پرش به محتوا

حدیث دوات و قلم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - 'ابن عباس' به 'ابن عباس ')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۵۱: خط ۵۱:
تاریخ اسلام نشانه‌هاى فراوانى از عظمت این آیین و حقانیت پیامبر(ص) را در خود جاى داده است. به باور نویسنده این تاریخ، مملو از نکاتى است که اگر به‌خوبی تبیین گردد، براى جلب افراد دورافتاده از دین اسلام، بسیار کارساز بوده و چه مناسب و زیباست که بزرگان علماى اسلام سعى بلیغ در نشان دادن این نکات نمایند؛ نکاتى از خلق‌وخوی پیامبر(ص) و رحمت و رأفت او که سبب پیشرفت سریع اسلام در جهان شد و در برابر دشمنان نیرومند، لجوج و متعصب ایستاد و سرانجام موجب تأثیر اسلام در پیشبرد علوم و دانش‌ها و تمدن بشرى گردید. به اعتقاد وی، با تمام این امور، برخى نقاط تاریک نیز وجود دارد که بر دانشمندان دینى لازم است، بدون تعصب و پیش‌داورى آن‌ها را تبیین کنند و به‌ویژه، به جوانان جستجوگر و حقیقت‌طلب پاسخ قانع‌کننده‌ای دهند، تا سبب رمیدن آن‌ها از اسلام ناب نگردد که در این مجموعه، به بخشی از آن‌ها (شامل: ماجرای دوات و قلم؛ آتش در خانه وحی؛ شورای شش‌نفره؛ رفتارشناسی خلیفه دوم؛ مشورت سقیفه و ازدواج ام‌کلثوم) اشاره شده است. کتاب حاضر، داستان عجیب دوات و قلم را پی گرفته است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص5</ref>.
تاریخ اسلام نشانه‌هاى فراوانى از عظمت این آیین و حقانیت پیامبر(ص) را در خود جاى داده است. به باور نویسنده این تاریخ، مملو از نکاتى است که اگر به‌خوبی تبیین گردد، براى جلب افراد دورافتاده از دین اسلام، بسیار کارساز بوده و چه مناسب و زیباست که بزرگان علماى اسلام سعى بلیغ در نشان دادن این نکات نمایند؛ نکاتى از خلق‌وخوی پیامبر(ص) و رحمت و رأفت او که سبب پیشرفت سریع اسلام در جهان شد و در برابر دشمنان نیرومند، لجوج و متعصب ایستاد و سرانجام موجب تأثیر اسلام در پیشبرد علوم و دانش‌ها و تمدن بشرى گردید. به اعتقاد وی، با تمام این امور، برخى نقاط تاریک نیز وجود دارد که بر دانشمندان دینى لازم است، بدون تعصب و پیش‌داورى آن‌ها را تبیین کنند و به‌ویژه، به جوانان جستجوگر و حقیقت‌طلب پاسخ قانع‌کننده‌ای دهند، تا سبب رمیدن آن‌ها از اسلام ناب نگردد که در این مجموعه، به بخشی از آن‌ها (شامل: ماجرای دوات و قلم؛ آتش در خانه وحی؛ شورای شش‌نفره؛ رفتارشناسی خلیفه دوم؛ مشورت سقیفه و ازدواج ام‌کلثوم) اشاره شده است. کتاب حاضر، داستان عجیب دوات و قلم را پی گرفته است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص5</ref>.


