۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
2. بر طبق پژوهش محقق اثر: پس از تتبع و جستجو آشكار مىشود كه كتاب طبقات الشيعة يا الحاوي نوشته [[ابن ابیطی، یحیی بن حمید|ابن ابىطى]]ّ حلبى، در اختيار [[ذهبى]] (م 748ق) بوده، در ادامه به دست [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] (م 852ق) افتاده و در ميانه عصر اين دو به احتمال در اختيار برخى ديگر از شرححالنويسان مانند [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] نيز بوده است ....<ref>همان، ص 8</ref> | 2. بر طبق پژوهش محقق اثر: پس از تتبع و جستجو آشكار مىشود كه كتاب طبقات الشيعة يا الحاوي نوشته [[ابن ابیطی، یحیی بن حمید|ابن ابىطى]]ّ حلبى، در اختيار [[ذهبى]] (م 748ق) بوده، در ادامه به دست [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] (م 852ق) افتاده و در ميانه عصر اين دو به احتمال در اختيار برخى ديگر از شرححالنويسان مانند [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] نيز بوده است ....<ref>همان، ص 8</ref> | ||
3. محقق همچنين در مورد [[ابن ابیطی، یحیی بن حمید|ابن ابىطى]]ّ حلبى نوشته است كه او يكى از مورخان برجسته شيعه مذهب و از مردمان شهر حلب است كه جز تاريخ، در بسيارى از عرصههاى ديگر علم و دانش، آثار بزرگى را پديد آورده است. متأسفانه، پس از آنكه تشيع در نواحى شامات مورد بىمهرى و تنگناى سلاطين نورى و ايوبى و مملوكى قرار گرفت، آثار اين بزرگمرد عالم تشيع نيز از ميان رفت. فهرست بلند آثار وى، كه هر كدام در چندين مجلد بوده و نقلهايى از آنها در آثار مورخان بعدى شامات برجاىمانده، نشان از مرتبت والاى علمى او دارد. درواقع، وى در ادامه كاروان بزرگى از عالمان شيعه قرار دارد كه از اواخر قرن سوم تا قرن ششم و هفتم، در اين شهر بزرگ، رهبرى شيعيان آن ناحيه را كه اكثريت جمعيت حلب را تشكيل مىدادند، عهدهدار بوده است. شايد نكته بديعى كه بتواند موقعيت او را به عنوان يك عالم بزرگ و روحانى مردمى در اين شهر نشان دهد، آن باشد كه به نوشته ابن شداد (م 684ق) در ميان مساجد حلب، مسجدى به نام مسجد | 3. محقق همچنين در مورد [[ابن ابیطی، یحیی بن حمید|ابن ابىطى]]ّ حلبى نوشته است كه او يكى از مورخان برجسته شيعه مذهب و از مردمان شهر حلب است كه جز تاريخ، در بسيارى از عرصههاى ديگر علم و دانش، آثار بزرگى را پديد آورده است. متأسفانه، پس از آنكه تشيع در نواحى شامات مورد بىمهرى و تنگناى سلاطين نورى و ايوبى و مملوكى قرار گرفت، آثار اين بزرگمرد عالم تشيع نيز از ميان رفت. فهرست بلند آثار وى، كه هر كدام در چندين مجلد بوده و نقلهايى از آنها در آثار مورخان بعدى شامات برجاىمانده، نشان از مرتبت والاى علمى او دارد. درواقع، وى در ادامه كاروان بزرگى از عالمان شيعه قرار دارد كه از اواخر قرن سوم تا قرن ششم و هفتم، در اين شهر بزرگ، رهبرى شيعيان آن ناحيه را كه اكثريت جمعيت حلب را تشكيل مىدادند، عهدهدار بوده است. شايد نكته بديعى كه بتواند موقعيت او را به عنوان يك عالم بزرگ و روحانى مردمى در اين شهر نشان دهد، آن باشد كه به نوشته ابن شداد (م 684ق) در ميان مساجد حلب، مسجدى به نام مسجد منتجبالدين يحيى بن أبىطىّ معروف به ابن النجار وجود داشته است. تشيع امامى ابن أبىطى بيش از هر چيز روشن و درخشان است، بهويژه كه در محضر عالم برجسته شيعى، [[ابن شهرآشوب، محمد بن علی|ابن شهرآشوب]]، كه شوهر دختر عمه او بوده، تربيت يافته است. ....<ref>مقدمه محقق، ص 17- 18</ref> | ||
4. محقق اثر خاطر نشان مىكند: يكى از آثار باارزش ابن أبىطى اثرى است كه در شرححال بزرگان مذهب اماميه نگاشته و معالاسف مفقود شده است. [[ذهبى]] [م 748ق] و [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] [م 852ق] كه اصل كتاب را در دست داشته و بخشهايى از اين كتاب را در آثار خود آوردهاند، آن را با نامهاى مختلف ياد كردهاند. عناوينى چون رجال الشيعة، تاريخ الإمامية، طبقات الإمامية و مانند اينها در اين منابع، ياد شده است.... بيشتر مواردى كه نقل شده، مواردى است كه به صراحت نقل از كتاب ابن أبىطى يا از شخص اوست. اما مواردى نيز وجود دارد تنها با حدس قوى و بدون آنكه [[ذهبى]] يا [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] تصريح به نقل آن از ابن أبىطى كرده باشند، در اينجا آمده است. اين حدس بر مبناى نوع افرادى است كه عمدتاً از اواخر قرن پنجم يا قرن ششم هستند و نمىتواند از كتاب [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، يا كتاب [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] باشد؛ گرچه ممكن است از كتاب تاريخ بغداد ابن النجار باشد. در مواردى هم افرادى از شهر حلب هستند و به ظن قوى بايد منبع شرح حال آنان، همين كتاب ابن أبى طى باشد. اين موارد را با ستاره (*) مشخص شده است ....<ref>همان، ص 34- 35</ref> | 4. محقق اثر خاطر نشان مىكند: يكى از آثار باارزش ابن أبىطى اثرى است كه در شرححال بزرگان مذهب اماميه نگاشته و معالاسف مفقود شده است. [[ذهبى]] [م 748ق] و [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] [م 852ق] كه اصل كتاب را در دست داشته و بخشهايى از اين كتاب را در آثار خود آوردهاند، آن را با نامهاى مختلف ياد كردهاند. عناوينى چون رجال الشيعة، تاريخ الإمامية، طبقات الإمامية و مانند اينها در اين منابع، ياد شده است.... بيشتر مواردى كه نقل شده، مواردى است كه به صراحت نقل از كتاب ابن أبىطى يا از شخص اوست. اما مواردى نيز وجود دارد تنها با حدس قوى و بدون آنكه [[ذهبى]] يا [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] تصريح به نقل آن از ابن أبىطى كرده باشند، در اينجا آمده است. اين حدس بر مبناى نوع افرادى است كه عمدتاً از اواخر قرن پنجم يا قرن ششم هستند و نمىتواند از كتاب [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، يا كتاب [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] باشد؛ گرچه ممكن است از كتاب تاريخ بغداد ابن النجار باشد. در مواردى هم افرادى از شهر حلب هستند و به ظن قوى بايد منبع شرح حال آنان، همين كتاب ابن أبى طى باشد. اين موارد را با ستاره (*) مشخص شده است ....<ref>همان، ص 34- 35</ref> | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
6. همچنين محقق بحث مفصلى در مورد تشيّع در حلب نوشته و از جمله چنين آورده است كه: شواهد زيادى وجود دارد كه اكثريت مردمان حلب تا زمان ايوبىها بر مذهب تشيع امامى بوده و پس از آن تا اواخر دوره مماليك و حتى تا به امروز اقليتى از شيعه در اين شهر و برخى از روستاهاى اطراف باقى مانده است.... ظهور تشيع در اين شهر، به قرن سوم و چهارم هجرى، بهويژه دوران حمدانيان و در رأس آنها سيف الدوله و سپس فضاى ايجاد شده توسط فاطميان بازمىگردد ....<ref>همان، ص 37- 38</ref> | 6. همچنين محقق بحث مفصلى در مورد تشيّع در حلب نوشته و از جمله چنين آورده است كه: شواهد زيادى وجود دارد كه اكثريت مردمان حلب تا زمان ايوبىها بر مذهب تشيع امامى بوده و پس از آن تا اواخر دوره مماليك و حتى تا به امروز اقليتى از شيعه در اين شهر و برخى از روستاهاى اطراف باقى مانده است.... ظهور تشيع در اين شهر، به قرن سوم و چهارم هجرى، بهويژه دوران حمدانيان و در رأس آنها سيف الدوله و سپس فضاى ايجاد شده توسط فاطميان بازمىگردد ....<ref>همان، ص 37- 38</ref> | ||
7. جناب جعفريان تأكيد كرده است كه در لابلاى شرححالهايى كه از ابن أبىطى درباره برخى از عالمان حلب نقل شده، مىتوان نمونههاى ديگرى از همراهى برخى از ادباى شيعه با سلاطين ايوبى را يافت. به جز آنها، براى نمونه مىتوان به احمد بن على بن زنبور (م 613ق) اشاره كرد كه [[ذهبى]] از وى با عنوان الإمام الأديب ياد كرده، او را از غلاة الرافضة دانسته و نوشته است كه سلطان | 7. جناب جعفريان تأكيد كرده است كه در لابلاى شرححالهايى كه از ابن أبىطى درباره برخى از عالمان حلب نقل شده، مىتوان نمونههاى ديگرى از همراهى برخى از ادباى شيعه با سلاطين ايوبى را يافت. به جز آنها، براى نمونه مىتوان به احمد بن على بن زنبور (م 613ق) اشاره كرد كه [[ذهبى]] از وى با عنوان الإمام الأديب ياد كرده، او را از غلاة الرافضة دانسته و نوشته است كه سلطان صلاحالدين را در حلب با يك قصيده بلند ستايش كرد. نمونه ديگر كه شرح حال وى را ابن النجار در ذيل تاريخ بغداد آورده و [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] نيز مطالب وى را نقل كرده، شاعر برجسته على بن على معروف به ابننماء حلى است كه يك شيعه تمامعيار بوده و از شاهان شام نيز ستايش مىكرد. سرشناسترين خاندان شيعى اين شهر، سادات بنى زهره هستند كه طى چند صد سال، رهبرى شيعه را در حلب و برخى ديگر از شهرهاى شام بر عهده داشتهاند ....<ref>همان، ص 48</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش