۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'صحيح مسلم' به 'صحيح مسلم ') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
=== ولادت === | === ولادت === | ||
'''شهابالدين ابوالقاسم احمد'''، فرزند ابومظفر سمعانى يكى از دانشيان و سخنوران خاندان سمعانى است. خاندانى كه در فضل و كمال، امام و راهنماى روزگار خود بودند و بر همگان پيشى داشتند. احمد سمعانى ظاهراً در مرو به سال 487 ق زاده شد. تا اوان بلوغ در همان جاى بود و از پدر فقه و حديث آموخت. آنگاه همراه برادرزادهاش، عبدالكريم به سرخس مسافرت كرد؛ اما ديرى نپائيد كه به مرو بازگشت. ديگر بار آن دو جوان مروى به قصد دانش اندوزى راهى سفر شدند، اين بار به سوى نيشابور به آهنگ استماع كتاب [[صحيح مسلم]] | '''شهابالدين ابوالقاسم احمد'''، فرزند ابومظفر سمعانى يكى از دانشيان و سخنوران خاندان سمعانى است. خاندانى كه در فضل و كمال، امام و راهنماى روزگار خود بودند و بر همگان پيشى داشتند. احمد سمعانى ظاهراً در مرو به سال 487 ق زاده شد. تا اوان بلوغ در همان جاى بود و از پدر فقه و حديث آموخت. آنگاه همراه برادرزادهاش، عبدالكريم به سرخس مسافرت كرد؛ اما ديرى نپائيد كه به مرو بازگشت. ديگر بار آن دو جوان مروى به قصد دانش اندوزى راهى سفر شدند، اين بار به سوى نيشابور به آهنگ استماع كتاب [[صحيح مسلم]] از نامداران آن ديار. به مقصود كه رسيدند، احمد روانه مرو شد. ساليانى بعد، احمد سمعانى مراحل علوم ظاهرى و باطنى را گذرانيده بود، فقيه و مفتى بود، وعظ مىگفت، شعر مىسرود و در مجلس بوسعيد با عرفان آشنا گشته بود. وى سرانجام به سال 534 ق دار فانى را وداع گفت. | ||
=== سمعانى و تصوّف === | === سمعانى و تصوّف === | ||
تاريخ، اين آگاهى را كه سمعانى چگونه به وادى عرفان راه يافته و با كداميك از پيران خراسان پيوند داشته از ما پنهان مىدارد. در متن روح الارواح، هم آرائى اويس گونهاى مىيابيم كه طبق آن، سلوك جاده طريقت بدون پيوستگى با پير و دلبستگى با شيخ هم ميسور است و هم با عباراتى روبرو مىشويم كه مىگويد، بدون راهنما و پير نمىشود، به سلوك پرداخت. گرچه در خصوص چگونگى و چرايى گرايش سمعانى به عرفان دستمان تهى است و چيزى نمىدانيم؛ اما اين را نيك آگاهيم كه تصوّف و پسندهاى عرفانى در روزگار وى سخت پرجاذبه بوده است. كششهايى كه درونهاى بىقرار؛ همچون [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالى]] را قرار مىبخشد، جاذبههايى كه از سنايى، مديحهگوى شوريدهاى سختهجويى مىساخت. امر ديگرى كه مىتوانست سمعانى فقيه و محدّث را، به انجمن عاشقان كشاند و او را به نگارش كتابى با نثر شاعرانه وادارد نگاشتههاى مشايخ سدههاى سوم تا پنجم است. آثار بزرگانى چون ابىنصر سراج طوسى، ابوطالب محمد مكّى، ابوالقاسم قشيرى، شهيد بلخى، جنيد بغدادى و حسين منصور حلاج كه جملگى به عربى هستند و ميراثهاى جاويدان پارسى؛ مانند «كشف المحجوب» هجويرى، آثار [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصارى]]، [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالى]] | تاريخ، اين آگاهى را كه سمعانى چگونه به وادى عرفان راه يافته و با كداميك از پيران خراسان پيوند داشته از ما پنهان مىدارد. در متن روح الارواح، هم آرائى اويس گونهاى مىيابيم كه طبق آن، سلوك جاده طريقت بدون پيوستگى با پير و دلبستگى با شيخ هم ميسور است و هم با عباراتى روبرو مىشويم كه مىگويد، بدون راهنما و پير نمىشود، به سلوك پرداخت. گرچه در خصوص چگونگى و چرايى گرايش سمعانى به عرفان دستمان تهى است و چيزى نمىدانيم؛ اما اين را نيك آگاهيم كه تصوّف و پسندهاى عرفانى در روزگار وى سخت پرجاذبه بوده است. كششهايى كه درونهاى بىقرار؛ همچون [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالى]] را قرار مىبخشد، جاذبههايى كه از سنايى، مديحهگوى شوريدهاى سختهجويى مىساخت. امر ديگرى كه مىتوانست سمعانى فقيه و محدّث را، به انجمن عاشقان كشاند و او را به نگارش كتابى با نثر شاعرانه وادارد نگاشتههاى مشايخ سدههاى سوم تا پنجم است. آثار بزرگانى چون ابىنصر سراج طوسى، ابوطالب محمد مكّى، ابوالقاسم قشيرى، شهيد بلخى، جنيد بغدادى و حسين منصور حلاج كه جملگى به عربى هستند و ميراثهاى جاويدان پارسى؛ مانند «كشف المحجوب» هجويرى، آثار [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصارى]]، [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالى]] و سنايى غزنوى. | ||
افزون بر اين هم، بايد تأثير اقوال ابوسعيد ابىالخير بر احمد سمعانى را از ياد نبرد؛ زيرا همچنان كه گفته شد، وى در سال 529 ق سفرى به نيشابور داشته و در اين روزگار، آوازهى ابوسعيد در نيشابور و ديگر شهرها پيچيده بود و سمعانى كه در آن زمان در سفر دانش اندوزى بوده به حتم فراگيرى مبانى آن مكتب عرفانى را فراموش نمىكرده است. گفتههاى فراوانى كه از ابوسعيد در روح الارواح نقل شده و ديدگاههاى مشتركى كه در اين كتاب و اسرارالتوحيد آمده، همه نشان تأثيرپذيرى سمعانى از ابوسعيد است. | افزون بر اين هم، بايد تأثير اقوال ابوسعيد ابىالخير بر احمد سمعانى را از ياد نبرد؛ زيرا همچنان كه گفته شد، وى در سال 529 ق سفرى به نيشابور داشته و در اين روزگار، آوازهى ابوسعيد در نيشابور و ديگر شهرها پيچيده بود و سمعانى كه در آن زمان در سفر دانش اندوزى بوده به حتم فراگيرى مبانى آن مكتب عرفانى را فراموش نمىكرده است. گفتههاى فراوانى كه از ابوسعيد در روح الارواح نقل شده و ديدگاههاى مشتركى كه در اين كتاب و اسرارالتوحيد آمده، همه نشان تأثيرپذيرى سمعانى از ابوسعيد است. |
ویرایش