یکى از این نقاط سؤال برانگیز در تاریخ اسلام، داستان «دوات و قلم» است که گفتار نخست، اسناد این حدیث، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. داستان ازاین‌قرار است که در روزهاى پایانى عمر پیامبر(ص)، آن حضرت به جمعى از اصحاب که به عیادتش رفته بودند، فرمود: «قلم و دواتى برایم حاضر کنید تا براى شما نامه‌اى بنویسم که پس‌ازآن هرگز گمراه نشوید». ولى بعضى از صحابه به مخالفت برخاستند و مانع نوشتن این نامه شدند. این حدیث در شش مورد از صحیح بخارى و سه مورد از صحیح مسلم که هر دو از معتبرترین کتب روایی اهل سنت است آمده است<ref>همان، ص6-7</ref>.
یکى از این نقاط سؤال برانگیز در تاریخ اسلام، داستان «دوات و قلم» است که گفتار نخست، اسناد این حدیث، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. داستان ازاین‌قرار است که در روزهاى پایانى عمر پیامبر(ص)، آن حضرت به جمعى از اصحاب که به عیادتش رفته بودند، فرمود: «قلم و دواتى برایم حاضر کنید تا براى شما نامه‌اى بنویسم که پس‌ازآن هرگز گمراه نشوید». ولى بعضى از صحابه به مخالفت برخاستند و مانع نوشتن این نامه شدند. این حدیث در شش مورد از صحیح بخارى و سه مورد از صحیح مسلم که هر دو از معتبرترین کتب روایی اهل سنت است آمده است<ref>همان، ص6-7</ref>.
در گفتار دوم، به بیان تعبیرات مختلفی که در مخالفت با پیامبر(ص) گفته شد، همراه با تأکید بر این نکته که تمام این تعبیرات، در [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]] و مسلم موجود است، پرداخته شده است که یکی از آن تعبیرات عبارت‌اند از: «فقال بعضهم: إنّ رسول اللّٰه قد غلبه الوجع، و عندكم القرآن، حسبنا كتاب اللّٰه »<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>.
در گفتار دوم، به بیان تعبیرات مختلفی که در مخالفت با پیامبر(ص) گفته شد، همراه با تأکید بر این نکته که تمام این تعبیرات، در [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]] و مسلم موجود است، پرداخته شده است که یکی از آن تعبیرات عبارت‌اند از: «فقال بعضهم: إنّ رسول اللّٰه قد غلبه الوجع، و عندكم القرآن، حسبنا كتاب اللّٰه »<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>.


نویسنده به این نکته اشاره دارد که مطابق این تعبیرات، عمر براى جلوگیرى از نوشتن نامه پیامبر(ص) گفته است: «بیمارى بر رسول خدا(ص) چیره شده (و نعوذ باللّٰه نمى‌داند چه مى‌گوید!) و قرآن که نزد شما هست، براى هدایت ما و شما کافى است». در پنج مورد واژه «هجر» (نعوذ بالله هذیان گفتن) به کار رفته است، البته در پاره‌اى موارد به‌صورت استفهامى و یک مورد به‌صورت اخبارى. اهل لغت «هجر» را وقتی‌که به بیمار نسبت داده شود، به معناى هذیان‌گویى دانسته‌اند<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>.
نویسنده به این نکته اشاره دارد که مطابق این تعبیرات، عمر براى جلوگیرى از نوشتن نامه پیامبر(ص) گفته است: «بیمارى بر رسول خدا(ص) چیره شده (و نعوذ باللّٰه نمى‌داند چه مى‌گوید!) و قرآن که نزد شما هست، براى هدایت ما و شما کافى است». در پنج مورد واژه «هجر» (نعوذ بالله هذیان گفتن) به کار رفته است، البته در پاره‌اى موارد به‌صورت استفهامى و یک مورد به‌صورت اخبارى. اهل لغت «هجر» را وقتی‌که به بیمار نسبت داده شود، به معناى هذیان‌گویى دانسته‌اند<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>.
خط ۶۲: خط ۶۲:
# هنگامی‌که نزاع و کشمکش پیش آمد و حرف‌هاى زشتى به آن حضرت زده شد، فرمود: «ذرونى، فالّذى أنا فيه خير ممّا تدعوني إليه؛ مرا به حال خودم واگذارید! چرا که این حالتى که من در آن هستم بهتر از چیزى است که مرا بدان فرا مى‌خوانید». (اشاره به حالت توجه مخصوص به خدا در آخرین ساعات عمر است)<ref>همان، ص16-17</ref>.
# هنگامی‌که نزاع و کشمکش پیش آمد و حرف‌هاى زشتى به آن حضرت زده شد، فرمود: «ذرونى، فالّذى أنا فيه خير ممّا تدعوني إليه؛ مرا به حال خودم واگذارید! چرا که این حالتى که من در آن هستم بهتر از چیزى است که مرا بدان فرا مى‌خوانید». (اشاره به حالت توجه مخصوص به خدا در آخرین ساعات عمر است)<ref>همان، ص16-17</ref>.


در پنجمین گفتار، به اندوه فراوان [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] اشاره شده است. مطابق پنج روایت از روایات صحاح، هنگامى که [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] مى‌خواهد گزارشى از ماجراى آن روز بدهد، نخست با تأثر و اندوه از آن یاد مى‌کند و سپس به نقل حادثه مى‌پردازد، به‌عنوان نمونه: «سعید بن جبیر- مطابق نقل صحیح بخارى- مى‌گوید، [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] مى‌گفت: «يوم الخميس و ما يوم الخميس؛ روز پنج‌شنبه، چه روز پنج‌شنبه دردناکى؟!». سپس سعید بن جبیر مى‌افزاید: «ثمّ بكى حتّى بلَّ دمعه الحصى؛ سپس ([[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] ) آن‌قدر گریست که قطرات اشک چشمش روى سنگریزه‌هاى زمین افتاد»<ref>همان</ref>.
در پنجمین گفتار، به اندوه فراوان [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] اشاره شده است. مطابق پنج روایت از روایات صحاح، هنگامى که [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] مى‌خواهد گزارشى از ماجراى آن روز بدهد، نخست با تأثر و اندوه از آن یاد مى‌کند و سپس به نقل حادثه مى‌پردازد، به‌عنوان نمونه: «سعید بن جبیر- مطابق نقل صحیح بخارى- مى‌گوید، [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] مى‌گفت: «يوم الخميس و ما يوم الخميس؛ روز پنج‌شنبه، چه روز پنج‌شنبه دردناکى؟!». سپس سعید بن جبیر مى‌افزاید: «ثمّ بكى حتّى بلَّ دمعه الحصى؛ سپس ([[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] ) آن‌قدر گریست که قطرات اشک چشمش روى سنگریزه‌هاى زمین افتاد»<ref>همان</ref>.


در گفتار ششم، به این پرسش پاسخ داده شده است که آیا می‌توان چنین نسبت‌هایی را به پیامبر(ص) داد و نافرمانی کرد؟ و در پاسخ، به این نکته اشاره شده است که شارحان «صحاح» در شرح این احادیث تصریح کرده‌اند که پیامبر(ص) در سلامت و بیمارى معصوم است و همیشه سخنش عین حقیقت است. ابن حجر عسقلانى از «قرطبى» نقل مى‌کند که: «مقصود از «هجر» در این حدیث سخن انسان بیمار است که درست حرف نمى‌زند و لذا به حرف او اعتنایى نمى‌شود». سپس مى‌افزاید: «ووقوع ذلك من النبى(ص) مستحيل لانّه معصوم فى صحّته و مرضه لقوله تعالى (وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ) و لقوله(ص) إنّى لااقول فى الغضب و الرضا إلّا حَقّاً؛ وقوع چنین امرى (هذیان‌گویى) از پیامبر(ص) محال است؛ زیرا آن حضرت در سلامت و بیماریش معصوم است، به دلیل سخن خداوند که مى‌فرماید: «او (پیامبر) از سر هوا و هوس سخن نمى‌گوید» و به دلیل سخن خود آن حضرت که فرمود: «من در حال خشم و خشنودى (در هر حالى) جز حق نمى‌گویم»<ref>همان، ص19</ref>.
در گفتار ششم، به این پرسش پاسخ داده شده است که آیا می‌توان چنین نسبت‌هایی را به پیامبر(ص) داد و نافرمانی کرد؟ و در پاسخ، به این نکته اشاره شده است که شارحان «صحاح» در شرح این احادیث تصریح کرده‌اند که پیامبر(ص) در سلامت و بیمارى معصوم است و همیشه سخنش عین حقیقت است. ابن حجر عسقلانى از «قرطبى» نقل مى‌کند که: «مقصود از «هجر» در این حدیث سخن انسان بیمار است که درست حرف نمى‌زند و لذا به حرف او اعتنایى نمى‌شود». سپس مى‌افزاید: «ووقوع ذلك من النبى(ص) مستحيل لانّه معصوم فى صحّته و مرضه لقوله تعالى (وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ) و لقوله(ص) إنّى لااقول فى الغضب و الرضا إلّا حَقّاً؛ وقوع چنین امرى (هذیان‌گویى) از پیامبر(ص) محال است؛ زیرا آن حضرت در سلامت و بیماریش معصوم است، به دلیل سخن خداوند که مى‌فرماید: «او (پیامبر) از سر هوا و هوس سخن نمى‌گوید» و به دلیل سخن خود آن حضرت که فرمود: «من در حال خشم و خشنودى (در هر حالى) جز حق نمى‌گویم»<ref>همان، ص19</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش