - ' عليه السلام' به 'عليهالسلام') |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
|data-type='authorWritings'|[[صحيفة الإمام | |data-type='authorWritings'|[[صحيفة الإمام الرضاعليهالسلام]] | ||
[[طب الرضا: طب و بهداشت از امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام]] | [[طب الرضا: طب و بهداشت از امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام]] | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
==كنيه و لقب== | ==كنيه و لقب== | ||
كنيۀ آن حضرت «ابوالحسن» بوده است و چون حضرت | كنيۀ آن حضرت «ابوالحسن» بوده است و چون حضرت اميرعليهالسلام نيز مكنى به ابوالحسن بودهاند حضرت رضاعليهالسلام را ابوالحسن ثانى گفتهاند. | ||
مشهورترين لقب ايشان «رضا» بوده است كه بنابر روايتى در عيون اخبار الرضا (13/1)، علت ملقب بودن آن حضرت به «رضا» اين بوده است كه «رضى به المخالفون من أعدائه كما رضي به الموافقون من أوليائه و لم يكن ذلك لأحد من آبائه عليهمالسلام فلذلك سمي من بينهم بالرضا...»، يعنى هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق به (ولايت عهد او) رضايت دادند و چنين چيزى براى هيچ يك از پدران او دست نداده بود، از اين رو در ميان ايشان تنها او به «رضا» ناميده شد. | مشهورترين لقب ايشان «رضا» بوده است كه بنابر روايتى در عيون اخبار الرضا (13/1)، علت ملقب بودن آن حضرت به «رضا» اين بوده است كه «رضى به المخالفون من أعدائه كما رضي به الموافقون من أوليائه و لم يكن ذلك لأحد من آبائه عليهمالسلام فلذلك سمي من بينهم بالرضا...»، يعنى هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق به (ولايت عهد او) رضايت دادند و چنين چيزى براى هيچ يك از پدران او دست نداده بود، از اين رو در ميان ايشان تنها او به «رضا» ناميده شد. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
بايد متذكر شد كه داعيان و مبلغان بنى عباس در اواخر عهد بنى اميه مردم را دعوت مىكردند كه با «رضا از آل محمد» بيعت كنند، يعنى بىآنكه از كسى نام ببرند مىگفتند چون خلافت بنى اميه درست نيست بايد به كسى از خاندان محمد صلى الله عليه و آله و سلم كه مورد رضايت همه باشد بيعت كنند. | بايد متذكر شد كه داعيان و مبلغان بنى عباس در اواخر عهد بنى اميه مردم را دعوت مىكردند كه با «رضا از آل محمد» بيعت كنند، يعنى بىآنكه از كسى نام ببرند مىگفتند چون خلافت بنى اميه درست نيست بايد به كسى از خاندان محمد صلى الله عليه و آله و سلم كه مورد رضايت همه باشد بيعت كنند. | ||
بنى عباس با حكومت آل على مخالف بودند ولى چون مأمون كه خود از بنى عباس بود حضرت | بنى عباس با حكومت آل على مخالف بودند ولى چون مأمون كه خود از بنى عباس بود حضرت رضاعليهالسلام را به ولايت عهدى برگزيد، همه از مخالف و موافق به او راضى شدند و مصداق «رضا من آل محمد» در حق آن حضرت صادق آمد و به آن لقب موسوم و مشهور شد. | ||
در كتب معتبر، از جمله در عيون اخبار الرضا، نصوص و دلايل امامت آن حضرت مذكور است و در همين كتاب (23/1 به بعد) وصيت نامۀ مفصلى از حضرت امام موسى | در كتب معتبر، از جمله در عيون اخبار الرضا، نصوص و دلايل امامت آن حضرت مذكور است و در همين كتاب (23/1 به بعد) وصيت نامۀ مفصلى از حضرت امام موسى كاظمعليهالسلام مندرج است. | ||
