۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' (ع) ' به '(ع)') |
||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
#:{{ب|''تو قدر آب چه دانى كه در كنار فراتى''|2=''......''}}{{پایان شعر}} | #:{{ب|''تو قدر آب چه دانى كه در كنار فراتى''|2=''......''}}{{پایان شعر}} | ||
#:آنكه گفت «لبيك»؛ يعنى: خدايا! بهفرمانم. امر از تو، اجابت و اطاعت از من<ref>همان، ص49-50</ref> | #:آنكه گفت «لبيك»؛ يعنى: خدايا! بهفرمانم. امر از تو، اجابت و اطاعت از من<ref>همان، ص49-50</ref> | ||
#عرفات، خلوت با خويش: از عصر روز هشتم ذىحجه، حركت بهسوى «عرفات» آغاز مىشود. بعضى هم صبحدم روز نهم حركت مىكنند تا پيش از ظهر در آنجا باشند و «وقوف به عرفات» را درك كنند. گام نهادن در عرفات، انسان را وارد دنياى جديدى مىكند، سرشار از معنويت و خاطره. ستون سفيدرنگى كه بالاى «جبل الرحمة» ديده مىشود، نشانى از اين كوه مقدس است كه سيدالشهدا (ع) روزى در دامنه آن كوه رحمت و مغفرت، «دعاى عرفه» مىخواند و مىگريست. گام زدن در صحراى عرفات، زائر را بىاختيار به ياد مولايش حضرت مهدى(ع) مىاندازد و چشم مىدوزد تا بلكه از آن يوسف زهرا نشانى بيابد. آنچه بهعنوان عمل واجب در اين صحرا لازم است، صِرف وقوف و درنگ است و اگر با عبادت و دعا بگذرد، چه بهتر... بالاى جبل الرحمة، غلغله جمعيت است. عدهاى به تضرع و دعا مشغول مىشوند، عدهاى هم به تماشا و گرفتن عكس يادگارى...<ref>ر.ك: همان، ص82-83</ref> | #عرفات، خلوت با خويش: از عصر روز هشتم ذىحجه، حركت بهسوى «عرفات» آغاز مىشود. بعضى هم صبحدم روز نهم حركت مىكنند تا پيش از ظهر در آنجا باشند و «وقوف به عرفات» را درك كنند. گام نهادن در عرفات، انسان را وارد دنياى جديدى مىكند، سرشار از معنويت و خاطره. ستون سفيدرنگى كه بالاى «جبل الرحمة» ديده مىشود، نشانى از اين كوه مقدس است كه سيدالشهدا(ع)روزى در دامنه آن كوه رحمت و مغفرت، «دعاى عرفه» مىخواند و مىگريست. گام زدن در صحراى عرفات، زائر را بىاختيار به ياد مولايش حضرت مهدى(ع) مىاندازد و چشم مىدوزد تا بلكه از آن يوسف زهرا نشانى بيابد. آنچه بهعنوان عمل واجب در اين صحرا لازم است، صِرف وقوف و درنگ است و اگر با عبادت و دعا بگذرد، چه بهتر... بالاى جبل الرحمة، غلغله جمعيت است. عدهاى به تضرع و دعا مشغول مىشوند، عدهاى هم به تماشا و گرفتن عكس يادگارى...<ref>ر.ك: همان، ص82-83</ref> | ||
#از «حرا» تا «ثور»... از همان روزهاى نخست ورود به مكه، شوق رفتن به «غار حرا» انسان را وسوسه مىكند. نمىدانم چه رمزى در آن نهفته كه حاجى را بىتاب مىكند. ولى برخى پيش از پايان يافتن اعمال حج از مكه خارج نمىشوند و رفتن به غار حرا و ثور را مىگذارند براى پس از بازگشت از منا و فراغت از اعمال<ref>ر.ك: همان، ص140</ref> | #از «حرا» تا «ثور»... از همان روزهاى نخست ورود به مكه، شوق رفتن به «غار حرا» انسان را وسوسه مىكند. نمىدانم چه رمزى در آن نهفته كه حاجى را بىتاب مىكند. ولى برخى پيش از پايان يافتن اعمال حج از مكه خارج نمىشوند و رفتن به غار حرا و ثور را مىگذارند براى پس از بازگشت از منا و فراغت از اعمال<ref>ر.ك: همان، ص140</ref> | ||
#:شگفتآور است كه نويسنده محترم بار منفى واژه «وسوسه» را ناديده انگاشته و فراموش كرده كه وسوسه، عملكرد شيطان است و در مفهوم آن دعوت به بدى و شر، نهفته است؛ پس مناسب نيست كه براى توضيح «رفتن به غار حرا» استفاده شود كه بىترديد خير است و يادآور عبادت رسول خدا(ص) و دعا و راز و نياز او. اين جمله: «شوق رفتن به «غار حرا» انسان را وسوسه مىكند»، با جملات بعدى نويسنده نيز ناسازگار است: «حرا... جايى كه نخستين آيات قرآن در آغاز بعثت بر پيامبر در همان جا نازل شد. عبادتگاه پيامبر بود كه گاهى ايامى از سال را دور از غوغاى ماديتِ مشركان به آن خلوت انس پناه مىبرد و با خدا راز مىگفت. يكى از معدود جاهاى دستنخورده و بكرى كه شاهد حضور رسول خدا و قدمگاه آن پيامبر خاتم است... زائران عاشق، به فتواى عشق، قلهپيمايى مىكنند...»<ref>همان، ص140-141</ref> | #:شگفتآور است كه نويسنده محترم بار منفى واژه «وسوسه» را ناديده انگاشته و فراموش كرده كه وسوسه، عملكرد شيطان است و در مفهوم آن دعوت به بدى و شر، نهفته است؛ پس مناسب نيست كه براى توضيح «رفتن به غار حرا» استفاده شود كه بىترديد خير است و يادآور عبادت رسول خدا(ص) و دعا و راز و نياز او. اين جمله: «شوق رفتن به «غار حرا» انسان را وسوسه مىكند»، با جملات بعدى نويسنده نيز ناسازگار است: «حرا... جايى كه نخستين آيات قرآن در آغاز بعثت بر پيامبر در همان جا نازل شد. عبادتگاه پيامبر بود كه گاهى ايامى از سال را دور از غوغاى ماديتِ مشركان به آن خلوت انس پناه مىبرد و با خدا راز مىگفت. يكى از معدود جاهاى دستنخورده و بكرى كه شاهد حضور رسول خدا و قدمگاه آن پيامبر خاتم است... زائران عاشق، به فتواى عشق، قلهپيمايى مىكنند...»<ref>همان، ص140-141</ref> |
ویرایش