==ولايت عهد== | ==ولايت عهد== | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
اين مطلب درست به نظر نمىرسد، زيرا مستلزم آن است كه مأمون شيعه باشد و امامان را تا حضرت رضا قبول داشته باشد و گرنه «قرار دادن خلافت در محلى كه خداوند قرار داده است» معنى ندارد. | اين مطلب درست به نظر نمىرسد، زيرا مستلزم آن است كه مأمون شيعه باشد و امامان را تا حضرت رضا قبول داشته باشد و گرنه «قرار دادن خلافت در محلى كه خداوند قرار داده است» معنى ندارد. | ||
اما اگر هم مأمون ارادتى به حضرت | اما اگر هم مأمون ارادتى به حضرت اميرعليهالسلام و بعضى از اهل بيت داشته است دليل تشيع او به معنى دقيق كلمه (امام واقعى دانستن حضرت رضا) نمىشود. علاوه بر اين اگر مأمون خود را سزاوار خلافت نمىدانست دليلى نداشت كه با امين بر سر خلافت بجنگد و خود را اميرالمؤمنين بخواند. | ||
بعضى گفتهاند فضل بن سهل ذو الرياستين كه در حكم وزير مأمون بود او را بر اين كار واداشت. اما بايد ديد كه چه علتى موجب گرديد تا فضل بن سهل مأمون را بر اين كار وا بدارد؟ | بعضى گفتهاند فضل بن سهل ذو الرياستين كه در حكم وزير مأمون بود او را بر اين كار واداشت. اما بايد ديد كه چه علتى موجب گرديد تا فضل بن سهل مأمون را بر اين كار وا بدارد؟ | ||
به احتمال قوى دلايل فضل و مأمون در انتصاب حضرت | به احتمال قوى دلايل فضل و مأمون در انتصاب حضرت رضاعليهالسلام به ولايت عهدى، سياسى بوده است، زيرا پس از قتل امين اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در ميان بنى عباس فرد برجستهاى كه مورد قبول و رضايت همگان باشد وجود نداشت و مأمون با همۀ لياقت و شخصيت سياسى در عراق ناشناخته بود. | ||
در يمن و كوفه و بصره و بغداد و ايران عامۀ مردم از زمان منصور به بعد آن انتظارى را كه از خلافت بنى عباس داشتند برآورده نديدند، زيرا مردم تشنۀ عدل و داد و اسلام واقعى بودند. از اين رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان امام | در يمن و كوفه و بصره و بغداد و ايران عامۀ مردم از زمان منصور به بعد آن انتظارى را كه از خلافت بنى عباس داشتند برآورده نديدند، زيرا مردم تشنۀ عدل و داد و اسلام واقعى بودند. از اين رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان امام علىعليهالسلام بودند و اميدها و آرزوهاى خود را به افراد برجسته و متقى اين خاندان بسته بودند. | ||
فضل و مأمون با شم سياسى خود از مشاهدۀ اوضاع نابسامان شهرهاى مهم و شورش مردم (مانند قيام ابوالسرايا در كوفه و علوى ديگر در يمن) به اين نكته پى برده بودند و مىخواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازى از خاندان على به ولايت عهدى رضايت مردم را به خود جلب كنند و پايههاى خلافت مأمون را مستحكم سازند به همين جهت مأمون در سال 200 ه ق بنا به گفتۀ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] رجاء بن ابى الضحاك و فرناس خادم (در بعضى روايات شيعه ياسر خادم) را به مدينه فرستاد تا على بن موسى بن جعفر عليهمالسلام و محمد بن جعفر عم حضرت | فضل و مأمون با شم سياسى خود از مشاهدۀ اوضاع نابسامان شهرهاى مهم و شورش مردم (مانند قيام ابوالسرايا در كوفه و علوى ديگر در يمن) به اين نكته پى برده بودند و مىخواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازى از خاندان على به ولايت عهدى رضايت مردم را به خود جلب كنند و پايههاى خلافت مأمون را مستحكم سازند به همين جهت مأمون در سال 200 ه ق بنا به گفتۀ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] رجاء بن ابى الضحاك و فرناس خادم (در بعضى روايات شيعه ياسر خادم) را به مدينه فرستاد تا على بن موسى بن جعفر عليهمالسلام و محمد بن جعفر عم حضرت رضاعليهالسلام را به خراسان ببرند. | ||
رجاء بن ابى الضحاك، خويش نزديك فضل بن سهل بود و همين امر شايد مؤيد اين مطلب باشد كه فضل بن سهل در كار ولايت عهدى حضرت | رجاء بن ابى الضحاك، خويش نزديك فضل بن سهل بود و همين امر شايد مؤيد اين مطلب باشد كه فضل بن سهل در كار ولايت عهدى حضرت رضاعليهالسلام دخالت داشته است. | ||
در روايات شيعه آمده است كه مأمون به حضرت رضا نوشت تا از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان برود نه از راه كوفه و قم و دليل اين امر را كثرت شيعيان در كوفه و قم ذكر كردهاند، زيرا مأمون مىترسيد كه شيعيان كوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. | در روايات شيعه آمده است كه مأمون به حضرت رضا نوشت تا از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان برود نه از راه كوفه و قم و دليل اين امر را كثرت شيعيان در كوفه و قم ذكر كردهاند، زيرا مأمون مىترسيد كه شيعيان كوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
==حديث سلسلة الذهب== | ==حديث سلسلة الذهب== | ||
مشهور است كه به هنگام ورود حضرت | مشهور است كه به هنگام ورود حضرت رضاعليهالسلام به نيشابور طالبان علم و محدثان دور محفۀ آن حضرت كه بر استرى نهاده شده بود جمع شدند و از ايشان خواستند كه حديثى بر آنها املا فرمايد. | ||
حضرت حديثى بطور مسلسل از آباء طاهرين خود از رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم و جبرئيل از قول خداوند روايت كرد كه «كلمة لا إله إلا اللّه حصني و من دخل حصني أمن من عذابي» يعنى كلمۀ توحيد يا لا إله إلا اللّه حصار و باروى مستحكم من است و هر كه به درون حصار من رفت از عذاب من در امان ماند. اين حديث به جهت مسلسل بودن آن از ائمۀ اطهار عليهمالسلام تا حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم به حديث «سلسلة الذهب» معروف شده است. | حضرت حديثى بطور مسلسل از آباء طاهرين خود از رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم و جبرئيل از قول خداوند روايت كرد كه «كلمة لا إله إلا اللّه حصني و من دخل حصني أمن من عذابي» يعنى كلمۀ توحيد يا لا إله إلا اللّه حصار و باروى مستحكم من است و هر كه به درون حصار من رفت از عذاب من در امان ماند. اين حديث به جهت مسلسل بودن آن از ائمۀ اطهار عليهمالسلام تا حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم به حديث «سلسلة الذهب» معروف شده است. | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
مأمون پس از آن كه آن حضرت ولايت عهدى را پذيرفت امر كرد تا لباس سياه كه شعار عباسيان بود ترك شود و درباريان و فرماندهان و سپاهيان و بنى هاشم همه لباس سبز كه شعار علويان بود بپوشند. خود نيز جامۀ سبز پوشيد و نام امام را زينت بخش درهم و دينار نمود و مقرر داشت كه در همۀ بلاد اسلام بر منابر خطبه بنام امام خوانده شود و اين به روايت [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] روز سهشنبه دوم رمضان سال 201 ه ق بود. | مأمون پس از آن كه آن حضرت ولايت عهدى را پذيرفت امر كرد تا لباس سياه كه شعار عباسيان بود ترك شود و درباريان و فرماندهان و سپاهيان و بنى هاشم همه لباس سبز كه شعار علويان بود بپوشند. خود نيز جامۀ سبز پوشيد و نام امام را زينت بخش درهم و دينار نمود و مقرر داشت كه در همۀ بلاد اسلام بر منابر خطبه بنام امام خوانده شود و اين به روايت [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] روز سهشنبه دوم رمضان سال 201 ه ق بود. | ||
على بن عيسى اربلى مؤلف كشف الغمة، عهدى را كه مأمون ظاهرا دربارۀ ولايت عهدى امام | على بن عيسى اربلى مؤلف كشف الغمة، عهدى را كه مأمون ظاهرا دربارۀ ولايت عهدى امام رضاعليهالسلام نوشته بود و ملاحظاتى را كه حضرت رضاعليهالسلام در ميان سطور آن عهدنامه و در پشت آن مرقوم فرموده بودند در سال 670 ه ق در دست يكى از «قوام» (خادمان مشهد و قبر آن حضرت) ديده و صورت آن را در همان كتاب كشف الغمة آورده است. | ||
تحقيق دربارۀ صحت و اصالت اين عهد بصورتى كه در كتاب مذكور آمده است مجالى ديگر مىخواهد و در اينجا فرض صحت و اصالت آن است و از مطالعۀ آن نتيجه مىشود كه آنچه در بعضى كتب ادعا شده است كه مأمون شيعى بوده است و در مطالب گذشته نيز به آن اشاره شد صحت ندارد زيرا مأمون در اين عهدنامه از مقام خلافت به گونهاى تعبير مىكند كه با عقايد اهل سنت مطابق است. | تحقيق دربارۀ صحت و اصالت اين عهد بصورتى كه در كتاب مذكور آمده است مجالى ديگر مىخواهد و در اينجا فرض صحت و اصالت آن است و از مطالعۀ آن نتيجه مىشود كه آنچه در بعضى كتب ادعا شده است كه مأمون شيعى بوده است و در مطالب گذشته نيز به آن اشاره شد صحت ندارد زيرا مأمون در اين عهدنامه از مقام خلافت به گونهاى تعبير مىكند كه با عقايد اهل سنت مطابق است. | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
مأمون در اين عهدنامه به سخن عمر استناد مىجويد و هم چنين خلافت خود را مستند به شرع و قانون مىداند. هم چنين در اين عهدنامه مأمون علت انتخاب آن حضرت را به ولايت عهدى علم و فضل و ورع و تقواى او مىداند نه آنچه شيعيان معتقدند كه او خليفه و امام بحق و برگزيده از جانب خدا و منصوص از سوى پدر و اجداد خويش است. هم چنين در اين عهدنامه به صراحت آمده است كه ملقب شدن آن حضرت به «رضا» از جانب خود مأمون بوده است. | مأمون در اين عهدنامه به سخن عمر استناد مىجويد و هم چنين خلافت خود را مستند به شرع و قانون مىداند. هم چنين در اين عهدنامه مأمون علت انتخاب آن حضرت را به ولايت عهدى علم و فضل و ورع و تقواى او مىداند نه آنچه شيعيان معتقدند كه او خليفه و امام بحق و برگزيده از جانب خدا و منصوص از سوى پدر و اجداد خويش است. هم چنين در اين عهدنامه به صراحت آمده است كه ملقب شدن آن حضرت به «رضا» از جانب خود مأمون بوده است. | ||
حضرت امام | حضرت امام رضاعليهالسلام به موجب آنچه مؤلف كشف الغمة آورده است در پشت اين عهدنامه قبول خود را اعلام فرموده است اما بقاى خود را پس از مأمون و وصول خود را به مقام خلافت با ترديد و شك تلقى كرده است. | ||
البته آن حضرت هم به نور امامت و هم با روشن بينى خاصى كه از اوضاع و احوال سياسى زمان خود داشت مىدانست كه اين كار به آخر نخواهد رسيد و بنى عباس و مخالفان خاندان امام | البته آن حضرت هم به نور امامت و هم با روشن بينى خاصى كه از اوضاع و احوال سياسى زمان خود داشت مىدانست كه اين كار به آخر نخواهد رسيد و بنى عباس و مخالفان خاندان امام علىعليهالسلام به هر طريقى كه باشد با آن مخالفت خواهند كرد. | ||
اما آنچه شخص را به تأمل وا مىدارد اين است كه در آن جا گويا حضرت رضا مرقوم فرموده بود: «الجامعة و الجفر يدلان على ضد ذلك و ما أدري ما يفعل بي و لا بكم» يعنى: جامعه و جفر بر خلاف اين دلالت دارند (يعنى دلالت دارند بر اين كه اين امر خلافت به من نخواهد رسيد) و من نمىدانم بر سر من و شما چه خواهد آمد يا با من و با شما چه خواهند كرد. | اما آنچه شخص را به تأمل وا مىدارد اين است كه در آن جا گويا حضرت رضا مرقوم فرموده بود: «الجامعة و الجفر يدلان على ضد ذلك و ما أدري ما يفعل بي و لا بكم» يعنى: جامعه و جفر بر خلاف اين دلالت دارند (يعنى دلالت دارند بر اين كه اين امر خلافت به من نخواهد رسيد) و من نمىدانم بر سر من و شما چه خواهد آمد يا با من و با شما چه خواهند كرد. | ||
دربارۀ جفر و جامعه و ماهيت آن نمىتوان سخنى گفت و شكى هم نيست كه | دربارۀ جفر و جامعه و ماهيت آن نمىتوان سخنى گفت و شكى هم نيست كه امامعليهالسلام با ارشاد و هدايت الهى از غيب و آينده مىتواند آگاه باشد. اما اين كه حضرت در سندى رسمى و پشت فرمان مأمون از جفر و جامعه سخن بگويد محل ترديد است زيرا مأمون و اطرافيان او به جفر و جامعهاى كه مخصوص امامان شيعه باشد كه به وسيلۀ آن از سر غيب آگاه گردند اعتقادى نداشتند و بعيد است كه حضرت امام رضاعليهالسلام در پشت عهدنامۀ مأمون چنين چيزى مرقوم بفرمايند. | ||
تاريخ عهدنامۀ مذكور روز دوشنبه 7 رمضان سال 201 ه ق است و چنان كه گفتيم [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] روز انتخاب حضرت را به ولايت عهدى سه شنبه 2 رمضان سال مذكور مىداند و اگر سه شنبه 2 رمضان باشد روز هفتم ماه رمضان يك شنبه مىشود نه دوشنبه. اما اختلاف يك روز را مىتوان به اختلاف در رؤيت هلال منسوب داشت. | تاريخ عهدنامۀ مذكور روز دوشنبه 7 رمضان سال 201 ه ق است و چنان كه گفتيم [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] روز انتخاب حضرت را به ولايت عهدى سه شنبه 2 رمضان سال مذكور مىداند و اگر سه شنبه 2 رمضان باشد روز هفتم ماه رمضان يك شنبه مىشود نه دوشنبه. اما اختلاف يك روز را مىتوان به اختلاف در رؤيت هلال منسوب داشت. | ||
صدوق در عيون اخبار الرضا (154/2 به بعد) نسخۀ سند ديگرى از حضرت | صدوق در عيون اخبار الرضا (154/2 به بعد) نسخۀ سند ديگرى از حضرت رضاعليهالسلام به نام نسخۀ كتاب «الحباء و الشرط» كه تاريخ آن نيز همان دوشنبه 7 رمضان سال 201 ه ق است نقل كرده است و در آن تصريح شده است كه اين روز همان روزى است كه مأمون آن حضرت را وليعهد خود كرده و مردم را به پوشيدن لباس سبز واداشته است. | ||
صدوق خود اين نسخه را كه حضرت دربارۀ فضل بن سهل و برادرش حسن بن سهل به عمال و كارداران نوشته، ديده است و به قول خودش آن را از كسى «روايت» نكرده است. | صدوق خود اين نسخه را كه حضرت دربارۀ فضل بن سهل و برادرش حسن بن سهل به عمال و كارداران نوشته، ديده است و به قول خودش آن را از كسى «روايت» نكرده است. | ||
اين نامه مقدمهاى دارد كه به قلم حضرت | اين نامه مقدمهاى دارد كه به قلم حضرت رضاعليهالسلام است و پس از آن اصل نسخۀ «الحباء و الشرط» مىآيد كه بنا به فرمودۀ حضرت شامل سه باب است: | ||
باب اول در شرح آثار و اعمال فضل بن سهل است كه چگونه مأمون را در وصول به خلافت يارى داد و ابوالسرايا و شورشيان ديگر را سركوب كرد و طبرستان، ديلم، كامل، غرچستان، غور، كياك، تغزغز، ارمنستان، حجاز، سرير، خزر و مغرب را رام ساخت. | باب اول در شرح آثار و اعمال فضل بن سهل است كه چگونه مأمون را در وصول به خلافت يارى داد و ابوالسرايا و شورشيان ديگر را سركوب كرد و طبرستان، ديلم، كامل، غرچستان، غور، كياك، تغزغز، ارمنستان، حجاز، سرير، خزر و مغرب را رام ساخت. | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
==ويژگىهاى آن حضرت== | ==ويژگىهاى آن حضرت== | ||
شخصيت ملكوتى و مقام شامخ علمى و زهد و اخلاق حضرت | شخصيت ملكوتى و مقام شامخ علمى و زهد و اخلاق حضرت رضاعليهالسلام و اعتقاد شيعيان به او سبب شد كه نه تنها در مدينه بلكه در سراسر دنياى اسلام به عنوان بزرگترين و محبوبترين فرد خاندان رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگترين پيشواى دين بشناسند و نامش را با صلوات و تقديس ببرند. | ||
بيست و چند سال بيش نداشت كه در مسجد رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم به فتوا مىنشست. علمش بىكران و رفتارش پيامبرگونه و حلم و رأفت و احسانش شامل خاص و عام مىگرديد. كسى را با عمل و سخن خود نمىآزرد، سخن كسى را قطع نمىكرد، هيچ حاجتمندى را مأيوس باز نمىگرداند. | بيست و چند سال بيش نداشت كه در مسجد رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم به فتوا مىنشست. علمش بىكران و رفتارش پيامبرگونه و حلم و رأفت و احسانش شامل خاص و عام مىگرديد. كسى را با عمل و سخن خود نمىآزرد، سخن كسى را قطع نمىكرد، هيچ حاجتمندى را مأيوس باز نمىگرداند. | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۴: | ||
==نماز عيد== | ==نماز عيد== | ||
امامعليهالسلام براى خنثى كردن توطئههاى مأمون و اطرافيان او مراقبتى هوشيارانه داشت. يكى از توطئههايى كه امام آن را به شكست كشانيد موضوع نماز عيد فطر رمضان سال 202 ه ق بود كه مأمون براى تظاهر به مردم و اين كه امام كاملا در اختيار و آلت دست و طرفدار خلافت اوست از وى خواست كه نماز عيد را ايشان با مردم بگزارند. | |||
امام امتناع فرمود ولى بر اثر اصرار مأمون فرمود «به همان گونه كه پيغمبر اسلام نماز عيد را برگزار مىكرد اجرا خواهد كرد». مأمون ناچار شد اين شرط را بپذيرد و فرماندهان سپاه و قضات و علما و دانشمندان به دستور مأمون به در منزل امام رفته و منتظر خروج ايشان براى حركت به محل نماز ايستادند. | امام امتناع فرمود ولى بر اثر اصرار مأمون فرمود «به همان گونه كه پيغمبر اسلام نماز عيد را برگزار مىكرد اجرا خواهد كرد». مأمون ناچار شد اين شرط را بپذيرد و فرماندهان سپاه و قضات و علما و دانشمندان به دستور مأمون به در منزل امام رفته و منتظر خروج ايشان براى حركت به محل نماز ايستادند. | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
پس، از مرو بيرون آمد و راهى بغداد شد و چون به سرخس رسيد فضل ناگهان در حمام كشته شد و قاتل او غالب، دايى مأمون بود. بعد مأمون حضرت را در حال بيمارى كه بر او عارض شده بود مسموم ساخت و آن حضرت در اثر آن سم وفات يافت و در «سناباد» توس در كنار قبر هارون مدفون گرديد. اين واقعه در صفر سال 203 ه ق اتفاق افتاد. | پس، از مرو بيرون آمد و راهى بغداد شد و چون به سرخس رسيد فضل ناگهان در حمام كشته شد و قاتل او غالب، دايى مأمون بود. بعد مأمون حضرت را در حال بيمارى كه بر او عارض شده بود مسموم ساخت و آن حضرت در اثر آن سم وفات يافت و در «سناباد» توس در كنار قبر هارون مدفون گرديد. اين واقعه در صفر سال 203 ه ق اتفاق افتاد. | ||
صدوق پس از نقل اين خبر از كتاب اخبار خراسان، آن را نادرست مىداند و مىگويد (چنان كه قبلا ذكر شد) مأمون خود، آن حضرت را وليعهد كرد و فضل بن سهل چون از پروردگان آل برمك بود با حضرت | صدوق پس از نقل اين خبر از كتاب اخبار خراسان، آن را نادرست مىداند و مىگويد (چنان كه قبلا ذكر شد) مأمون خود، آن حضرت را وليعهد كرد و فضل بن سهل چون از پروردگان آل برمك بود با حضرت رضاعليهالسلام دشمن بود. | ||
اين كه فضل بن سهل از آغاز دشمن حضرت امام | اين كه فضل بن سهل از آغاز دشمن حضرت امام رضاعليهالسلام باشد محل ترديد است و چنان كه اشاره شد ظاهرا فضل بن سهل در ولايت عهدى حضرت رضاعليهالسلام مؤثر بوده است. اما گويا پس از انتخاب آن حضرت به ولايت عهدى وقايعى روى داده است كه منجر به مخالفت فضل با امام رضاعليهالسلام شده است. | ||
روايتى در عيون اخبار الرضا (167/2) هست كه به موجب آن فضل بن سهل با هشام بن ابراهيم نزد حضرت رضا رفتند و خواستند براى قتل مأمون و رساندن آن حضرت به خلافت با او تعهد بندند. حضرت بر ايشان خشم گرفت و هر دو را از نزد خود راند. آن دو ترسيدند و نزد مأمون رفتند و گفتند ما مىخواستيم «رضا» را بيازماييم. پس از آن حضرت | روايتى در عيون اخبار الرضا (167/2) هست كه به موجب آن فضل بن سهل با هشام بن ابراهيم نزد حضرت رضا رفتند و خواستند براى قتل مأمون و رساندن آن حضرت به خلافت با او تعهد بندند. حضرت بر ايشان خشم گرفت و هر دو را از نزد خود راند. آن دو ترسيدند و نزد مأمون رفتند و گفتند ما مىخواستيم «رضا» را بيازماييم. پس از آن حضرت رضاعليهالسلام نزد مأمون رفت و قصه را باز گفت و مأمون دريافت كه حق با امام رضاعليهالسلام بوده است. | ||
شايد اين معنى يكى از اسباب مخالفت فضل با امام باشد و شايد عوامل ديگرى هم باشد كه بر ما مجهول است. به هر حال بنا به گفتۀ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] (حوادث سال 203) حضرت | شايد اين معنى يكى از اسباب مخالفت فضل با امام باشد و شايد عوامل ديگرى هم باشد كه بر ما مجهول است. به هر حال بنا به گفتۀ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] (حوادث سال 203) حضرت رضاعليهالسلام به مأمون گفت كه فضل اخبار بغداد و نارضايى مردم را از خودش و برادرش حسن بن سهل و حتى از ولايت عهدى خود آن حضرت نهان مىدارد و مردم در بغداد با ابراهيم بن المهدى بيعت كردهاند. | ||
چون مأمون در اين باره تحقيق كرد و صدق گفتههاى آن حضرت بر او روشن شد عازم بغداد گرديد و چنان كه در تواريخ مذكور است در سر راه، فضل بن سهل در سرخس در حمام كشته شد و خود حضرت رضا در توس وفات يافت. | چون مأمون در اين باره تحقيق كرد و صدق گفتههاى آن حضرت بر او روشن شد عازم بغداد گرديد و چنان كه در تواريخ مذكور است در سر راه، فضل بن سهل در سرخس در حمام كشته شد و خود حضرت رضا در توس وفات يافت. | ||
مجلسى در [[بحار الأنوار]] (311/49 چاپ جديد) تحت عنوان «تذييل» دربارۀ اين كه آيا حضرت | مجلسى در [[بحار الأنوار]] (311/49 چاپ جديد) تحت عنوان «تذييل» دربارۀ اين كه آيا حضرت رضاعليهالسلام به مرگ طبيعى وفات يافته يا شهيد شده است مىگويد: ميان اصحاب ما (يعنى شيعه) و مخالفان (اهل سنت) در اين كه آيا حضرت رضا به مرگ طبيعى درگذشته يا مسموم شده اختلاف است و اشهر در ميان ما شيعيان آن است كه آن حضرت به سم مأمون شهيد شده است و از سيد على بن طاوس از علماى شيعه نقل شده است كه او منكر مسموم بودن آن حضرت است و نيز اربلى در كشف الغمة مسموم شدن آن حضرت را انكار كرده است و گفته است كه ابن طاوس قبول نداشت كه مأمون حضرت رضا را زهر داده باشد. | ||
مؤلف كشف الغمة پس از ذكر مطالبى در اين باره مىگويد اين كه گفته مىشود سوزن آلوده به زهر را در انگور فرو بردند و انگور را زهرآگين ساختند ما نمىدانيم كه چنين چيزى سبب زهرآگين شدن انگور مىگردد و قياس طبى، آن را گواهى نمىدهد. | مؤلف كشف الغمة پس از ذكر مطالبى در اين باره مىگويد اين كه گفته مىشود سوزن آلوده به زهر را در انگور فرو بردند و انگور را زهرآگين ساختند ما نمىدانيم كه چنين چيزى سبب زهرآگين شدن انگور مىگردد و قياس طبى، آن را گواهى نمىدهد. | ||
خط ۱۷۹: | خط ۱۷۹: | ||
== وابستهها == | == وابستهها == | ||
{{وابستهها}} | {{وابستهها}} | ||
[[صحيفة الإمام | [[صحيفة الإمام الرضاعليهالسلام]] | ||
[[صحيفة الرضا(ع)]] | [[صحيفة الرضا(ع)]] | ||
خط ۱۹۹: | خط ۱۹۹: | ||
[[نامه زرین سلامت]] | [[نامه زرین سلامت]] | ||
[[هشتاد و هشت کلام از هشتمين امام حضرت علي بن موسي | [[هشتاد و هشت کلام از هشتمين امام حضرت علي بن موسي الرضاعليهالسلام به شش زبان عربي، فارسی، اردو، انگليسي، فرانسه، آلماني]] | ||
[[مسند الرضا علیهالسلام]] | [[مسند الرضا علیهالسلام]] |
ویرایش